جوان آنلاین: طرحی که قرار بود عدالت ایجاد کند و باری از دوش معلمان بردارد، اما از همان ابتدا در مسیر درست قرار نگرفت و خود نمادی از بیعدالتی شد. این طرح در کشمکش میان دو نگاه «کیفی» و «معیشتی» قرار گرفت و در نهایت به جایی رسید که رضایت هیچکس حتی معلمان را به دنبال نداشت. کمتر کسی است که نداند اجرای این طرح پر از ایراد و اشکال بود و همین بد اجرا شدن آن سبب شد تا دستاورد خوبی را به دنبال نداشتهباشد. حال باید از اشتباهات گذشته درس گرفت و با رفع ایرادات و اشکالات پیشین، این طرح را در مسیر هر چه بهتر اجرا شدن قرار داد. «جوان» در این رابطه با مهدی نظریزاده کرمانی، مسئول میز ارزیابی ستاد تعلیم و تربیت شورای عالی انقلاب فرهنگی گفتگو کردهاست.
مشکلات ناشی از اجرای طرح رتبهبندی از چه بود و اصلیترین دلیل بد اجرا شدن این طرح را چه میدانید؟
به نظر بنده اصلیترین مشکل اجرای طرح رتبهبندی اختلاف بر سر دو نگاه بود. این اختلاف از روزهای اول ابلاغ قانون رتبهبندی آغاز شد و در نهایت آنچه باعث عدم اجرای درست قانون شد، همین موضوع بود. اختلافی که بین دو گروه با دو رویکرد کاملاً متفاوت شکل گرفت؛ نگاه «کیفی» و نگاه «معیشتی». طرفداران نگاه «کیفی» میگفتند نقش معلم در کلاس درس مهم است، پس باید معلم در کلاس توانمند و باانگیزه شود و برای توانمندسازی و با انگیزه شدن او نیز، سازوکارهای مختلفی وجود دارد که رتبهبندی معلمان یکی از ابزارهای آن است.
آن چیزی که در سند تحول و اسناد بالادستی برای تربیت دانشآموزان وجود دارد، تأکید به شایستگیهای معلمی است، اما آیا همه معلمان ما شایستگیهای مورد نیاز برای اجرای سند را دارند؟ بدون شک پاسخ منفی است. به همین دلیل نگاه کیفی به طرح رتبهبندی میخواست چنین مسائلی در ارزیابی معلمان مدنظر قرار گیرد. پس از آن، معلمی که رتبه بالایی داشت، مسئولیت بیشتری به او محول شود و همچنین یک الگو برای سایر معلمان باشد. در این نگاه مسئله مالی نیز به صورت ظریفی مطرح میشد و اینکه بعد از رتبهبندی، معلم تشویق و هدیهای مالی برایش در نظر گرفته شود تا احساس کند کارش ارزشمند است و دیده شده. بنابراین هدف اصلی رتبهبندی در نگاه «کیفی»، اصلاً مالی نیست، بلکه به عنوان نوعی تشویق ملایم کنار تلاش معلم برای رشد خودش مطرح میشود.
اما یک نگاه دیگر به مرور زمان به رتبهبندی شکل گرفت و آن نگاه «معیشتی» بود. از همان روزهای اولی که موضوع رتبهبندی مطرح شد، هر بار معلمها از پایین بودن حقوق گلایه میکردند، برخی از نمایندگان مجلس و مسئولان دولتی در پاسخ میگفتند ما برایتان رتبهبندی اجرا میکنیم و این مشکل حل میشود! در واقع رتبهبندی یکی از موضوعاتی بود که به طور مکرر در مقابل انتظارات به حق معیشتی معلمان به کار برده شد. توجه کنید همین حالا نیز برخی از رفاهیات و تشویقهایی که به کارکنان دولت داده میشود به معلمان داده نمیشود؛ مثلاً برای کارکنان دولت در برخی مناسبتها، هدیهای در نظر گرفته میشود که چنین امتیازاتی را معلمان ندارند. حال عدهای میخواستند همه این مشکلات را با طرح رتبهبندی حل و فصل کنند. در صورتی که با بررسی قانون، آییننامه و شیوهنامه رتبهبندی خواهید دید که هیچ نام و نشانی از موضوع معیشت نیست و تنها موضوع کیفیت مدنظر قرار گرفته شدهاست؛ اینکه کیفیت آموزش افزایش پیدا کند و قدر و منزلت معلم بالا برود، نه اینکه مشکل معیشتی او برطرف شود!
پس چطور این دو نگاه متفاوت با یکدیگر کنار آمدند؟
کنار نیامدند، نتیجه کار را خراب کردند! بعد از تصویب قانون رتبهبندی در مجلس، آنهایی که طرفدار نگاه معیشتی بودند، اصرار کردند که بگذارید فعلاً طرح را اجرا کنیم و به شکل اولیه یک پولی به معلمان بدهیم، بعداً به مرور زمان نگاه کیفیتی را در طرح خواهیم گنجاند، اما دوستان سازمان اداره استخدامی میگفتند به دلیل اینکه طرح رتبهبندی با هدف کیفیت بخشی در مجلس و دولت تصویبشده، این مدل را قبول نداریم. در نهایت آییننامهای که برای قانون نوشته شد بدون حضور نمایندگان آموزش و پرورش نوشته شد و عملاً آنهایی که طرفدار جریان معیشتی بودند از جریان تصویب خارج شدند. در نهایت آییننامهقانون رتبهبندی در هیئت دولت طوری مصوب شد که اصلاً نتوان آن را با هدف معیشتی اجرا کرد! و حالا نوبت به آن رسید که شیوهنامه توسط آموزش و پرورش نوشته شود.
برای نگارش شیوهنامهای کار به عهده گروهی افتاد که در وزارتخانه طرفدار کیفیت بودند و شیوهنامهای کیفی بر اساس آیین نامه دولت نوشته شد و مورد تأیید سازمان اداری استخدامی قرار گرفت، اما چه کسانی باید آن را اجرا میکردند؟ همانهایی که طرفدار نگاه معیشتی به رتبه بندی بودند! در نهایت طرحی که قرار بود نمادی از عدالت بین معلمان قوی و ضعیف باشد تبدیل به نمادی از بیعدالتی شد و همه را ناراضی کرد! دولت ۶۰ هزار میلیارد تومان برای ارتقای تعلیم و تربیت پرداخت کرد؛ نزدیک به ۳ هزار ارزیاب، آموزش دیدند و دهها میلیارد تومان هزینه جنبی صرف شد، اما به دستاوردهای خوبی از اجرای طرح رتبهبندی نرسیدیم.
بسیاری از معلمان از ایرادات سامانه طراحی شده برای اجرای طرح رتبهبندی گلایه داشتند. یا برخی از ارزیابی سلیقهای ناراضی بودند. نظر شما در این رابطه چیست؟
بله ایرادات سامانه نیز به مشکلات افزود. قرار بود معلمان با نگاه کیفی مورد ارزیابی قرار بگیرند، باید کمیته تشکیل میشد و کانونهای ارزیابی در مناطق شکل میگرفت، اما در عمل همه چیز به زدن چند کلیک در داخل سامانه ختم شد! از طرفی در برخی از بخشهای تعیینشده در سامانه، اگر معلم یک کتاب یا یک نقاشی را از اینترنت بارگذاری میکرد و در سامانه قرار میداد، هیچ ارزیابی نمیتوانست آن را رد کند، چراکه نرمافزار طوری طراحی شدهبود که فقط میشد مدارک را تأیید کرد و حذف و رد آن امکانپذیر نبود. مشکل دیگر اینکه برخی از نمرات به صورت کاملاً سلیقهای داده میشد. مثلاً یک مدیر به همه معلمان نمره کامل میداد، اصلاً مگر میشود که همه معلمان در یک مدرسه مثل هم باشند؟!
اما بخش فاجعه بار ماجرا اینجا بود که ارزیابها نقش تنظیمگر رتبهها را داشتند؛ به آنها گفته میشد طوری امتیاز بده که از فلان عدد بالاتر یا پایینتر نشود! یعنی به صورت دستی میانگین نمرات را تنظیم میکردند. مثل این میماند که به معلم بگویید طوری به بچهها نمره بده که از ۱۷ کمتر و از ۱۹ بالاتر نشود و معلم نمرات را دستکاری کند. یکی از مهمترین دلایل نارضایتی معلمان همین بود، معلمی بود که میگفت من با دوستم یک سطح بودیم و همه مدارک را با هم بارگذاری کردیم، ولی اعمال سلیقه شد و به هر کدام از ما رتبه متفاوتی دادند.
بالاخره این شیوه اجرا، آن چیزی بود که طرفداران نگاه کیفی میخواستند یا مدنظر طرفداران نگاه معیشتی بود؟
روی کاغذ نظر طرفداران کیفی نوشته شد و در عمل چیزی که طرفداران معیشت میخواستند اجرا شد؛ و نارضایتی معلمان را محصول این کشمکشها میدانید؟
بله دقیقاً. این کشمکش انجام شده، سبب شد از نتیجه کار هیچکس راضی نباشد؛ نه طرفداران نگاه کیفیتی و نه طرفداران نگاه معیشتی. من حتی در جلسهای شنیدم که خود رئیسجمهور شهید، آقای رئیسی نیز چندینبار گفتند این پولهایی که برای کیفیت خرج شد، هیچ تأثیری نداشت. اینکه مثلاً ۶۰ همت پول بیتالمال خرج شد و آب از آب تکان نخورد اصلاً خوب نیست. اوج این کشمکشها در پایان اسفند ۱۴۰۱ رخ داد که منجر به استعفای وزیر آموزش و پرورش شد؛ برداشت بنده این است که آموزش و پرورش خودش میدانست که آییننامه را اجرا نکرده ولی قصد داشت سازمان برنامه و بودجه را در پایان سال مالی تحت فشار قراردهد تا پول رتبهبندی را بدهد. سازمان بودجه و سازمان اداری استخدامی هم گفتند شما که آییننامه را به درستی اجرا نکردی و این مدل رتبهبندی را قبول نداریم! در نهایت کشمکشها به جایی رسید که به شب سال تحویل رسیدیم و حتی حقوق معلمان هم معطل پرداخت رتبهبندی شد. در آخر هم آنهایی که نگاه معیشتی به طرح رتبهبندی داشتند به این نکته دقت نکردند که اگر پول به معلمان بدهند، اما ناعادلانه باشد، نهتنها رضایت معلمان را به دنبال ندارد، بلکه باعث نارضایتی میشود.
اگر قرار باشد در طرح رتبهبندی، اصلاحاتی انجام شود به نظر شما باید چه سمت و سویی داشته باشد؟
به نظر من مهمترین کار این است که بین یکی از دو جهت «کیفیت» یا «معیشت» انتخاب کنیم و تبعات هر انتخاب را بپذیریم. اگر دغدغه کیفیت را داریم، این هدف باشد و همه با آن موافقت کنند و همه توان خود را برای بهتر شدن این هدف به کار بگیرند. اگر هم نگاه «معیشت» است، تکلیف را برای یکبار روشن کنیم.
نزدیک به ۱۷ میلیون جمعیت دانشآموزی داریم که توسط معلمان تعلیم و تربیت میشوند، دانشآموزانی که آینده کشور به آنها بستگی دارد و باید نهایت توان را برای تعلیم و تربیت هرچه بهتر آنها به کار بگیریم. بنابراین هرچه به معلمان برسیم خوب است و هر چقدر کیفیت معلم و کارش را ارتقا بدهیم به نفع جامعه است. این حق دانشآموزان است که از بهترین معلمان استفاده کنند. بنابراین من پیشنهادم این است که حتماً روی کیفیت کار شود.
ارزیابی معلمان شدنی است و همه جای دنیا انجام میشود؛ مثلاً در کشورهای پیشرو در آموزش مرسوم است که ارزیابها در کلاسهای معلمان حاضر شوند، چرا ما نباید این کار را انجام بدهیم؟ معلمی که خوب کار میکند نباید از ارزیابی نگران باشد، باید برویم و سر کلاس معلم بنشینیم، باید روش تدریس او را و نحوه ایجاد موقعیت یادگیری برای دانشآموزانش را ببینیم. اینها شدنی است، فقط عزم جدی و اراده کافی میخواهد.
در رابطه با ارزیابان نیز، میتوان از معلمهای بازنشسته کمک گرفت. همچنین معلمهایی که به رتبه۵ رسیدند، میتوانند مسئولیت بیشتری بگیرند و به کمک سیستم آموزشی کشور بیایند. این فرایند باید بهطور منظم انجام شود و ارزیابها دقیق و منصف باشند، باید یک روش کیفی درست و دقیق طراحی شود. همچنین باید سامانه عادلانه و بدون نقصی طراحی شود، مشکلات زیادی در سامانه قبلی وجود داشت که ایرادات زیادی را به وجود آورد، تمام این ایرادات باید برطرف شود.
چه نقاط قوتی در اجرای طرح رتبهبندی وجود داشت؟
یکی از نقاط قوتی که طرح رتبهبندی داشت، این بود که بعد از سالها این قانون اجرا شد، چراکه عمده افراد میگفتند اجرای رتبهبندی نشدنی است. از طرفی، تا پیش از اجرای این طرح، آمار دقیق وجود نداشت، فکر میکردیم ۸۰۰ هزار نفر نیرو داریم، اما ۱۵۰ هزار نفر به آنها اضافه شد و فهمیدیم با جامعه ۹۵۰ هزار نفری طرف هستیم! به همین دلیل از نظر من، نقطه قوت اصلی این بود که این کار انجام شد. شاهد آن بودیم که خیلی از دولتها جرئت ورود به این میدان را نداشتند، اما دولت سیزدهم شهامت انجام این کار را داشت و تبعات آن را هم پذیرفت. حال وقت آن رسیده که مشکلات را برطرف کنیم. امیدوارم از اشتباهات درس بگیریم و با استفاده از آن قدمهای مثبتی برای اصلاحات طرح رتبه بندی برداریم.
نظر شما