جوان آنلاین: سارق حرفهای در اینستاگرام خودش را به دختر دانشجو خلبان معرفی و از او خواستگاری کرد، اما وقتی فهمید دختر مورد علاقهاش به رازش پی برده، او را ربود و مورد شکنجه قرار داد تا جواب بله را بگیرد.
چند روز قبل اعضای خانوادهای سراسیمه به اداره پلیس تهران رفتند و از گم شدن ناگهانی دختر جوانشان به نام بهاره شکایت کردند.
پدر بهاره به مأموران گفت: «دخترم دانشجوست و دیروز برای رفتن به دانشگاه از خانه بیرون رفت. شب هر چقدر منتظرش بودیم تا برای شام به خانه برگردد، خبری از او نشد. احتمال دادیم همراه دوستانش بیرون رفته باشد، با تلفن همراهش تماس گرفتیم، اما خاموش بود. نگرانش شدیم و تا صبح به خانه تمامی دوستان و بستگان سر زدیم، اما هیچ ردی از دخترم پیدا نکردیم و الان نگران هستم و احتمال میدهم برای دخترم اتفاق بدی رخ داده باشد و در خواست کمک دارم.»
خانه وحشت
با شکایت مرد میانسال، پرونده به دستور قاضی عظیم سهرابی، بازپرس شعبه نهم دادسرای امور جنایی تهران برای پیدا کردن ردی از دختر گمشده در اختیار تیمی از کارآگاهان زبده پلیس آگاهی قرار گرفت.
در حالی که دو روز از حادثه گذشته بود، به مأموران پلیس خبر رسید بهاره که دو روز اسیر مرد جوانی بوده، موفق به فرار از دام مرد آدمربا شده است. دختر جوان در بازجوییها اولیه اعلام کرد دو شبانهروز در خانه وحشتی اسیر بوده و در این دو شبانهروز مرد جوانی به نام بهنام برای گرفتن جواب مثبت خواستگاری او را شکنجه داده است.
خلبان قلابی
دختر جوان در توضیح ماجرا گفت: «علاقه خاصی به خلبانی و پرواز دارم، به همین دلیل صفحههای زیادی را در فضای مجازی که به خلبانی و پرواز مربوط میشود، دنبال میکنم. مدتی قبل در اینستاگرام با پسر جوانی آشنا شدم که ادعا میکرد خلبان است. او عکس صفحه شخصیاش را با لباس خلبانی گذاشته بود و هر چند روز یکبار هم مطالبی درباره خلبانی و پرواز در صفحهاش منتشر میکرد. به او اعتماد کردم و با هم دوست شدیم. وقتی ارتباط ما بیشتر شد، او مرا برای شام به رستورانی دعوت کرد. مدتی که گذشت به هم علاقه پیدا کردیم و او از من خواستگاری کرد. خوشحال بودم که با یک خلبان ازدواج میکنم، اما خبر نداشتم که او خلبان قلابی است و قصد دارد مرا فریب بدهد.»
سارق حرفهای
وی ادامه داد: «او هر روز از من میخواست موضوع خواستگاری را با پدر و مادرم در میان بگذارم تا همراه خانوادهاش به خواستگاریم بیاید، اما من به او گفتم باید کمی صبر کند تا بیشتر با هم آشنا شویم و بتوانم موضوع خواستگاری را به پدر و مادرم بگویم. اصرار او مرا به شک انداخته بود تا اینکه گوشی یکی از دوستانم سرقت شد. مشخصات ظاهری که دوستم درباره سارق گوشیاش به من داد خیلی شبیه بهنام بود. شک کردم و عکس بهنام را به دوستم نشان دادم و او هم گفت سارق گوشیاش همین پسر جوان است. پس از این به بهانهای با بهنام قطع رابطه کردم، اما او دستبردار نبود و هر روز پیشنهاد ازدواج میداد تا اینکه واقعیت را به او گفتم.
وقتی بهنام متوجه شد من به رازش پی برده و فهمیدهام سارق است، گفت به خاطر من توبه میکند، اما من آب پاکی را روی دستش ریختم و جواب منفی دادم. روز حادثه او مرا داخل خیابان دید و اصرار کرد برای آخرین بار سوار خودرویش شوم تا با هم صحبت کنیم. سوار که شدم مرا به زور به خانه ویلایی برد و در اتاقی حبس کرد. دو شبانه روز مرا شکنجه داد تا جواب بله را بگیرد تا اینکه روز دوم یکی از همدستانش زنگ زد تا با هم به سرقت بروند. او عجله کرد و در را به روی من قفل نکرد و از خانه بیرون رفت، من هم شیشه پنجره را شکستم و از خانه وحشت فرار کردم.»
بازداشت
با توضیحاتی که دختر جوان داد، بررسیهای مأموران نشان داد بهنام سارق سابقهداری است که چند باری دستگیر و راهی زندان شده است. مأموران پلیس یک روز قبل متهم را در مخفیگاهش بازداشت و به اداره پلیس منتقل کردند. وی با اعتراف به جرم خود گفت: «من سارق حرفهای هستم، اما علاقه زیادی به خلبانی دارم، به همین دلیل در صفحه اینستاگرامم مطالب مربوط به خلبانی میگذاشتم. وقتی با بهاره آشنا شدم به او علاقه پیدا کردم و عاشقش شدم. سعی کردم او را فریب بدهم و با او ازدواج کنم، اما او به راز من پی برد و جواب منفی داد. فکر میکردم با او خوشبخت میشوم، میخواستم توبه کنم و دور خلاف را خط بکشم. هر چقدر اصرار کردم، فایدهای نداشت، به همین دلیل تصمیم گرفتم او را بربایم و به خانه یکی از دوستان منتقل کنم و به زور از بهاره جواب بله بگیرم.»
تحقیقات از متهم ادامه دارد.