به گزارش ایکنا، 21 آبان مصادف است با سالروز درگذشت مرحوم حجتالاسلام داود فیرحی؛ متفکر علوم سیاسی و استاد فقید دانشگاه تهران.
رضا تاران؛ پژوهشگر فلسفه و از شاگردان داود فیرحی در یادداشتی به سه دوره تفکری این اندیشمند معاصر پرداخته است؛
به نظر میرسد سه دهه فعالیت علمی داود فیرحی را میتوان در پاسخ به سه پرسش اصلی خلاصه کرد؛ دولت اسلامی و نظریه حکمرانی در جهان اسلام چگونه شکل گرفته است؟ فقه دموکراتیک بر پایه چه مفاهیمی استوار است؟ و در نهایت چگونه میتوان الهیات جدید برای فقه سیاسی دموکراتیک بنا کرد؟
به نظر میرسد آثار فیرحی در سه دوره و در پاسخ به این سه پرسش بوده است؛ او در دوره اول تبارشناسی فقه اقتدارگرا و بررسی زمینههای شکلگیری آن در صدر اسلام و دوره میانه را دنبال میکند. کار او در دوره دوم نقد فقه اقتدارگرا و تدارک فقه دموکراتیک است. در دوره سوم با طرح چالشهای فقه سیاسی به بازخوانی مفروضات فقه و طرح الهیات سیاسی تجدد میرسد.
1. دوره اول: بررسی زمینههای شکلگیری اندیشههای سیاسی اقتدارگرا: فیرحی در کتاب «دانش، قدرت و مشروعیت در اسلام» این پرسش را مطرح کرد که دولت اسلامی و نظریه حکمرانی در جهان اسلام چگونه شکل گرفته و دچار چه دگرگونیهایی شده است؟ پاسخش این بود که در نصوص اسلامی هم جنبههای اقتدارگرا وجود دارد و هم جنبههای دموکراتیک، و سنت موجود در دوره صدر اسلام و دوره میانه جنبههای اقتدارگرای نص را برجسته کرده است. در کتاب «تاریخ تحول دولت در اسلام» دو ایده اساسی دارد: دو سنت در زندگی سیاسی زمان پیامبر(ص) مطرح بود: یکی سنت اقتدارگرایانه که در مکه وجود داشت و دیگری یک نوع الگوی زندگی شورایی است که در مدینه شکل میگیرد. دولت پیامبر(ص) دولتی دموکراتیک مبتنی بر نوعی از قرارداد و درک خاصی از شوراست، اما خلافت که بعد از پیامبر(ص) شکل میگیرد، نتیجه هژمونی مهاجران و نگرشی اقتدارگرا دارد. در کتاب «نظام سیاسی و دولت در اسلام» توضیح میدهد که نظریههای نظام سیاسی در اسلام یکدست نیستند. یعنی نظریههای جدید درحال دموکراتیک شدن است. همچنین چگونه برخی از نظریههایی که درعینحال دینی هستند، ایدئولوژیک میشوند.
2. دوره دوم: تفسیر دموکراتیک از فقه سیاسی: فیرحی در دوره دوم فکری خود که از اوایل دهه نود آغاز میشود تلاش میکند رویکردی ایجابی در پیش گیرد و نمونههایی از فقه دموکراتیک را برجسته کند. او در کتاب «فقه و سیاست در ایران معاصر» توضیح میدهد که چگونه فقه شیعه درگیر دولت مدرن میشود و تحولی در دستگاههای فقهی پیدا میشود که هرچند فراگیر نمیشود، اما یک شروع نسبتاً مهمی است. در فقه مشروطه یک «امکانی» به نام نوگرایی ویژهی شیعه مستتر است که با اهل سنت متفاوت است. در جلد دوم کتاب «فقه و سیاست در ایران معاصر» مدعی است که با شکست مشروطه و شکلگیری دولت رانت در دورهی پهلوی دوم فقه حکومت اسلامی گرایش اقتدارگرا را شکل داد و یا حتی اقتدارگرایی تاریخی مکنون آن مجال ظهور یافت. در کتاب «آستانه تجدد» سؤال این بود که نایینی چگونه توانسته مفردات یک فقه دموکراتیک را فراهم کند. در کتاب «فقه و حکمرانی حزبی» به دنبال آن است تا بر پایه «سبق و رمایه» در فقه چارچوبی شرعی برای رقابتهای حزبی فراهم کند.
۳. دوره سوم: بررسی چالشهای فقه دموکراتیک و طرح الهیات سیاسی جدید: این دوره با نقدهای برخی از روشنفکران دینی از جمله محمد مجتهد شبستری بر حکمرانی فقهی آغاز میشود. شبستری در نقد اعتبار فقه سیاسی بر این باور بود «اگر فردی آن دلایل و حجتهای کلامی را در عصر حاضر غیرقابل دفاع و ناصالح برای احتجاج بیابد نمیتواند دانش فقه را بیانکننده احکام الهی بداند». مساله فیرحی در این دوره گذر از فقه سیاسی نیست بلکه او به تکمیل و بازسازی الهیات و مفروضات فقه نظر دارد.
فیرحی در دو کتاب «مفهوم قانون در ایران معاصر» و «دولت مدرن و بحران قانون» چالشهای فقه در مواجهه با مفهوم «قانون» و «ملت» را نشان میدهد.
از سال ۱۳۹۶ با تدریس روششناسی اندیشه سیاسی کتاب «خدا و برابری» نوشته جرمی والدرون، استدلالهای الهیاتی رابرت فیلمر و جان لاک را به بررسی میگذارد و در تلاش است تا با الهام از الهیات جان لاک، نوآوریهایی را در الهیات شیعه از جمله مساله «برابری الهیاتی» فراهم آورد.
کتاب «پیامبری و قرارداد» که بعد از درگذشت او منتشر شد نسخه تکمیل شده یکی از ایدههای او در کتاب «تاریخ تحول دولت در اسلام» است و فیرحی بر پایه پیمانهای پیامبر شکلی از دولت قراردادی در مدینه را مفهومسازی میکند.
به نظر میرسد دوره سوم اندیشه فیرحی با درگذشت او نیمهکاره ماند، اما میتوان سه دوره فکری او را در پیوست و تکمیل هم دانست.
انتهای پیام