شناسهٔ خبر: 69680670 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: انتخاب | لینک خبر

هاآرتص:

ترامپ می گوید «استاد توافق» است؛ همه در خاورمیانه منتظرند تا ببینند با ایران چه می کند / منطقه متفاوتی که ترامپ پس از ۴ سال دوری از کاخ سفید، با آن مواجه است

روابط دونالد ترامپ با قدرت‌های برتر منطقه در دوره اول ریاست‌جمهوری‌اش پر فراز و نشیب بود. اما اکنون دیگر این کشورها ترسی از واکنش ایالات متحده برای انتخاب متحدانشان ندارند.

صاحب‌خبر -
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

زوی بارئل در هاآرتص نوشت: روابط دونالد ترامپ با قدرت‌های برتر منطقه در دوره اول ریاست‌جمهوری‌اش پر فراز و نشیب بود. اما اکنون دیگر این کشورها ترسی از واکنش ایالات متحده برای انتخاب متحدانشان ندارند.

به گزارش سرویس  بین الملل «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: گروهی از مقام های مصری و آمریکایی به همراه رئیس جمهور دونالد ترامپ در هتل دو پالای در شهر بیاریتز منتظر رئیس جمهور عبدالفتاح السیسی بودند که کمی دیر کرده بود. “دیکتاتور محبوب من کجاست؟” این جمله ای بود که ترامپ در آگوست 2019 با صدای بلند در کنار گوش حاضران در نشست G-7 ۲۰۱۹ گفت. هیچ‌کس پاسخی نداد، و مشخص نیست که آیا سیسی خودش این اظهارنظر توهین‌آمیز را شنیده است یا خیر. اندکی بعد، ترامپ سعی کرد فضا را آرام کند و به کسانی که در جلسه حضور داشتند گفت: “ما یکدیگر را خوب فهمیدیم. او مرد بسیار مقاومی است، به شما خواهم گفت. او یک مرد خوب است و در مصر کار فوق‌العاده‌ای انجام داده است. کار آسانی نیست.” این “کار فوق‌العاده” شامل دستگیری هزاران نفری بود که فقط علیه دولت او اعتراض کرده یا از آن انتقاد کرده بودند.

سیسی تنها “دیکتاتور محبوب” ترامپ نبود. سه ماه بعد، رئیس‌جمهور ترکیه رجب طیب اردوغان نیز تقدیر گرمی از ترمپ دریافت کرد. ترامپ در یک کنفرانس مطبوعاتی مشترک بعد از صحبت‌های "صریح و مثبتی" که طرفین داشتند اعلام کرد: “من یکی از طرفداران رئیس‌جمهور” ترکیه هستم. در زبان دیپلماتیک، استفاده از واژه “صریح” معمولاً نشان دهنده وجود اختلاف شدید است.

تنش‌ها بین طرفین یک ماه پیش از ملاقات آن‌ها بالا گرفته بود، زمانی که ترامپ با بیان اینکه آمریکا از خاورمیانه خارج می شود گفت: “بگذارید کسی دیگر برای این شن‌های خون‌آلود بجنگد.” او از این ادبیات برای اعلام خروج نیروهای آمریکایی از سوریه استفاده کرد. با این حال، فشارهای داخلی در بدنه دولت و کنگره، به همراه انتقادات شدید از متحدان آمریکا، رئیس‌جمهور را مجبور کرد تا “تجدید نظر” کند و ۹۰۰ نیروی خود در سوریه را حفظ نماید.

اختلاف با ترکیه زمانی عمیق‌تر شد که اردوغان نیروهای نظامی این کشور را برای تصرف مناطق کردنشین در سوریه اعزام نمود. وقتی ترامپ خواستار برقراری آتش‌بس شد و اردوغان ادعا کرد که اقدامات ترامپ را به منزله چراغ سبز برای حمله تعبیر کرده، ترکیه با تحریم‌هایی مواجه شد که این کشور را ناگزیر به امضای توافق آتش‌بس با کردها کرد.

اینگونه بود که در جریان آن گفتگوهای “صریح” که بعدا دو رئیس جمهور داشتند، ترامپ توانست اعلام کند که آتش‌بس به خوبی برقرار است. او گفت که با کردها صحبت کرده‌اند و به نظر می‌رسد راضی هستند، و توضیح داد که نیروهای آمریکایی عقب‌نشینی کرده‌اند زیرا او معتقد است کشورش باید بر حفاظت از مرزهای خود تمرکز نماید و نه بر مرزهای سایر کشورها. با این حال، نباید فراموش کرد که آتش‌بسی که ترامپ آن را “توافقی عالی” می‌دانست، خیلی زود شکست خورد و حملات ترکیه شدت گرفت. اما عدم تمایل ترامپ به دفاع از مرزهای سایر کشورها همچنان تغییری نکرد.

اردوغان و السیسی از جمله اولین رهبرانی بودند که پیروزی ترامپ را تبریک گفتند. ظاهرا، آن‌ها – در کنار رهبران عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر – دلایل خوبی برای استقبال از نتایج انتخابات آمریکا داشتند، به ویژه پس از دوران ریاست‌جمهوری جو بایدن.

در طول کارزار انتخاباتی، بایدن متعهد شده بود که چک سفید ترامپ به اردوغان را لغو کند، عربستان سعودی را به یک کشور منزوی تبدیل نماید و به السیسی درس حقوق بشر بدهد. اما این انتخابات تنها ائتلاف دیکتاتورهایی نیست که از بازگشت یکی از میان خودشان به قدرت خوشحالند. هر یک از این رهبران رابطه خاص خود را با ترامپ دارند، در حالی که دو نگرانی مشترک دارند: ایران و فلسطین. همه منتظرند ببینند که ترامپ که خود را “استاد توافق” می داند با این دو موضوع چه خواهد کرد.

هنوز هم پس از گذشت اولین دور ریاست‌جمهوری ترامپ، تنش‌ها در منطقه باقی است. ترکیه همچنان زخم‌های عمیقی از تحریم‌های ترامپ دارد که عامل بحران اقتصادی کشورش تلقی می‌شود – بحرانی که هنوز هم حل نشده است. اختلافات در مورد خرید سیستم‌های پدافند هوایی S-400 روسی توسط ترکیه هنوز حل نشده است، و اگرچه بایدن فروش جت‌های F-16 به ارزش ۲۰ میلیارد دلار را در ازای حمایت ترکیه از ورود فنلاند و سوئد به ناتو تصویب کرد، اما ترکیه به برنامه‌ی F-35 که ترامپ آنکارا را از آن اخراج کرده بود برنگشته است.

هنوز مشخص نیست ترامپ چگونه قصد دارد این مسئله را مدیریت کند، همان‌طور که جهان منتظر است ببیند که موضع او در قبال جنگ اوکراین چیست؛ جایی که ترکیه در هر دو سمت صحنه نبرد بازی می‌کند: یعنی هم به کی‌یف پهپادهای جنگی می‌فروشد که تأثیر قابل توجهی بر روند مناقشه داشته، و هم روابط نزدیک خود با کرملین را حفظ کرده است.

اگرچه ترامپ را به زحمت می توان بزرگترین حامی ناتو محسوب کرد – و وی مکررا تهدید کرده که کمک نظامی ایالات متحده به این سازمان را قطع خواهد کرد مگر اینکه دیگر کشورهای عضو سهم خود را از ۲ درصد به ۴ درصد تولید ناخالص داخلی شان افزایش دهند، (و این شرطی است که برخی در حال حاضر برای محقق ساختن آن با مشکل مواجه اند) – اما ناتو برای ترکیه همچنان حیاتی تلقی می شود زیرا عضویت در آن نفوذ قابل توجهی به این کشور می‌دهد.

اردوغان از این عضویت به عنوان سپری در برابر انتقادات و تحریم‌ها به خاطر نقض حقوق بشر در ترکیه، اشغال اراضی سوریه، تهدیدات مداوم علیه کردها و موضعش در برابر اسرائیل استفاده می‌کند. عضویت در ناتو اجازه می‌دهد که ترکیه از بهترین‌ مزیت ها در هر دو بلوک منتفع گردد – البته اگر هیچ رئیس‌جمهور آمریکایی سعی نکند او را وادار به انتخاب میان دو طرف کند.

ترکیه، مصر و عربستان سعودی اکنون که دوره بایدن رو به پایان است، می‌توانند نفس راحتی بکشند، به ویژه از این جهت که موضوع حقوق بشر از محورهای مهم سیاست خارجی دولت بایدن بوده است. این مسائل جایگاه چندانی در دستور کار ترامپ قرار دارد. او قبلاً نقض بارز حقوق بشر را کم‌اهمیت جلوه داده و گفته بود که ایالات متحده به شرکا و متحدان نیاز دارد و باید از پلیس جهانی بودن دست بردارد.

حتی ترامپ هم نمی‌توانست قتل جمال خاشقچی، روزنامه‌نگار سعودی را نادیده بگیرد؛ ترامپ ابتدا از ولیعهد عربستان دفاع کرد و با نادیده گرفتن کنگره، یک قرارداد تسلیحاتی ۸ میلیارد دلاری را تایید کرد. اما زمانی که سازمان سیا شواهد متقی در این زمینه جمع‌آوری کرد، ترامپ چاره‌ای جز محکوم کردن این قتل نداشت و توضیحات سعودی‌ها را "بدترین پوشش ممکن" توصیف کرد.

در حالی که محمد بن سلمان در واشنگتن تبدیل به شخصی غیرمحبوب شده بود، معاملات تجاری خانواده ترامپ در این کشور بدون وقفه ادامه یافت، همان‌طور که رابطه نزدیک بن سلمان با داماد ترامپ، جیرد کوشنر تداوم داشت. عربستان سعودی نه تنها ۲ میلیارد دلار در معامله پرریسک کوشنر بعد از خروج از کاخ سفید در شرکت "Affinity" سرمایه‌گذاری کرد، بلکه طبق گزارش نیویورک تایمز، این دو در امور سیاسی هم جلساتی برگزار کردند. در ماه ژوئیه، گزارش‌هایی منتشر شد که سازمان ترامپ، تحت مدیریت پسرانش اریک و دونالد جونیور، در حال برنامه‌ریزی برای ساخت یک برج مسکونی لوکس در جده و یک مجموعه هتل و تفریحی ۵۰۰ میلیون دلاری در عمان هستند.

آیا این روابط تجاری با خانواده ترامپ، سیاست خاورمیانه‌ای عربستان را به‌ویژه در قبال ایران و اسرائیل تحت تاثیر قرار خواهد داد؟ نفوذ دیپلماتیک عربستان، هم به‌صورت منطقه‌ای و هم در سطح بین‌المللی، از زمانی که محمد در سال ۲۰۱۷ ولیعهد شد، به‌طور چشمگیری گسترش پیدا کرده، آن هم درست یک سال پس از روی کار آمدن ترامپ.

چین و روسیه تبدیل به شرکای کلیدی تجاری عربستان شده‌اند؛ روابط دیپلماتیک با ایران بازسازی شده است؛ و ترکیه که زمانی دشمن محسوب می‌شد، به متحد ریاض تبدیل گشته است (البته پس از آن‌که آنکارا تحقیقات درباره قتل خاشقجی را خاتمه داد). در عین حال، محمد بن سلمان که اختیار انجام خریدهای عظیم تسلیحاتی آمریکا توسط عربستان را در دست دارد، اکنون نفوذ بسیار بیشتری بر واشنگتن دارد.

او با رد درخواست‌های بایدن برای افزایش تولید نفت به منظور کاهش قیمت‌های جهانی، و اجازه دادن به چین برای کسب پیروزی دیپلماتیک با میانجیگری در آشتی عربستان و ایران  اختلاف خود با بایدن را به نمایش گذاشت. با این حال، سعودی‌ها منتظر انتخابات آمریکا یا پیروزی ترامپ نماندند و بیش از یک سال قبل تصمیم به عادی‌سازی روابط با اسرائیل را اعلام کردند – اگرچه این امر را مشروط به "بهبود زندگی فلسطینیان" کردند. جنگ غزه از آن زمان اوضاع را کاملاً دگرگون کرد.

شمار گسترده تلفات غیر نظامیان، تخریب بی‌سابقه و سیاست قطع ارسال مواد غذایی به شمال غزه، عربستان را مجبور به اتخاذ موضعی صریح کرده است. فیصل بن فرهان وزیر خارجه عربستان هفته گذشته اعلام کرد "عادی‌سازی روی میز نیست تا زمانی که راه‌حلی برای تاسیس یک دولت فلسطینی پیدا شود". در عین حال او مشخص نکرد که آیا این به معنای تشکیل یک دولت فلسطینی محدود مد نظر "معامله قرن" ترامپ است یا در بردارنده ترتیباتی دیگر. واضح است که صرفاً "بهبود زندگی فلسطینیان" نمی‌تواند به‌عنوان فرمولی برای عادی‌سازی به حساب بیاید.

بن سلمان به شکلی مؤثر نشان داده که اگر ترامپ می‌خواهد به آنچه بایدن نتوانست، یعنی عادی‌سازی بین عربستان و اسرائیل دست یابد، باید بهایی را که ریاض تعیین می‌کند، بپردازد و این صرفا محدود به مسئله فلسطین نیست. یک اتحاد دفاعی و یک برنامه هسته‌ای برای عربستان بخش‌های غیرقابل مذاکره در هر معامله‌ای خواهند بود.

با این حال، حتی اگر تمام این اهداف بلندپروازانه محقق شوند، بعید است که عربستان به دنیای تک‌قطبی ای بازگردد که تنها یک انتخاب استراتژیک دارد: اینکه یا با آمریکا باشد یا علیه آن. عربستان، مانند امارات، قطر و ترکیه، مجموعه ای از شرکایدیپلماتیک متنوع برای خود ایجاد کرده، و نیاز آمریکا به متحدان منطقه‌ای به این قدرت‌های منطقه‌ای پیشرو اجازه می‌دهد تا دوستان و شرکای بیشتری بدون ترس از تلافی آمریکا انتخاب کند.

در این شبکه پیچیده از روابط، ممکن است اسرائیل خود را در موقعیتی ناآشنا بیابد – رقابت در یک بازار جدید منافع استراتژیک با رئیس جمهوری آمریکایی که حرکت‌هایش را صرفاً در قالب سود و زیان می‌نگرد. در قاموس ترامپ، هر کشوری که از آمریکا می‌خواهد نیروها و هواپیماهای خود را برای "دفاع از مرزهای کشورهای دیگر" یا جنگ بر روی "شن‌های خونین آنان" مستقر کند، نباید انتظار دسترسی اولویت‌دار به کاخ سفید را داشته باشد.

لینک کوتاه کپی لینک