جوان آنلاین: بامداد شنبه پنجم آبانماه صهیونیستها سعی کردند با جسارت به مرزهای ایران اسلامی بخشی از آبروی از دست رفته خود را در عملیات «وعده صادق ۲» جبران کنند. فارغ از عملکرد موفق شبکه یکپارچه پدافند جمهوری اسلامی ایران در دفاع از مردم و منافع کشور، بعد از عملیات شاهد گزارشهایی بودیم که همگی نشان میدادند سکوهای اجتماعی و در رأس آنها اینستاگرام در تلاش برای کمک به صهیونیستها جهت رسیدن به اهدافی هستند که ارتش رژیم جعلی در میدان از تحقق آنها عاجز مانده است. واکاوی عملکرد رسانههای اجتماعی غربی در حمایت از شرارتهای ارتش رژیمصهیونی مهم است. بعد از شروع مرحله جدید نبرد مبارزان محور مقاومت با صهیونیستها برای تحقق آرمان آزادی قدس پس از گذشت بیش از هفت دهه، شبکههای اجتماعی غربی همراستا با سیاستهای کشور مطبوع خود (امریکا) هرچه در توان داشتند به میدان آوردند تا اهداف باند صهیون محقق شود. حذف حساب عبری پایگاه اطلاعرسانی رهبر معظم انقلاب اسلامی از بستر میکروبلاگ اجتماعی ایکس (توئیتر سابق) و سانسور گسترده تصاویر شهدای پدافند هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران که در راه دفاع از میهن خود برابر تجاوز رژیم اسرائیل در بامداد شنبه پنجم آبانماه به شهادت رسیده بودند، جدیدترین اقدام شبکههای مذکور در مواجهه خسمانه با محور مقاومت بود.
حساب دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب ساعاتی بعد از تجاوز ناموفق رژیم صهیونی به ایران با درج عبارت «بسماللهالرحمنالرحیم» شروع به کار کرد. دومین پست این حساب نیز بازنشری از سخنان رهبر انقلاب اسلامی در جمع خانواده شهدای امنیت بود که روز یکشنبه ششم آبانماه فرمودند: «رژیم صهیونیستی دچار خطای محاسباتی شده است. باید قدرت، اراده و ابتکار ملت ایران و جوانان کشور را به آنان (رژیماسرائیل) فهماند.» بعد از انتشار پست دوم بود که ایکس حساب عبری دفتر حفظ و نشر آثار رهبری را مسدود کرد.
اقدام این شبکه واکنشها و انتقادات زیادی را از سوی کارشناسان و صاحبنظران مختلف برانگیخت. به خصوص که ایلان ماسک مالک فعلی ایکس بارها سعی کرده است تا خود را فردی حامی آزادی بیان و فعالیت اندیشههای مختلف در شبکه اجتماعی تحت مدیریت خود نشان دهد، اما واقعیت چنین نبوده است.
اینستاگرام دیگر شبکه اجتماعی غربی مستقر در امریکا بود که بعد از تجاوز صهیونیستها به خاک ایران تلاش کرد تا ابزاری برای تحقق پروپاگاندای رژیم اسرائیل و سانسور واقعیت باشد. در همین راستا گزارشهای متعددی از حذف تصاویر شهدای پدافند هوایی ایران با بهانه همیشگی سکوهای غربی، یعنی ترویج خشونت یا انتشار محتوا از سازمانها و افراد خطرناک در فضای مجازی منتشر شد!
ایکس البته در مواجهه با پرسش خبرنگاران درباره علت مسدودشدن حساب دفتر رهبر معظم انقلاب بهرغم وجود استثنا در مقررات این میکروبلاگ برای حسابهای اشخاص و سازمانهای حکومتی و دولتی مبنی بر امکان بیان مواضع سیاسی مدعی شد که اشتباهی در اینخصوص صورت گرفته است و اسپم شناختهشدن حساب مذکور به صورت سهوی بوده، هرچند در همین پیام هم نشانهای از قصد این میکروبلاگ اجتماعی برای جبران اشتباه اعلام شده وجود ندارد!
ششم آذر سال گذشته بود که ایلان ماسک مالک شرکتهای ایکس، تسلا و اسپیس ایکس در اقدامی غیرمرسوم به سرزمینهای اشغالی سفر کرد و دیدارهایی با مقامات صهیون داشت، ماسک در همان سفر گفتوگویی هم با بنیامین نتانیاهو نخستوزیر ازبک تبار و مهاجر به سرزمینهای اشغالی داشت. ماسک در آن گفتگو براساس گزارشهای منتشر شده در رسانههای غربی خطاب به نتانیاهو گفته بود: «هیچ چاره دیگری وجود ندارد. من هم میخواهم کمک کنم (در تهاجم صهیونیستها به غزه.)»
مالک شبکه اجتماعی ایکس همچنین عنوان کرده بود: «کسانی را که قصد کشتار دارند باید متوقف کرد. تبلیغاتی که مردم را به عنوان قاتلان آینده آموزش میدهد، باید تمام شود و در این صورت است که شکوفایی غزه رخ خواهد داد. اگر این اتفاق بیفتد، فکر میکنم آینده خوبی رقم خواهد خورد.» نخستوزیر مهاجر صهیونیستها نیز پاسخ داده بود: «امیدوارم شما هم در این امر مشارکت داشته باشید. این واقعیت که شما به اینجا آمدید، گویای تعهد شما در تلاش برای تضمین آیندهای بهتر است.»
ماسک این روزها نیز در پویش انتخاباتی دونالد ترامپ رئیسجمهور پیشین ایالات متحده امریکا حضور جدی دارد و تلاش میکند تا راه ورود وی به کاخسفید را به سهم خود هموار کند. ترامپ کسی است که در دوره ریاستجمهوری خود به صهیونیستها برای اعلام قدس اشغالی به عنوان پایتخت رژیم جعلی چراغ سبز نشان داده بود و تلاش بسیاری هم از خود برای به نتیجه رساندن پیمان صلح ابراهیم جهت عادیسازی روابط برخی دولتهای عربی با اشغالگران نشان داد. البته در حمایت از صهیونیستها هیچ تفاوتی بین جمهوریخواه و دموکراتها وجود ندارد و یکی از شروط نانوشته ورود به کاخ سفید و حتی مجالس عام و سنای امریکا اعلام وفاداری و حمایت همهجانبه از منافع صهیونیستهاست. در این میان شاید فقط شیوه و روش این دو حزب در برخی موارد با یکدیگر تفاوت داشته باشد، اما در وفاداری به این اصل در رقابت با هم هستند.
گواه آن هم کمکهای میلیارد دلاری به صهیونیستها در طول نبرد طوفانالاقصی و تسلیحات امریکایی است که بایدن و دولت او به رژیم اسرائیل اهدا میکنند تا مردم بیدفاع غزه لبنان را به شهادت برساند و شکستهای میدانی خود را به وسیله افزایش آمار شهدا آن هم از میان مردم عادی جبران کند.
برخی رسانههای ضدایرانی بعد از انتشار خبر مسدودشدن حساب عبری دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای با طرح این ادعا که دفتر رهبر معظم انقلاب حسابهای دیگری با زبانهای مختلف در فضای ایکس دارند و حتی با وجود اینکه حسابهای مذکور نیز به انتشار محتوای صهیونیستی اقدام میکنند، هنوز فعال هستند، سعی کردند تا اقدام ایکس را توجیه کنند، ولی بخشی از روایت که از سوی آنها سانسور شد، عبری بودن حساب مذکور است. به نظر میرسد که ماسک و سکوی تحت مدیریتش براساس تعهدی که برای حفظ منافع دولت جعلی صهیون دارند، سعی میکنند مانع رسیدن صدای مقامات ایرانی به کاربران عبری زبان شوند و حذف حساب عبری دفتر رهبر معظم انقلاب را هم میتوان براساس همین هدف خوانش کرد.
تحلیلی که حتی برخی رسانههای غربی مانند یورونیوز امکان عبور ساده از آن را پیدا نکردند، این رسانه نزدیک به اتحادیه اروپا و البته حامی رژیم صهیونیستی در گزارشی که بعد از مسدودشدن حساب کاربری عبری دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب منتشر کرد در رابطه با چرایی حذف حساب مذکور چنین نوشت:
«آقای ماسک از اسرائیل حمایت میکند و روابط نزدیکی با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل دارد. وی در ماه نوامبر به اسرائیل سفر کرد و در سخنرانی بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل در کنگره امریکا در ماه ژوئیه شرکت داشت.
از آنجا که پیامهای رهبر معظم انقلاب به زبان عبری مستقیماً مخاطب اسرائیلی را خطاب قرار میدهد، باید گفت که مسدودشدن حساب عبریزبان او لطفی از طرف ایلان ماسک به نتانیاهو باشد، مخصوصاً با توجه به اینکه انتقادهای داخلی در اسرائیل از نحوه عملکرد دولت نتانیاهو در مدیریت جنگ و آزادی گروگانها همچنان ادامه دارد.
هر چند افکار عمومی اسرائیل نسبت به عمکرد نتانیاهو در یکسال اخیر بهبود داشته است، اما پس از حمله هوایی به ایران برخی از مردم اسرائیل نمیخواهند جنگ فراتر از این به منطقه گسترش یابد و هر اقدامی فراتر از آن را فقط در جهت تلاش برای بقای دولت نتانیاهو میدانند.»
همانطور که مشخص است، حتی رسانههای حامی صهیونیستها نیز امکان انکار حمایت ماسک از رژیم جعلی را ندارند و حذف حساب عبری دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب را اقدامی از سوی ایکس برای کاهش امکان ارتباط مستقیم با افکار عمومی در سرزمینهای اشغالی ارزیابی میکنند. البته برخلاف ادعای این رسانه ساکنان جغرافیای اشغالی در یکسال گذشته احساس بهتری نسبت به عملکرد نتانیاهو و کابینه ائتلافی او پیدا نکردهاند، گواه آن نیز تظاهراتهای گستردهای است که کابینه رژیم به طور مستمر با آنها روبهرو است. البته متا، اینستاگرام، زاکربرگ و موسری نیز در این مدت هرچه در توان داشتهاند به میدان آوردهاند تا چیزی را در میدان حمایت از دولت جعلی صهیون از دست ندهند، سانسور گسترده حسابهای کاربری حامی مقاومت در طول نبرد طوفانالاقصی، ممانعت از انتشار فراگیر جنایت رژیماسرائیل و حذف تصاویر و پستهای مرتبط با شهدای شاخص مقاومت بعد از هر عملیات ترور رژیم جعلی یا مواجهه با برچسبهای طراحی شده جهت حمایت از محور مقاومت از سوی کاربران از جمله اقدامات اینستاگرام در طول بیش از یکسال گذشته برای حمایت از رژیماسرائیل هستند.
تلگرام هم با اینکه مالکی با اصالت روسی دارد، اما در بازههای زمانی مختلف نشان داده که حامی جنایات باند صهیون است و اقداماتی نظیر مواجهه با کانالهای نزدیک به مقاومت و محتوای ضدصهیونی انجام داده است که نمونههایی از رویکردهای اینچنینی در ذهن همه وجود دارد، البته آنچه این روزها درباره تلگرام بیش از سایر مسائل جلب توجه میکند، نقش احتمالی این سکو در افشای اطلاعات مرتبط با رهبران مقاومت و افراد نزدیک به آنهاست. به نحوی که بعد از شهید سیدحسن نصرالله، دبیرکل فقید حزبالله لبنان مطالبی در فضای مجازی منتشر شد که مدعی معامله پشت پرده صهیونیستها با دوروف بعد از دستگیری در فرانسه بودند و عنوان میکردند که حکم آزادی مالک تلگرام زمانی تأیید شد که حاضر به افشای اطلاعات مورد نظر رژیم اسرائیل شد. هرچند اخبار مذکور تاکنون به طور رسمی تأیید نشده، اما کنار هم قراردادن پازل سوءاستفادهای رژیم از ابزارهای فضای مجازی قرابت چنین اخباری با حقیقت را دور از ذهن نمینمایاند.
هرچند نباید فراموش کرد، همه آنچه گفته شد اقدامات واضح و روی پرده متا، ایکس و سایر سکوهای غربی جهت حمایت از جنایات رژیم جعلی هستند، شبکههای اجتماعی غربی برای سانسور و فیلترینگ محتوای مخالف عقاید خود، ابزار بسیار کارآمدتری از حذف کلی نیز در دسترس دارند که پیشتر هم در «جوان» به آن اشاره کردهایم. «سرد و گرم کردن محتوا» راه بسیار کمهزینهتری برای سکوهای غربی است تا امکان مدیریت افکار جامعه کاربری خود را پیدا کنند.
حذف و فیلترینگ کلی حسابها و مطالب مخالف سیاستهای سکوهای غربی به هر روی اقدام پرهزینهای محسوب میشود که در درازمدت به نفع سرویسهای امریکایی نیست، چرا که کاربران هرچند به تدریج، اما بالاخره به این نتیجه میرسند که آزادی بیان صرفاً یک شعار توخالی برای سکوهای مورد اشاره است و روند معکوس مهاجرت یا کاهش استفاده از سکو تشدید میشود. از طرفی سبب میشود تا سکو تحت فشار جدی افکار عمومی قرار گیرد.
سرد و گرم کردن محتوا راهکار جایگزین همه رسانههای اجتماعی برای تبعات حذف و فیلترینگ کلی است، وقتی سکو یک پست یا حساب کاربری را به طور کلی فیلتر میکند، در حقیقت یک پیام منفی به دو کاربر خود میدهد، تولیدکننده محتوا از انتشار پست یا فعالیت در سرویس میزبان دلسرد میشود و البته در طرف دیگر مصرفکننده محتوا نیز از نقض بیطرفی و جانبداری سکو به تدریح آگاه میشود.
رسانههای اجتماعی برای مواجهه با این چالش فیلترینگ را در برخی موارد به طور غیررسمی دنبال میکنند تا هیچ کدام از دو سوی جامعه کاربری آنها پیام منفی دریافت نکنند. از طرفی اعمال این نوع از سانسور و فیلترینگ شرایط را برای ناظران مستقل، خبرنگاران و کارشناسان نیز دشوار میکنند و آنها نمیتوانند به راحتی کاربران را قانع کنند که سانسوری در حال وقوع است.
سکوها و رسانههای اجتماعی در این نوع از فیلترینگ بدون اینکه حساب یا پست کاربر را حذف کنند، اگر کاربر محتوایی را بازنشر دهد که خلاف سیاستهای سکوست یا روند کلی صفحه کاربری او مغایر با خط مشی سرویس میزبان باشد، اقداماتی انجام میشود که در اصطلاح پست یا صفحه کاربر سرد شود و مشاهده کمتری بگیرد.
شاید شما هم این روزها زیاد عبارتهایی نظیر برای موفقیت در اینستاگرام باید با الگوریتمهای آن به صورت کامل آَشنا باشید، محتوای شما باید با الگوریتمهای این سکو همخوان باشد و... را شنیده یا خوانده باشید که صفحات آموزش کار در اینستاگرام یا آگهیهای کاریابی بیشترین محل انتشار آنها هستند. این الگوریتمها را نوعاً میتوان قوانین نانوشته اینستاگرام و البته سایر سکوها دانست که هریک براساس سیاستهای مالک و کشور محل فعالیت خود آن را تنظیم میکنند.
فارغ از برخی قواعد که مربوط به سئو هستند یا رنگ و بوی تجاری دارند، توجه به مقررات سیاسی و فرهنگی اینستاگرام نیز تأثیر بسیار مهمی در سرد یا گرم شدن محتوا دارند، وقتی یک محتوا براساس بیتوجهی به قواعد یا همان الگوریتمهای اینستاگرام و سایر سکوها سرد میشود، کسر کمتری از کاربران در ویترین شبکه اجتماعی آن را خواهند دید. نقطه مقابل این شرایط هم وجود دارد اگر محتوایی کاملاً براساس مقررات یا همان الگوریتمهای اینستاگرام یا دیگر شبکههای اجتماعی باشد، سکو کمک بیشتری به دیدن آن میکند.
بنابراین یک واقعیت را نمیتوان انکار کرد، اگر کسی بخواهد با رعایت این اصل که اثر گذارد، اما اثر نپذیرد در اینستاگرام یا سایر سکوهای غربی مانند ایکس فعالیت کند، لاجرم باید قواعد این سرویسها را رعایت کند که مقررات مؤثری نیز در زمینه ممانعت از انتشار محتوای اسلامی و مرتبط با مقاومت در دل آن جا دارد، در غیر این صورت سکو نه فقط کمکی به او برای گرمشدن محتوای تولید شده وی نمیکند، بلکه احتمالاً اگر حتی آن را حذف نکند با فعالشدن الگوریتمهای سردشدن محتوا، شرایطی را محقق خواهد کرد که افراد کمتری با تنوع فکری محدودتری آن محتوا را ببینند.
امریکاییها که خود سابقه طولانی در انجام اقدامات اینچنینی دارند، زمانی که نسبت به فعالیتهای مشابه در سکوهای غیرامریکایی احساس خطر کردند و فقط این احساس را در خود یافتند که شاید تیک تاک به سبب قوانین دولت چین، اطلاعات امریکاییها را در دسترس چین قرار بدهد، بدون تسأهل مدیرعامل آن را به مجلس کشاندند و مورد نوعی بازجویی قرار دادند.
یکی از محورهای پرسش نمایندگان امریکا همین موضوع سرد و گرم کردن محتوا و ادعای تلاش این سکو برای هدایت افکار کاربران امریکایی تیکتاک بود. بنابراین پرواضح است که امکان نادیده گرفتن سکوها در شکلگیری افکار عمومی کاربران خود نسبت به مسائل مختلف وجود ندارد. استدلالهای دقیقی هم برای اجرای چنین اقداماتی وجود دارد. سکوهای اجتماعی ماحصل سرمایهگذاری کلان برای توسعه یک سرویس هستند که اهداف سیاسی و تجاری در پشت پرده خود دارند. بنابراین واضح است که سعی میکنند در مدیریت کلان جریان محتوا نیز نقشآفرینی کنند.
کافی است تا یک فروشگاه بزرگ با اجناس متنوع را در نظر بگیرید، بدیهی و قطعی است که مدیر آن فروشگاه سعی میکند تا اجناسی را که قصد فروش سریعتر آنها را دارد، در مکانی قرار دهد که مشتری با سرعت بیشتر جنس را ببیند، در فروشگاههای اینترنتی نیز روال مشابهی وجود دارد و مدیران سعی میکنند صفحات فروشگاه خود را طوری طراحی کنند که اجناس مدنظر را زودتر بفروشند.
یک خبرنگار نیز مطالب مهمتر گزارش خود را زودتر از نکات غیرضرور مینویسد، دارندگان سوپرمارکت سعی میکنند تا خوراکیهای جذابتر را جایی از مغازه قرار دهند که مشتری زودتر ببیند، قصابها گوشتهای تازه و روز را پشت ویترین قرار میدهند، میوهفروشها ویترین خود را پر از میوههای تازه و رسیده میکنند. دولتها سعی دارند تا اقدامات مثبت خود را به کمک رسانهها در ویترین دید مردم قرار دهند و صدها مثال دیگر از اینکه هر گروهی سعی میکند، نمای کلی خود را منطبق با سیاستهای کلی سیاسی و اقتصادی که دارند در معرض دید عموم قرار دهند.
اکسپلور، تایملاین، ویترین یا هرچیز دیگری هم که در شبکههای اجتماعی برای داغکردن محتواهای موجود در سکو تولید میشود، به طور قطع بیتوجه به سیاستهای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی مدیران سکو نیست و محتواهایی که منطبق با سیاستهای سکو باشد، شانس بیشتری برای دیدهشدن در سرویسها خواهد داشت. باید اذعان کرد که امریکا به عنوان کشوری که بیشترین تعداد سکوهای پرمخاطب فضای مجازی جهان را دارد، در این مدت حداکثر بهره از وجود امکان مورد اشاره را برای تحقق سیاستهای کلان کشور خود را ضمن کمک مدیران اجرایی سکوهای فضای سایبر به خصوص رسانههای اجتماعی برده است. مدیران سکوهای امریکایی نیز به مانند همتایان خود در صنعت بانکداری و اقتصاد در سالهای گذشته تا جایی که توان داشتهاند به محدودکردن صداهای مخالف خود پرداختهاند.
روزگار بعد از جنگ جهانی دوم، جنگ سرد و اوایل قرن ۲۱ میلادی عصری بود که امریکا، شرکتهای وابسته به آن و نظام بانکی همراستا با سیاستهای امریکایی به صورت بیمارگونهای هرکس که مخالف سیاستهای اعمالی و اعلامی امریکا عمل میکرد، خواه دولت یا فرد باشد را مورد تحریم قرار میدادند تا زندگی او را فلج کنند. بیماری که ظاهراً مسری بود و بعد از فراگیر شدن خدمات مبتنی بر فضای وب از سوی امریکا و همپیمانانش به این فضا نیز توسعه پیدا کرد و طی سالهای گذشته شاهد اقدامات غیراصولی زیادی از سوی آنها در قبال کشورها و محتواهای مغایر با سیاستهای غربی و امریکایی بودهایم که یکی از آنها فیلترینگ محتوای ضد صهیونی در سکوهای غربی است.
اقدامات اقتصادی امریکا و همپیمانان او در استفاده بیمارگونه و جانبدارانه از تحریم در مواجهه با کشورهای مستقل سبب روی کارآمدن اتحادهایی مانند بریکس شد که پیوندها و ظرفیتهای اقتصادی بسیار جذابی را برای کشورهای مستقل فراهم کرد. به نظر میرسد زمان آن فرارسیده که مسیر مشابهی درخصوص خدمات اینترنت پایه هم اتفاق بیفتد و کشورهای مشترکالمنافع، مردم آزاده جهان و کشورهای دارای اشتراکهای فرهنگی و مذهبی مستحکم سکوهای مشترکی تشکیل دهند و آنها را در معرض استفاده بینالمللی مردم خود گذارند تا انحصار و قدرت فیلترینگ یکجانبه امریکا و متحدان او بشکند.
واقعیت این است، استفاده از سرویسی که فرمان کنترل آن تحت هدایت جریان متخاصم با اسلام و فرهنگ ایرانی و سایر فرهنگهای هضم نشده در فرهنگ لیبرال سرمایهداری قرار دارد، هرگز منجر به پیروزی محور مقاومت برابر اندیشه غرب و صهیون نمیشود و حضور کسانی که اثر نمیپذیرند و اثرگذارند در این فضا نیز به دلیل فراگیر نبودن بسترهای مشابه طراحی شده در محور مقاومت یا کشورهای مشترک المنافع میان مردم کشورهای مختلف است.
محور مقاومت همانطور که طی بیش از سه دهه بعد از دفاعمقدس و هجوم رژیم بعث عراق به ایران به خودکفایی در عرصه دفاع نظامی اندیشید و کشورهای آزاده مختلفی برای مواجهه با زیادهخواهیهای رژیم امریکا و اسرائیل تجهیز شدند، امروز هم نیاز دارد تا بدون اتکا به غرب و شرق بسترهایی را توسعه دهد که افکار عمومی برای استفاده از آن در کشورهای مختلف اقناع شوند و انحصار سکوهایی که مخالف اندیشه مقاومت هستند در هم شکند.
البته شاید توجه به این نکته هم ضرورت دارد که حتی اگر نپذیریم، سکوهایی مانند اینستاگرام یا ایکس کمک مالی مستقیم به صهیونیستها نیز دارند و آنان را برای کشتار غیرنظامیان در لبنان و غزه و حتی اگر توان داشته باشند، ایران تقویت میکنند. باید اذعان کرد که حضور و استفاده هرچه بیشتر کاربران کشورهای محور مقاومت در این سکوها با توجه به کاربر محوربودن سکوهای مذکور سبب رشد درآمد آنها، افزایش مالیات پرداختی به دولت امریکا و ارتقای توان آن برای کمک به صهیونیستها میشود. بنابراین از هر منظر که نگاه کنیم تقویت سکوهای موجود در محور مقاومت و توسعه سرویسهای کاربردی با کشورهای مشترکالمنافع با ترکیب هیئت مدیره متوازن از کشورهای مدیریت کننده، بدون وجود حقوق تبعیضآمیزی مانند حق وتو، امری به احتمال قریب به یقین اجتنابناپذیر است.