هادی دقیق در سایت شهرآرانیوز (مشهد) نوشت: «با کمی تأخیر و تقریبا ۱۰ روز پس از روز جهانی باستانشناسی، مکتب بافت با همکاری ادارهکل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی خراسانرضوی مراسمی را ترتیب داد تا باستانشناسان از تازهترین تحقیقات و یافتههایشان در خراسان بگویند. در ابتدای این مراسم، محمود طغرایی، رئیس اداره ثبت و حریم آثار تاریخی میراثفرهنگی استان، از مسیری گفت که باستانشناسی خراسان طی کرده است.
او گفت: «در سی سال گذشته مطالعات مختلف و بررسی و شناسایی محوطههای تاریخی و کتابها و مقالهها و پایاننامهها درباره باستانشناسی خراسان، باعث شدهاند که شناختمان از باستانشناسی خراسان بسیار عمیق شود. ما گذشتهای ۱۵۰ساله را توانستیم در این سی سال در خراسان جبران کنیم.» آنچه در سطرهای بعدی میخوانید، گزارش مختصری از تاریخ دشت مشهد و یافتههای باستانشناسی در دشت مشهد است که در این نشست مطرح شد.
مطالعات پارینهسنگی خراسان و فرصتی تاریخی
نخستین مبحث باستانشناسی دشت مشهد را علیصدرایی با موضوع «پارینهسنگی خراسان (در جستوجوی انسانهای نخستین)» ارائه کرد. صدرایی گفت: «من خیلی با واژه خراسان برای پارینهسنگی موافق نیستم، چون واژه خراسان متأخر است. سال۲۰۲۲میلادی، محدوده پارینهسنگی شرق ایران را به دو منطقه اصلی تقسیم کردیم تا راحتتر بتوانیم آن را مطالعه کنیم. شمالشرق از محدوده تربتحیدریه تا انتهای کپهداغ و آلاداغ است و منطقه شرق تقریبا همان خراسانجنوبی است. از تفاوتهای این دو منطقه، دسترسی به منابع آب و سنگ است.
در شمالشرق دو منبع آب خیلی مؤثر داشتیم؛ کشفرود و اترک. منطقه شرق منابع سنگی بسیار غنیای دارد؛ همچنین ارتفاع شمالشرق نسبت به محدوده شرق بیشتر و جوانتر است. همین میانگین ارتفاع باعث میشود در دورههایی خط برف پایینتر بیاید و همچنین ارتفاعات جوان باعث دفن دستافزارها شوند که در منطقه شرق اینگونه نیست و روی سطح هستند.
ما از دوره پارینهسنگی بقایای انسان نداریم، حتی ساختار معماری ابتدایی نداریم و درواقع تنها چیزی که از این دوره باقی مانده، برخی دستافزارهای سنگی است. مهمترین محوطههای خراسان و شرق و شمالشرق ایران محوطههای روباز هستند، نه غار. همه اینها روی الگوی پراکنش انسان در این منطقه تأثیر میگذارد. از تربت به پایین کاملا محیط بیابانی میشود و دیگر خبری از ارتفاعات و رودخانهها نیست. باوجوداین، بزرگترین مشکل خراسان در این دوره نبود گاهنگاری مطلق است.
در محافل باستانشناسی و حتی رسانهای از تاریخ یکمیلیونساله این منطقه صحبت میشود، درصورتیکه خیلی نمیتوانیم به این گاهنگاری استناد کنیم، چون محوطههایی که دوروبر این منطقه در تاجیکستان و ترکمنستان هستند، عموما کمتر از ۶۰۰هزار سال قدمت دارند. درواقع این یک فرصت است برای ما تا محتملترین گزارههای گذر انسان نخستین را از مسیری که بعدها جاده ابریشم نامیده شد، بررسی و شناسایی کنیم.»
یافتههای دوره نوسنگی «کشفرود»
سیدخلیلحبیبی نیز باستانشناس دیگری بود که درباره «دوره نوسنگی، مس و سنگ در دشت مشهد» گفت. حبیبی که حدود ۱۰ سال است فرهنگهای حوضه آبریز کشفرود را بررسی میکند، ابزارها و سفالهایی را -از دوره نوسنگی تا عصر مفرغ- از این منطقه جمعآوری و روی آنها مطالعه کرده است.
او توضیح داد: «ما منشأ حوضه آبریز کشفرود را در روستای دیزاوند در پنجکیلومتری شرق قوچان شناسایی کردیم. کشفرود از اینجا آغاز میشود و پس از گذشتن از دشت مشهد و سرخس، در پل خاتون به رودخانه هریرود میپیوندد. ما در این حوضه براساس دادههای سفالی، ۹محوطه دوره نوسنگی شناسایی کردیم. دوره نوسنگی در واقع از هزاره دهم قبل از میلاد شروع میشود و به دو دوره نوسنگی با سفال و دوره نوسنگی بیسفال تقسیم میشود.
بیشتر محوطههای نوسنگی کشفرود در غرب مشهد هستند و حوزهای فرهنگی را تشکیل میدهند که شامل جنوب ترکمنستان و نیشابور هم میشود. این نشان میدهد که در دوره نوسنگی این محوطهها باهم در ارتباط بودهاند، اما هیچ ارتباطی در این دوره بین حوزه فرهنگی شمالشرق با فلات مرکزی ایران وجود ندارد. سفالهای شاخص این فرهنگ به «جیتونی» معروفاند و این نام از تپهای در عشقآباد ترکمنستان گرفته شده که اولین دادههای سفال ما مربوط به آنجاست.
حبیبی کاوشهای دوره نوسنگی ترکمنستان را بسیار بیشتر از ایران میداند و خلأ اطلاعاتی این دوره را باتوجه به کاوشنشدن منطقه خراسان، تأیید میکند: «در نتیجه باید دادههایمان را با جنوب ترکمنستان مقایسه کنیم. این مقایسه نشان میدهد که سفالهای ما خیلی خشن و زمختاند؛ اما طرحها یکی هستند. از دوره مسوسنگ هم پانزده محوطه در حوضه کشفرود بهدست آوردیم که اینبار باید پی سفالهای آن را در شرق خراسان و جنوب آن را تا حدود شهرسوخته سیستان بگیریم. از دوره مفرغ هم که به تمدن خراسان بزرگ معروف است، بیش از بیست محوطه شناسایی شده است.»
«قومباستانشناسی»، میانرشتهای نو
ماخونیک وسط گودی چند کوه قرار گرفته است و از دور دیده نمیشود. در نتیجه، این به پیدانشدن خانههای اهالی کمک میکند. ساکنان آنجا بهشدت از حمله ترکمانان میترسیدند و احساس ناامنی میکردند. آنها قبل از آنکه در روستا ساکن شوند، استقرار عشایری داشتند و دامدار بودند. مهمترین ویژگی ماخونیک، کوچکبودن است. ابعاد خانهها حدود سهدردو متر است و درها حدود نیممتر ارتفاع دارند، پنجرهها ۱۰ سانتیمتر هستند و حتی زمینهای کشاورزی ماخونیک هم کوچک و برخی در حد یک متر هستند.
پلانهای معماری ماخونیک هم بسیار متنوع است؛ دایرهای، راستگوشه، کلاهخودی، چندضلعی و…. فضای داخل خانهها نیز مشابه استقرار عشایری است؛ چوبهایی که از دو طرف خانه شروع میشوند و در سقف به هم میرسند و چفتوبست میشوند؛ البته خانههای ماخونیک اکنون تغییرکاربری دادهاند و بهعنوان محل نگهداری علف یا دام استفاده میشوند. فقط دو خانه اکنون مسکونی است. باتوجهبه اینکه ماخونیکیها تأکید میکردند قبلا دامدار و کوچنشین بودهاند، من پروژهای تدوین کردم تا مدتی بین عشایر و البته کولیها زندگی کنم و ببینم معماری موقت چادرهایشان چگونه است و چه نسبتی با ماخونیک دارد که تقریبا یک ماه پیش تمام شد.»
ردپای اشکانیان بر حوضه «کشفرود»
سارارحیمخانی هم مطلبی با موضوع «قومباستانشناسی سازههای استقراری روستایی و عشایری جنوب خراسان (ماخونیک و عشایر آواز)» ارائه کرد. رحیمخانی قومباستانشناسی را یک میانرشته جدید دانست که با بررسی زندگی انسان امروز، به کمک تحلیل دادههای باستانشناسی میآید. او که یکسالی در روستای ماخونیک بیرجند زندگی کرده است، میگوید: روستای ماخونیک را معمولا با اسمهایی غیرعلمی مثل شهر لیلیپوتها میشناسیم. ما در سایتهای باستانشناسی با مواد فرهنگی سروکار داریم، اما در قومباستانشناسی با انسان امروز کار داریم. در ماخونیک ما سه بافت معماری داریم؛ یعنی سه دوره تغییرات داریم؛ بافت قدیمی، بافت درحالگذر و بافت جدید.
علیاکبرعشقی باستانشناس بعدی بود که درباره «اشکانیان در دشت مشهد» سخنرانی کرد. اوچنین بیان کرد: «باستانشناسی خراسان بهویژه در دوره تاریخی اشکانیان چالشهای زیادی دارد، چون اطلاعات چندانی از اشکانیان دشت مشهد در دست نیست. حوزه فرهنگی دشت مشهد شامل قوچان، چناران، بینالود، مشهد و بخشهایی از فریمان است.
از نظر عوارض طبیعی هم حوضه کشفرود تقریبا از پنجکیلومتری شرق قوچان شروع میشود و بین کوههای هزارمسجد و بینالود را دربرمیگیرد؛ در نتیجه یک دشت میانکوهی داریم با کوههایی نسبتا مرتفع. عرض دشت در حوضه غربی نزدیک قوچان حدود ۱۰کیلومتر و نزدیک مشهد حدود سی کیلومتر است و در قسمتهای شرقی تا چهل و پنجاه کیلومتر هم میرسد که روی استقرارها و منابع آبی تأثیرگذار است.
ارتفاع از سطح دریا نیز در اطراف قوچان ۱۳۰۰متر، نزدیک مشهد تقریبا هزار متر و سمت سرخس حولوحوش هشتصد متر است که اختلاف آبوهوایی ایجاد میکند. عمق کشفرود در ابتدای آن بیشتر است و هرچه جلوتر میرود، به عرض آن اضافه و از عمقش کم میشود. پیشنیه تاریخ منطقه هم مربوط به اهمیت ورود اقوام آریایی به فلات ایران و سرزمین پارت در زمان هخامنشیان است. ما در مرحله اول، وارد مطالعات کتابخانهای شدیم و توانستیم برخی دادههای اشکانی منطقه را شناسایی کنیم، بعد وارد مرحله میدانی شویم. درنهایت تحلیل دادهها و سفال نشان داد که هنر سفالگری از دورههای قبل تا دوره اشکانی تداوم داشته است.
محوطههای دوره اشکانیِ این منطقه را به دو دوره قبل و بعد از میلاد تقسیم کردیم. ما بیست محوطه دوره اشکانی در این محدوده شناسایی کردیم. ویژگیهای نیمه اول اشکانی، نزدیکی به منابع آب، ارتفاع کم و سازه دفاعی کمتر است و معمولا در میانه دشت هستند و عمدتا از عصر آهن تداوم داشتهاند؛ همچنین تعداد محوطهها فراوان است و یکباره از اواخر نیمه اول اشکانی متروک میشوند. دوره دوم هم عمدتا روی بلندیها هستند، تعدادشان نسبت به دوره اول کمتر است و آثار حفاظتیشان کامل شده است و باز هم نزدیک منابع آبی هستند.»
مسجد «سنگبست»، زیر سایه آلبارسلان
حسینعباسزاده هم گزارشی از یافتهها و «کاوش باستانشناسی مسجد سنگبست» ارائه کرد؛ مسجدی که مدتهاست در سایه آرامگاه منسوب به آلپارسلان و منارهاش قرار گرفته است. عباسزاده گفت: «مجموعه شهر تاریخی سنگبست را بهعنوان محوطهای مربوط به دوره غزنوی و قرن چهارمپنجم قمری میشناسیم.
سنگبست در شاهراه تجاری و چهارراه مهم خراسان بوده است؛ یعنی برای رفتن از شمال خراسان به جنوب یا گذشتن از شرق به غرب، باید از سنگبست میگذشتیم و امروز هم همین است. دوره غزنوی سرآغاز تحولاتی است که پایان حضور عربها را در خراسان رقم میزند؛ یعنی تحولات سیاسیاجتماعی متعددی رخ داد که در دوره غزنوی در اشعار فردوسی نمود پیدا میکند.
مجموعه سنگبست را بهعنوان شهر تاریخی میشناسیم، چون هم مسجد دارد، هم بازار و هم همه عناصر یک شهر تجاری را. ارسلانجاذب، سردار سلطانمسعودغزنوی، بنیانگذار این مسجد و توسعهدهنده شهر بوده است. مسیری امروز از وسط شهر تاریخی میگذرد که در دوره پهلوی اول ایجاد شده است. مسجد سنگبست به مقبره ارسلانجاذب چسبیده است. عکسهای هوایی و تصاویر ماهوارهای به ما نشان میداد که در کنار این مقبره یک مسجد با شبستان قرار دارد؛ در نتیجه در منطقه حفاری و کاوش کردیم. مردم محلی تاجاییکه توانسته بودند، شهر تاریخی را برای بهدستآوردن آجرهای خوبش حفاری کرده بودند.
تزیینات زیبایی از آجر و گچ و تقاشی با همان رنگی که در مقبره ارسلانجاذب قرار دارد، در مسجد سنگبست هم یافت شد. ما درابتدا بهسمت ایوان قبله رفتیم و آنجا را حفاری کردیم تا به سؤال اولمان پاسخ بدهیم و مطمئن شویم که اینجا مسجد است؛ در نتیجه ایوان قبله و شبستان را بهدست آوردیم و حتی یک منبر آجری گچاندود هم در این قسمت یافت شد. نتایج امیدوارکننده است و امید میرود که در ایوان قبله این مسجد یک محراب گچبری هم یافت شود.»
تدوین قانون برای حفاظت از آثار باستانی
آخرین باستانشناسی که از پژوهشهای جدیدش گفت، جوادخدادوست بود که با موضوع «نقش پروژههای باستانشناسی در اجرای اسناد بالادستی (تعیین عرصه و پیشنهاد حریم محوطه فیروزآباد بردسکن و بیسجرد جوین)» آن را ارائه کرد. خدادوست دراینباره گفت: باستانشناسان بعد از گمانهزنی علمی، برای حفاظت از هر محوطه باستانشناختی قوانینی تدوین میکنند و این قوانین بهعنوان یک سند بالادستی میتواند استفاده شود و بهطور مشخص به فعالیت تعیین حریم مربوط میشود؛ چون این باستانشناسها هستند که میتوانند حریم مناطق باستانی را مشخص کنند.»
خدادوست به تجربهاش از گمانهزنی در دورتادور محوطه فیروزآباد برای تعیین حریم نیز اشاره کرد: «مهمترین هدف درواقع حفاظت از آثار تاریخی در برابر تهدیدهای فزایندهای مثل فعالیتهای عمرانی، صنعتی، کشاورزی و… است. در سالهای گذشته پژوهشکده باستانشناسی اهتمامی ویژه به برنامههای تعیین حریم داشت؛ چون سرعت توسعه در مناطق روستایی و شهری بسیار زیاد شده است.
سال ۱۳۹۹ در محوطه فیروزآباد بردسکن گمانهزنی کردیم. باستانشناس در عرصه تدوین قوانین بالادستی باید همه نکات و امکانات منطقه را در نظر بگیرد تا هم فرصت زیست به محوطه بدهد، هم از تخریب آن جلوگیری کند. از فیروزآباد در منابع تاریخی چیزی نداریم و فقط میتوانیم آن را با عنوان بخشی از ترشیز شناسایی کنیم. در اینجا بافت روستا رفتهرفته بهسمت محوطه باستانی میرود و این خطری برای این محوطه است. از دورتادور محوطه نیز خاک برداشته و در زمینهای کشاورزی ریخته شده که باعث شده است پراکندگی سفالها، ما را در پژوهشها گمراه کند.»
خدادوست تپه بیسجرد جوین را هم قربانی توسعه عمرانی دانست و افزود: «تا قبل از دهه۹۰ هیچ ساختوسازی اطراف این تپه باستانی نبود، اما بعد از آن متأسفانه افزایش یافت که محوطه را تهدید میکرد. خوشبختانه حریم این تپه هم مشخص شده است و انشاءا… در آینده نزدیک قوانین حفاظتی آن هم تدوین خواهد شد.»
انتهای پیام