شناسهٔ خبر: 69626328 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

مترجم «من فلوجه را به یاد می‌آورم» در گفت‌وگو با ایبنا:

رمان فرات‌العانی برگرفته از زندگی پدرش است/ مفاهیم کتاب، دغدغه خاورمیانه‌نشینان است

ابوالفضل الله‌دادی مترجم «من فلوجه را به یاد می‌آورم» گفت: این کتاب به‌نوعی روایت زندگی رفته پدر خود فرات العانی، نویسنده اثر است.

صاحب‌خبر -

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - نجمه شمس: اخیراً به همت نشر افق نخستین اثر نویسنده عراقی، فرات العانی از زبان فرانسه به فارسی ترجمه شده است. «من فلوجه را به یادمی‌آورم» که در ۲۳۲ صفحه و با قیمت ۲۴۰ هزار تومان عرضه شده، سفری شعرگونه برای به خاطر سپردن است، سفر پسری برای نجات خاطرات محوشده پدری که دچار فراموشی شده و پسر تکه‌های گذشته‌ای را کنار هم می‌گذارد که بسیار شخصی و باارزش است؛ آن‌قدر که نمی‌شود و نباید فراموش شود. این کتاب توانسته صاحب جوایز ارزشمند متعددی شود که از جمله آنها می‌توان به برنده جایزه سنگور ۲۰۲۳، برنده جایزه ادبیات عرب ۲۰۲۳، برنده جایزه آمِریگو وسپوچّی ۲۰۲۳، برنده جایزه رمان ورسیون فمینا ۲۰۲۳، نامزد نهایی جایزه مارسل پانیول ۲۰۲۳ و نامزد نهایی جایزه گنکور رمان اول ۲۰۲۳ اشاره کرد.

فرات العانی متولد ۵ دسامبر ۱۹۸۰ در پاریس و عراقی‌تبار است. او از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۸ خبرنگار نشریاتی همچون لاکروئا و لو پوئان در عراق بود و در بازگشت به فرانسه به ساخت مستندهایی در مورد عراق در زمان اشغالگری ایالات متحده و نیز در مورد مصر و الجزایر پرداخت.

ابوالفضل الله‌دادی دقایقی کوتاه به پرسش‌های ایبنا درباره «من فلوجه را به یاد می‌آورم» پاسخ داده که در ادامه می‌خوانید. این مترجم متولد سال ۱۳۶۱ در قم، تحصیل‌کرده رشته زبان و ادبیات فرانسه و فارغ‌التحصیل کارشناسی ارشد از دانشگاه شهید بهشتی تهران در سال ۱۳۹۰ است و از جمله ترجمه‌های وی می‌توان به «قلاده سرخ»، «نقش هفتم زبان»، «اردوی زمستانی»، «ما و نهاوزن»، «خصم»، «ساحره»، «اراده»، «زنان تشنه قدرت»، «از آسمان به گل سرخ»، «باغ تسلا»، «مرگ کامو»، «نقشه و قلمرو»، «آدولف هیتلر را نجات دهید»، «دجله به حال تو ناله کند»، «قرن دیکتاتورها»، «برای فرداها متشکرم»، «برای این لحظه متشکرم»، «زندگی آسان است نگران نباش»، «آدم‌های خوشبخت کتاب می‌خوانند و قهوه می‌نوشند»، «محاکمه خوک»، «پیشمرگ هیتلر» و «روستای محوشده» اشاره کرد.

چرا این کتاب را برای ترجمه انتخاب کردید؟

پیش از هرچیز قصه کتاب و سبک نویسنده برایم جذاب بود. علاوه بر این، مفاهیمی که در «من فلوجه را به یاد می‌آورم» مطرح می‌شود مفاهیمی است که برای همه و چه‌بسا بیش از همه برای ما خاورمیانه‌نشینان دغدغه است. جست‌وجوی هویت، مهاجرت، جنگ و ویرانی‌هایش، تحریم و تبعاتش همه و همه برای ما آشنا و ملموس‌اند. فکر کردم این رمان به کار امروز ما می‌آید.

ترجمه این اثر چه مدت طول کشید و کار از آغاز تا انجام چگونه پیش رفت؟

کار ترجمه این کتاب حدود چهار ماه طول کشید. مهم‌ترین ویژگی نثر نویسنده زبان شاعرانهٔ آن است. این شاعرانگی باید درست و به‌اندازه درمی‌آمد تا متن، متنِ فرات العانی باشد. طی این چهار ماه مهم‌ترین دغدغه من همین بود.

چقدر با توجه به بحران‌های کنونی و مسئله احتمال جنگ این کتاب می‌تواند خوراک مطالعاتی جذاب برای مخاطبان ایرانی باشد؟

پیامدها و ویرانی‌های جنگ چیزی نیست که ما از آن بی‌خبر باشیم، طوری که مجبور باشیم برای درک این موضوع کتاب بخوانیم. زخم جنگ تحمیلی هنوز برای ما تازه است‌. البته خواندن «من فلوجه را به یاد می‌آورم» می‌تواند آثار جنگ را از زاویه دیگری به خواننده نشان دهد.

رفت و آمد بین دو قصه که به شکل موازی پیش می‌رود آیا باعث سردرگمی خواننده نمی‌شود؟

این سؤال را باید خوانندگان کتاب جواب بدهند، اما این روایت دوگانه برای من در مقام مترجم کتاب نه‌تنها موجب سردرگمی نمی‌شود که بسیار دلنشین است و قصه را از یکنواختی دور می‌کند.

چرا فرات اصرار دارد پدرش که عمرش رو به پایان است خاطرات تلخش را به یاد آورد؟

فرات از گذشته پدرش هیچ نمی‌داند. او می‌خواهد بفهمد این گذشته که رامی این‌همه از آن گریزان بوده چیست و چه نقشی در زندگی امروز خودش داشته است. درواقع، گذشته رامی احمد تکه‌ای گمشده از پازل زندگی خود فرات است که باید سر جایش قرار بگیرد و این اتفاق باید پیش از درگذشت پدر رخ دهد.

تا چه اندازه شخصیت نویسنده در این اثر نمایان شده؟

فرات العانی در مصاحبه‌هایی که داشته هیچ‌جا نگفته که از آنچه در کتابش تعریف کرده چقدر واقعی است و چقدر خیالی. اما به‌گمانم هر نویسنده‌ای در اثرش ردی از خودش به‌جا می‌گذارد، خصوصاً که «من فلوجه را به یاد می‌آورم» به‌نوعی روایت زندگی رفته پدر خود فرات العانی است. العانی اشاره کرده که با واژه‌های متعهد و مبارز مشکل دارد و دلبسته حقیقت است. وی تاکید کرده «من نویسنده متعهدی نیستم ولی اساساً نویسندگی تعهد به چالشی پیچیده است. من عراقی‌ام و همیشه به عراق فکر می‌کنم اما این من را از نوشتن درباره موضوعات دیگر بازنمی‌دارد.»

به نظر شما محور اصلی داستان همان چمدان ناپیدای پدر است؟

آن چمدان ناپیدا فقط متعلق به پدر فرات نیست، همه آن چمدان را دارند که طی زندگی با خاطرات و دیدارها و اتفاق‌های روزمره پر می‌شود. «هر مسافر چمدانی با خود دارد. چمدانی که نمی‌بینی‌اش. ناپیداست ولی هست. این چمدان طی زندگی‌ات از دیدارها، اشیا و خاطرات و تجربیات خوب و بد پر خواهد شد. برای اینکه زیاده از حد سنگین نشود و بتوانی به راه خود ادامه بدهی باید بعضی چیزهای بی‌مصرف را دور بریزی و مهم‌ترین‌ها را نگه داری. باید از بین آنها سوا کنی چون شانه‌های مسافر زیر بار واژه‌ها، دیدارها، ناملایمات، عشق و نفرت، پیروزی‌ها و شکست‌ها خم می‌شوند.»

ارتباطی بین رود فرات و پسر رامی وجود دارد و دلیل اصلی نام گذاری پسر به نام فرات چه بوده؟

تنها چیزی که ما از قصه می‌دانیم رسم کودکان فلوجه است که باید از بالای پل سبز شهر هندوانه‌به‌بغل در رود فرات می‌پریدند و هندوانه را ته آب دفن می‌کردند و به‌اصطلاح مرد می‌شدند. این آیین برای رامی می‌رود که به قیمت جانش تمام شود. ما نمی‌دانیم که آیا این حادثه دلیل این نامگذاری بوده یا رامی می‌خواسته این‌گونه پیوندش را با شهر مادری‌اش حفظ کند.

آیا رامی نیز در اواخر عمرش جویای هویتش است؟

من فکر نمی‌کنم رامی در جست‌وجوی هویتش باشد. رامی به سرطان مبتلا شده و کم‌کم حافظه‌اش را هم از دست داده است. فرات است که می‌خواهد بداند چه بر پدرش گذشته و این‌گونه بخشی از هویت خودش را کشف کند. تنها دغدغهٔ رامی، حتی در روزهای آخر عمرش این است که آیا در زندگی‌اش موفق بوده یا نه.

تشبیه‌ها و استعاره‌هایی که در کتاب آمده آیا ترجمه به عینه است یا خود شما واژه سازی و معادل‌سازی کرده‌اید؟

هرچه در ترجمه من آمده در وفاداری محض به متن است.

فلوجه نماد چیست؟

فکر نمی‌کنم فلوجه در داستان نماد چیزی باشد. فلوجه شهری مثل همهٔ شهرهای دیگر دنیا با رسوم و آیین‌ها و قصه‌های مخصوص خودش است.