بازگشت دوباره دونالد ترامپ به كاخ سفيد آن هم در بحبوحه جنگ در منطقه و توسعه برنامه اتمي ايران، اين پرسش را مطرح ميكند كه چشمانداز روابط امريكا و ايران در چهار سال آينده چگونه خواهد بود؟ آيا با توسل دوباره ترامپ به سياست «فشار حداكثري» تنشها ميان تهران و واشنگتن شدت ميگيرد يا اينكه سياست «مديريت تخاصم با امريكا» دولت پزشكيان، ميتواند باب مذاكره بين دو طرف را باز كند؟ سياستهاي ترامپ در قبال ايران به ويژه در عرصه منطقه و نيز برنامه اتمي ايران چگونه خواهد بود؟ تهران چه سياستي را در قبال دولت ترامپ پيش خواهد كشيد؟ آيا ايران همچون دوره قبل به سياست «نه جنگ و نه مذاكره» روي خواهد آورد؟
ترامپ و ايران؛ از سياست «فشار حداكثري»
تا «مواضع دو پهلو»
ترامپ براي ايران ناشناخته نيست. تجربه دولت اول او و سياستهايش در قبال ايران تاحد زيادي روشن ميكند كه مختصات رفتاري او و دولتش در دوره جديد چگونه است. ترامپ در ماه مه2018 حدود 16 ماه از آغاز به كارش، از توافق هستهاي سال 2015 خارج شد و تحريمهاي امريكا عليه ايران را بازگرداند و به آن شدت بخشيد؛ چيزي كه از آن به عنوان سياست «فشار حداكثري» ياد ميشود. اين فشارها باعث شد اقتصاد ايران آسيب جدي ببيند اما در عين حال منجر به تغيير در برنامه اتمي ايران نشد و بلكه سرعت آن را شدت داد. در همين حال، ترامپ با ترور «قاسم سليماني» فرمانده سپاه قدس تلاش كرد تا سياستهاي منطقهاي ايران را محدود كند. همه نشانهها دال بر اين است كه ترامپ در دولت جديد خود نيز همچنان سياست فشار حداكثري را در دستور كار قرار دهد. او چه بسا به دليل اينكه ديگر قرار نيست براي دوره ديگري كانديدا شود، فردي جسورتر و با قدرت ريسك بالاتري خواهد بود و با بازگشت دوبارهاش، اعتماد به نفس بيشتري در تصميمات خود خواهد داشت. رويدادهاي چهار سال اخير و به ويژه خبرها و ادعاهايي درباره تلاش ايران براي ترور او، موضع ترامپ در قبال ايران را سختتر كرده است. نگاهي به چهرههاي اطراف ترامپ هم نشان ميدهد كه تيم او نيز داراي رويكردهاي سرسختانه نسبت به ايران هستند. به رغم سوابق سياستهاي ترامپ در تقابل با ايران، مواضع انتخاباتي او، دو پهلو و مبهم بوده است. در برخي موارد او مواضع بسيار تندي عليه ايران اتخاذ كرده و در برخي موارد نيز، لحن سخنان او بسيار ملايم بوده است. در ژویيه امسال پس از گزارش درباره نقشه حكومت ايران براي ترور او، ترامپ درباره پاسخ امريكا به احتمال سوءقصد به او گفت: «اميدوارم امريكا، ايران را نابود و از روي زمين محو كند. اگر اينطور نشود، رهبران امريكا ترسوهايي بيدلوجرأت شناخته خواهند شد.» اما حدود سه هفته پيش در مصاحبه با پادكست «پاتريك بت داويد»گفت ميخواهد ايران موفق باشد و نميخواهد در امور داخلي ايران درگير شود. ترامپ همزمان گفت ايران به ساخت سلاح اتمي نزديك است و او اجازه نخواهد داد ايران به اين سلاح دست يابد. ترامپ در تازهترين مواضع خود در قبال ايران گفته: «ما نميخواهيم به ايران صدمه بزنيم اما از دستيابي آن به سلاح هستهاي جلوگيري خواهيم كرد». بنابراين نميتوان پيشاپيش سياستهاي ترامپ در قبال ايران را حدس زد، چرا كه او در گذشته هم ثابت كرده كه ميتواند تصميمهاي غيرمنتظره بگيرد؛ اين غيرمنتظره بودن ساكن بعدي كاخ سفيد باعث نگراني در ايران هم ميشود چون هر كاري از او ممكن است؛ از آمادگي براي يك توافق تا عمليات نظامي عليه ايران.
محدودسازي برنامه اتمي ايران؛ با توافق جديد يا اقدام نظامي؟
اولويت نخست دولت ترامپ، مهار برنامه اتمي ايران است. او به دنبال تحقق هدفي است كه در دولت نخست خود به رغم اعمال شديدترين تحريمها عليه ايران، در رسيدن به آن ناكام بود. ترامپ گفته نميگذارد ايران به «سلاح هستهاي» دست يابد. اين در حالي است كه ايران برنامه اتمي خود را صلحآميز ميداند و آژانس بينالمللي انرژي اتمي تاكنون گزارش مستندي دال بر نظامي بودن برنامه اتمي ايران ارايه نكرده است. به نظر ميرسد، منظور ترامپ، تلاش براي محدود كردن «تواناييهاي هستهاي» ايران است. اين تواناييها طي 6 سال اخير و بعد از خروج امريكا از برجام بهشدت افزايش يافته است و به آستانه توانايي براي ساخت سلاح هستهاي نزديك شده است. در اين ميان برخي مقامهاي ايران حتي در ماههاي اخير از احتمال تغيير در «دكترين هستهاي» ايران سخن گفتهاند كه معناي آن احتمال گذار برنامه اتمي ايران از مرحله غيرنظامي به نظامي است. بنابراين ترامپ در شرايطي كار خود را آغاز ميكند كه برنامه اتمي ايران در وضعيتي به مراتب گستردهتر از دورهای است كه دولت نخست او پايان يافت. پيشبينيها حاكي از آن است كه ترامپ براي مهار برنامه اتمي ايران دو مسير را طي خواهد كرد: 1-مذاكره براي توافق جديد همراه با اعمال فشار، 2-عمليات نظامي عليه تاسيسات اتمي. با توجه به اينكه اكتبر 2025 موعد پايان محدوديتها در برنامه اتمي ايران بر اساس توافق سال 2015 است، اين احتمال وجود دارد كه امريكا و كشورهاي اروپايي به سمت مذاكره براي توافق جديد با ايران بروند. با توجه به شرايط دشواري كه ايران در آن قرار گرفته، احتمالا توافق مورد نظر ترامپ و دولت او بسيار سختگيرانه خواهد بود. حتي ممكن است ترامپ با اصل غنيسازي اورانيوم در ايران مخالفت كند. ترامپ براي اينكه ايران را به مذاكره براي توافق جديد بكشاند، فشارها عليه اين كشور را افزايش ميدهد. او بار ديگر به سمت افزايش فشار به كشورهايي كه از ايران نفت خريداري ميكنند خواهد رفت. هدف ترامپ اين است كه با تشديد فشارهاي اقتصادي، ايران را ناگزير به سمت توافقي كه مدنظر اوست، حركت كند. دولت او در اين زمينه به دنبال رفع نگرانيهاي اسراييل در زمينه برنامه اتمي ايران است. اما اگر ايران حاضر به توافق جديد با امريكا براي محدودكردن برنامه اتمي خود نرفت، امريكا و اسراييل ممكن است دست به عمليات نظامي عليه تاسيسات هستهاي ايران بزنند كه البته درباره كارايي اين حمله ترديدهاي زيادي وجود دارد. همچنين اين حمله ميتواند تبعات بزرگي داشته باشد و راه را براي خروج ايران از ان.پي.تي فراهم كند.
كاهش نفوذ ايران در منطقه؛ پروژه مشترك نتانياهو و ترامپ
هدف دوم ترامپ و دولت او، كاهش نفوذ و تحركات ايران در منطقه است. اين هدف با توجه به جنگ اخير در منطقه، داراي فوريت است. اسراييل بعد از عمليات هفتم اكتبر به دنبال تلاش براي ضربه زدن به محور مقاومت تحت رهبري ايران است. اسراييل از طريق ضربه زدن به اين محور، درصدد شكل دادن به نظم جديد در منطقه است كه اسراييل دست برتر را در معادلات آن داشته باشد كه پس از آن بتواند روند عاديسازي روابط با كشورهاي عربي را دوباره فعال كند. امريكا و به ويژه ترامپ نيز در اين راستا با اسراييل هم نظر است. از همين رو به نظر ميرسد نتانياهو و ترامپ جبهه متحد و قدرتمندي را براي كاهش نفوذ ايران تشكيل خواهند داد. اين هدف هم از طريق نظامي و هم از طريق توافقهاي سياسي پيش گرفته خواهد شد. به نظر ميرسد تا آغاز به كار دولت جديد امريكا، اقدامات اسراييل براي مقابله با محور مقاومت شدت بيشتري به خود ميگيرد تا با كسب دستاوردهاي ميداني، اسراييل بتواند با حمايت امريكا به سمت توافقهايي براي آتشبس در غزه و لبنان حركت كند. بعيد نيست كه اسراييل علاوه بر لبنان، حملاتي را عليه گروههاي مقاومت در عراق و نيز يمن و سوريه انجام دهد. از سوي ديگر اين امكان وجود دارد در صورتي كه ايران اقدام به حمله موشكي به اسراييل بكند، اسراييل مواضع بيشتري را در ايران هدف قرار دهد. در همين حال ترامپ به دنبال آن است كه روند عاديسازي روابط كشورهاي عربي با اسراييل را احيا كند. او اين روند را بدون توجه به طرح «دو دولتي» (اسراييل و فلسطين) پيش خواهد برد. اما در عين حال بعيد است كه كشورهاي عربي همسو با ترامپ به سمت تشديد تنش در روابط خود با ايران حركت كنند. اين كشورها به اين نتيجه رسيدهاند كه نفع و امنيت آنها در گرو نداشتن روابط پرتنش با ايران است.
سياست ايران در قبال ترامپ
تابعي از سياستهاي پكن و مسكو
طي روزهاي اخير، برخي مقامهاي ايران در واكنش به پيروزي ترامپ، واكنشهايي داشتهاند. بيشتر مقامهاي ايران تلاش كردهاند نتيجه انتخابات را «كماهميت» نشان دهند و تاكيد كنند كه «چندان فرقي ندارد كه چه كسي در كاخ سفيد قرار بگيرد.» برخي مقامها نيز تاكيد كردهاند كه «ايران منتظر رفتارهاي ترامپ است». مقامهاي ايران كوشيدهاند از هر گونه مواضع تند عليه ترامپ خودداري كنند. در عين حال صداهاي مختلفي در ايران درباره اينكه چه سياستي بايد در مقابل دولت ترامپ در پيش گرفته شود، شنيده ميشود. برخي ميگويند سياستی كه ايران در دولت اول ترامپ در پيش گرفت ديگر قابليت استمرار ندارد و ايران بايد سياست ديگري را در پيش بگيرد. اين گروه كه بيشتر نزديك به اصلاحطلبان هستند، ميگويند كه ايران بايد به سمت مذاكره با ترامپ پيش برود و نبايد بگذارد محور «نتانياهو-ترامپ» ايران را تحت فشار بيشتر قرار دهد. برخي نيز ميگويند، امكان گفتوگو و توافق با ترامپ وجود ندارد و ايران بايد با وجود همه سختيها، دوره چهار سال پيش رو را در پيش بگذارد. اين گروه كه بيشتر اصولگرايان راديكال هستند معتقدند فرق زيادي بين ترامپ و بايدن در تقابل با ايران وجود ندارد و امكان يك توافق «برد-برد» با ترامپ وجود ندارد. اين افراد ميگويند، ترامپ، تسليم شدن ايران را ميخواهد. در كوتاهمدت ايران احتمالا به سمت افزايش تنش با اسراييل حركت نميكند تا راه را براي نتانياهو براي اجراي برنامه مدنظر خود در راستاي تغيير نظم منطقهاي ببندد و مانع از ضربات اسراييل به ايران شود. اما به نظر ميرسد در درازمدت، سياست ايران در قبال ترامپ بستگي به نوع روابط ايران با چين و روسيه دارد و ميزان حمايت اين دو كشور از ايران در مقابل فشارهاي ترامپ به ويژه از نظر اقتصادي و سياسي دارد. اقتصاد ايران در وضعيت كنوني، شرايط سختي را ميگذراند اما در اين ميان، فروش نفت ايران به چين كه حدود يك و نيم ميليون بشكه در روز است، براي اقتصاد ايران همچون يك مسير تنفس است. ايران نگران است كه چين، تحت فشار ترامپ همچون دولت نخست او، خريد نفت از ايران را به حداقل برساند. اين باعث ميشود، اقتصاد ايران در يك وضعيت بسيار متزلزل قرار بگيرد و همين ممكن است قدرت تحمل ايران در برابر فشارهاي امريكا را كاهش دهد. اما اگر چين خريد نفت از ايران را به ميزان فعلي ادامه دهد، ايران به اين فكر خواهد بود كه چهار سال آينده را تحمل كند و تن به خواستههاي ترامپ ندهد. از سوي ديگر، روابط ايران با روسيه نيز نقش مهمي در وضعيت روابط ايران و امريكا خواهد داشت. ايران از يكسو نگران است كه با كاهش تنش در روابط روسيه با امريكا، باعث شود مسكو حمايت نسبي خود از تهران را ادامه ندهد و حتي موضوع تحويل جنگندههاي سوخو-35 و همچنين سامانه پدافند موشكي اس-400 به ايران منتفي شود. با اين وجود ايران اميدوار است كاهش تنش در روابط روسيه با امريكا باعث شود روسيه در كاهش تنش بين ايران و امريكا به ويژه در مسائل منطقهاي و نيز توافق بر سر برنامه اتمي، نقشآفريني مثبتي داشته باشد. از سوي ديگر ايران بعد از پيروزي ترامپ بيشتر اين ضرورت را متوجه خواهد شد كه به سمت تنشزدايي با كشورهاي اروپايي حركت كند. به نظر ميرسد اين درك در ايران شكل گرفته كه بايد از فاصله نسبي بين اروپاييها و ترامپ استفاده كرد و نبايد گذاشت كه آنها يك اجماع بزرگ عليه ايران را ايجاد بكنند. ايران نگران است كه كشورهاي اروپايي تا اكتبر سال 2025، «مكانيسم ماشه» در توافق هستهاي را فعال كنند كه با اين اقدام تحريمهاي بينالمللي به صورت اتوماتيك عليه ايران فعال ميشود. اما چالش اصلي ايران در مسير تنشزدايي با اروپا اين است كه تحولات جنگ در منطقه باعث شده فرصت اين اقدام براي ايران فراهم نباشد. در همين حال ايران به دنبال حفظ روابط پايدار خود با كشورهاي عربي از جمله عربستان سعودي است. مقامهاي ايران نميخواهند تنش در روابط اين كشور با كشورهاي عربي باعث حركت اين كشورها به سمت امريكا با هدف تقابل با ايران شود. در هر صورت به نظر ميرسد دولت پزشكيان به دنبال آن است كه در ماههاي نخست آغاز به كار دولت ترامپ، به سمت امكانسنجي مذاكره با او، دستكم با هدف كاهش تنش حركت كند و نميخواهد در گام نخست، هر گونه مذاكره با امريكا را نفي كند. اما آنچه روشن است اين است كه ايران چهار سال بسيار پرچالشي را در سياست خارجي خود پيش رو دارد.
مديرگروه مطالعات لبنان مركز تحقيقات استراتژيك خاورميانه