[ شهروند] مردی که تا آخرین لحظه جنگید؛ دقیقا تا آخرین لحظه. پهپادهای رژیم صهیونیستی، تصاویری را از آخرین لحظات زندگی او پخش کردند تا پیروزی خود را به ثبت برسانند اما آیا این تصاویر، رنگی از موفقیت داشت؟! به هیچ وجه. اتفاقا مسیری روشن بود از مبارزات مردمی که تا آخرین لحظه دست از آرمانشان نمیکشند. سنوار یک نفر نبود؛ یک جریان، یک حرکت و عمری طولانی در راه مبارزه بود. آرمان با مرگ نمیمیرد؛ بلکه در همان لحظه مرگ، جانی دوباره میگیرد. بهویژه وقتی شما زندگی مردی را بخوانید که 23 سال زندان رفت، بیش از 40 سال مبارزه کرد و سرآخر هم در راه آزادی سرزمینش، تا آخرین لحظه جنگید. پیش از این رسانههای غربی شایع کرده بودند که سنوار در تونلها و در سپر انسانی از گروگانها زندگی میکند ولی آنچه خود رسانههای اسرائیلی منتشر کردند نشان داد سخن خودشان دروغی بیش نبوده است. چراکه او با لباس رزم و در جنگ با صهیونیستها به شهادت رسید. این نوع شایعات البته از رژیمی غاصب بعید نیست. بهویژه وقتی بدانید که سنوار در سالهای زندان به چشمان بازجوی اسرائیلی خیره شده و گفته بود: «من حالا اینجا هستم، اسیر تو در اسرائیل و تو داری از من بازجویی میکنی. اما روزی میرسد که من تو را اسیر میگیرم و من از تو بازجویی میکنم!» این راه مردی راسخ بود که پنجشنبه شب گمان کردند تصاویر پایانیاش را پخش میکنند؛ در حالی که زندگی او تماماً آغاز است؛ تداوم راهی به نام مقاومت. آن هم زمانی که در حیاط زندانهای اسرائیل پابرهنه راه بروی و وقتی دلیلش را از تو بپرسند بگویی: «من در زندان نیستم، من در کشور خودم هستم. میخواهم پایم را روی زمین خودم بگذارم؛ روی خاک فلسطین.» جالب است بدانید رمانی هم در زندان نوشت به نام «خار و میخک» که در این گزارش به موضوع آن هم پرداختهایم. هرچند باید این انتقاد را هم به مسئولین فرهنگی کشور وارد بدانیم که چرا چنین رمان مهمی تاکنون به فارسی ترجمه نشده است؟! چرا این رمان که با لابی اسرائیل از درگاه تمام کتابفروشیهای اینترنتی غربی حذف شده، در ایران منتشر نشده؟! این موضوع بهشدت مایه تأسف است چراکه این رمان به گفته سنوار نوعی خودزندگینامهاش بوده است. ما البته در این گزارش تلاش کردهایم این زندگی را به شکلی دیگر بازسازی کنیم؛ تا بدانیم سنوار چه کسی بود، چگونه زیست، چطور به استقامتی پولادین دست یافت و در راه چه آرمانی به شهادت رسید. این گزارش ها مستند است به «یورو نیوز»، «ایسنا» و پایگاه خبری تحلیلی «عصر ایران».
مادرم از کیسههای خالی غذا، لباس میدوخت!
یحیی سنوار، یکی از چهرههای ویژه مقاومت و از فرماندهان و رهبران حماس، در سال 1962 در پناهگاه آوارگان فلسطینی در شهر خانیونس، واقع در نوار غزه، به دنیا آمد. در واقع آغاز زندگیاش سند جنایت اشغال فلسطین توسط اسرائیل بود. او در اردوگاه به دنیا آمد تا کنار دیگر هموطنانش به چشم خود ببیند چطور او را از خانه و کاشانهاش راندهاند و سرزمینش را تصاحب کردهاند. به این ترتیب در بستر تاریخ مستند فلسطین به دنیا آمد و پرورش یافت و با جنبشهای آزادیبخش رهایی فلسطین آشنا شد. یکی از ساکنان غزه که با سنوار ملاقات کرده بود، میگوید او پیش از جنگ، گاهی درباره دوران اولیه زندگیاش در غزه تحت اشغال اسرائیل صحبت میکرد؛ یک بار هم گفته بود که مادرش از کیسههای خالی کمک غذایی سازمان ملل، لباس میدوخت.
پیوستن به حماس
سنوار بعد از گذراندن دوره کودکی، به دانشگاه اسلامی غزه رفت و در رشته ادبیات عرب فارغالتحصیل شد. در همین دوره بود (اوائل دهه هشتاد) که با جنبش حماس آشنا شد و به این جنبش پیوست. آن زمان حماس هنوز یک حرکت سیاسی بود و به مبارزهای علنی تبدیل نشده بود. به این ترتیب سنوار و تعدادی از همفکرانش تصمیم گرفتند تا شاخهای نظامی برای آن تأسیس کنند. این شاخه نظامی به منظور دفاع از حقوق فلسطینیان و مبارزه با اشغالگری اسرائیل تأسیس شد؛ شاخهای که به یاد شهید قسام، به گردانهای عزالدین قسام معروف است. این شاخه بهمرور زمان به یکی از قدرتمندترین گروههای مقاومت در منطقه تبدیل شد. نقش سنوار در تأسیس این گروه و سازماندهی آن بسیار حائز اهمیت بود و او به سرعت به یکی از فرماندهان ارشد این شاخه تبدیل شد.
چهار بار حبس ابد!
سنوار اوائل دهه 80 بارها توسط رژیم صهیونیستی بازداشت شد که در نهایت به زندانی شدنش در اواخر این دهه انجامید. او نقشی کلیدی در سازماندهی عملیاتهای نظامی حماس و فعالیتهای امنیتی این جنبش داشت. خشمی هم که رژیم صهیونیستی از او در دل داشت باعث شد به چهار بار حبس ابد محکوم شود! در دوران زندان، سنوار همچنان ارتباط خود را با اعضای حماس حفظ میکرد و به عنوان یکی از رهبران فکری و استراتژیک این گروه در داخل زندان شناخته میشد. او در این دوران به آموزش و تربیت سایر زندانیان فلسطینی در مسائل سیاسی و نظامی پرداخت و نقش مهمی در تقویت روحیه مقاومت در میان آنها داشت.
رمانی که سنوار به عبری در زندان نوشت....
سنوار در زندان، زبان عبری آموخت و رمانی نوشت به نام «خار و میخک»؛ رمانی که در حال حاضر روی هیچکدام از سایتهای اینترنتی فروش کتاب غربی یافت نمیشود! چرا؟ چون اسرائیلیها با فشارهای سیاسی، این کتاب را از سامانههای فروش کتاب حذف کردند! این رمان به فارسی هم ترجمه نشده؛ هرچند خبر رسیده در حال ترجمه است و بهزودی به فارسی منتشر میشود. این رمان در واقع نوعی خودزندگینامه است؛ زندگینامه سنوار از شرح آوارگیها و غصب سرزمینش توسط اسرائیلیها. در واقع در زندان بیکار نبود و یکی از فعالیتهای مهمش، نوشتن و خواندن بود. او علاوه بر نوشتن رمان، ۵ کتاب از زبانهای عبری و انگلیسی را ترجمه کرد و یکی از پرکارترین زندانیان در سالهای اسارت بود.
«خار و میخک» درباره چیست؟
«خار و میخک»، از دیدگاه مردی به نام «احمد» روایت میشود. سنوار در این رمان داستان دو خانواده در غزه و هبرون را روایت میکند. هبرون، مرکز استان الخلیل و بزرگترین شهر در کرانه باختری واقع در ۳۰ کیلومتری جنوب بیتالمقدس است. سنوار از عنصر تخیل هم در این رمان بهره گرفته اما در پیشگفتار تأکید کرده: «عنصر تخیل در این اثر صرفاً برای تبدیل آن به یک رمان، دستمایه قرار گرفته. (در واقع) این رمان به همان اندازه واقعی است که من آن را زیسته یا شنیدهام و راویانش آن را در سرزمین عزیزمان فلسطین، زندگی کرده و شنیدهاند.» سنوار در این کتاب، به سادگی و فقر زندگی فلسطینیها به طور مفصل میپردازد. همچنین صحنههایی از تخریب خانههای فلسطینی توسط نیروهای اسرائیلی را اینچنین توصیف میکند: «مثل هیولایی که استخوانهای طعمهاش را خرد میکند».
من در کشور خودم هستم، نه زندان!
یحیی سنوار حتی در زندان هم به تعقیب جاسوسهای فلسطینی ادامه میداد و میخواست حلقه جنبش مقاومت را از لوث هرگونه خیانتی پاک کند. به گفته همزندانیها، با تیزهوشی توانسته بود جاسوسهای شینبت (سازمان اطلاعات و امنیت داخلی اسرائیل) را که به زندان نفوذ کرده بودند، شناسایی کند. سنوار در اعتصاب غذای سال ۱۹۹۲ که بیش از هزار زندانی را به زنده ماندن تنها با آب و نمک هدایت کرد، شرکت داشت و آن را رهبری کرد. سنوار با مقامات زندان مذاکره و از پذیرش امتیازات جزئی خودداری کرد و توانست بخشی از آزار و اذیتهای اسرائیلیها در زندان را از طریق همین مقاومت دفع کند. به گفته یکی از دوستانش (نبیه عوضه) اغلب میگفت که اشکلون (یکی از شهرهای فلسطین اشغالی)، جایی که با هم در آن زندانی بودند، زادگاه اجدادی خانوادهاش است. همان دوست زندانیاش روایت کرده در حیاط زندان، گاهی بدون کفش راه میرفت و میگفت که میخواهد پاهایش، زمین فلسطین را لمس کند: «سنوار به ما میگفت که من در زندان نیستم؛ من روی سرزمین خودم هستم. من اینجا در کشورم آزادم.»
ما در زندان دشمنمان را میشناسیم
سنوار در زندان هم اخبار مربوط به اسرائیل را دنبال میکرد تا به بهترین شکل از اوضاع داخلی سرزمینهای اشغالی مطلع شود. او صفحاتی از ترجمههای خود از کتابهای اسرائیلی را در اختیار دیگر زندانیان قرار میداد تا آنها تاکتیکهای سازمانهای اطلاعاتی در خصوص جنگ با دشمنان خود را بشناسند. به زندانیان همراه خود میگفت: «آنها میخواهند زندان را به قبر ما تبدیل کنند و عزم و اراده ما را همراه با جسم مان در هم بشکنند، اما بحمدالله ما به آرمان فلسطین اعتقاد داریم و به همین علت زندان را به مکانی برای عبادت و تحصیل علوم مختلف تبدیل میکنیم.»
یکی از مقامات شینبت: در زندان هم فرمانده بود!
وقتی توافقنامه صلح اسلو در سال ۱۹۹۳ بین اسرائیل و تشکیلات خودگردان فلسطین شکل گرفت، سنوار آن را «فاجعهبار» خواند و به گفته نبیه عوضه، حیلهای از جانب اسرائیل دانست. او باور داشت که اسرائیل فقط از طریق مبارزه گروههای مقاومت و نه از راه مذاکره، از سرزمین فلسطین چشمپوشی خواهد کرد. به گفته عوضه، سنوار هرگاه خبری از حملات حماس یا حزبالله لبنان علیه اسرائیلیها دریافت میکرد، فوقالعاده خوشحال میشد. برای او، رویارویی نظامی تنها راه آزادسازی فلسطین از اشغال اسرائیل بود. مایکل کوبی، یکی از اعضای «شین بت» که سنوار را ۱۸۰ ساعت در زندان بازجویی کرده بود میگفت او بهوضوح به خاطر تواناییاش در فرماندهی برجسته بود. یکی از بازجویان دیگر سنوار میگوید روزی به من گفت: «من حالا اینجا هستم، اسیر تو در اسرائیل و تو داری از من بازجویی میکنی. اما روزی میرسد که من تو را اسیر میگیرم و من از تو بازجویی میکنم!»
پزشک صهیونیست: سنوار قدرت جذب آدمها را داشت...
یوال بیتون، پزشک صهیونیست و مأمور جاسوسی از زندانیان، بارها تلاش کرده بود سنوار و دیگر نظامیان فلسطینی را به همکاری با بازجوهای اسرائیلی قانع کند. بیتون نشستهای منظمی با سنوار داشت، اما همیشه با او در خصوص کارها و دیدگاههای اعتقادیاش صحبت میکرد. بیتون میگوید: «صحبتهایم با سنوار شخصی یا عاطفی نبود. او قرآن را به خوبی حفظ بود و با آرامش از مبانی حاکم بر سازمان خود سخن میگفت. سنوار بدون شک رئیس زندانیان بود اما هرگز این موضوع را بیان نمیکرد و به آن افتخار نمیکرد. او بسیار متواضع بود و غذای خود را با دیگران تقسیم میکرد و در کارهای زندان به زندانیان کمسن و سال کمک میکرد. فردی بسیار باهوش و زیرک بود که قدرت جذب بسیاری از انسانها را داشت. او حتی در داخل زندان اسرار دیگران را حفظ میکرد و در عین حال در تعامل با دیگران صداقت داشت.»
فرار از زندان
سنوار که در سال 1988 به 4 بار بار حبس ابد محکوم شده بود، بارها اقدام به فرار از زندانهای رژیم صهیونیستی کرد و بارها با رهبران حماس در خارج از زندان ارتباط گرفت. حتی نحوه وارد کردن تلفن همراه به داخل زندان را بلد بود. او میدانست چگونه از وکلا و ملاقات کنندگان برای انتقال پیامهای خود به بیرون از زندان استفاده کند. بسیاری از این پیامها در خصوص نحوه ربایش نظامیان صهیونیست برای مبادله آنها با زندانیان بود. سنوار در یکی از گفتوگوهای خود به یک روزنامهنگار ایتالیایی گفته بود: «زندان، انسان را میسازد و وقت کافی برای تفکر در خصوص اعتقاداتش را به او میدهد.»
معامله شالیت چیست؟
سنوار در سال ۲۰۱۱ در جریان مبادله زندانی اسیر فلسطینی با «گیلعاد شالیت» (نظامی اسرائیلیِ اسیر دست حماس)، آزاد شد. این تبادل به نام «معامله شالیت» معروف است که به آزادی هزاران زندانی فلسطینی در ازای آزادی گیلعاد شالیت، سرباز اسرائیلی منجر شد. آزادی سنوار یکی از مهمترین رویدادهای این تبادل بود. او پس از بازگشت به غزه، به سرعت به فعالیتهای سیاسی و نظامی خود در حماس ادامه داد.
خط و نشان برای صهیونیستها حتی در روز آزادی!
در آن زمان بیتون (همان پزشک و مأمور صهیونیست) مأموریت داشت تا از روابط خود با فرماندهان زندانی حماس برای جمع آوری اطلاعات جاسوسی از آنها استفاده کند. او میگوید سنوار به همراه تعدادی از دوستان خود که در کنارش بودند، مذاکرات را از داخل زندان مدیریت میکرد. بیتون میگوید زمانی که قرار بود سنوار در عملیات تبادل اسرا آزاد شود پیشنهاد دادم با توجه به شخصیتی که سنوار دارد، آزاد نشود! بیتون میگوید سنوار حتی در زمان خروج از زندان و در حالی که سوار بر اتوبوس اسرا بود گفت که از هیچ تلاشی برای آزادی دیگر اسرای فلسطینی دریغ نخواهد کرد. او گفت که از گردانهای قسام خواهد خواست که تعداد بیشتری از نظامیان صهیونیست را بازداشت کنند تا مقدمه آزادی دیگر اسرای فلسطینی مهیا شود.
سنوار؛ روی مبل خانهای بمبارانشده
٢۶ اردیبهشت سال١۴٠٠، رژیم اسرائیل با هدف ترور یحیی سنوار، خانه او در شهر خان یونس در جنوب نوار غزه را شناسایی و بمباران کرد. رسانههای عبری مطمئن بودند که این ترور موفقیتآمیز بوده و ارتش اسرائیل فرمانده میدانی حماس را از بین برده است اما پس از چند روز یحیی سنوار در این محل حضور پیدا کرد و با ژست خاصی روی مبل خانهاش عکس گرفت. وقتی این عکس رسانهای شد، تبدیل شد به نمادی برای مقاومت علیه رژیم صهیونیستی. سنوار همچنین با این عکس، ارتش و اطلاعات رژیم صهیونیستی را به چالش کشید.
طولان الأقصی
سنوار یکی از طراحان عملیات «طوفان الأقصی» بود که در 7 اکتبر سال گذشته، کابوس صهیونیستها شد. این عملیات، بزرگترین حمله علیه رژیم صهیونیستی در دهههای اخیر بود؛ عملیاتی که منجر به تلفات گستردهای در اسرائیل شد و هیمنه نظامی این رژیم غاصب را شکست. بر اساس برخی از گزارشها، عملیات 7 اکتبر نتیجه ماهها برنامهریزی و آمادهسازی دقیق توسط حماس بود و یحیی سنوار به عنوان یکی از استراتژیستهای اصلی این گروه، نقش مهمی در تدوین این برنامهها و نظارت بر آنها ایفا کرد. همین برنامهریزیها و اجرای دقیق بود که عملیات «طوفان الأقصی» را به نقطه عطف در تاریخ مبارزات مردم فلسطین تبدیل کرد.
نبرد تا آخرین لحظه
پنجشنبه هفتهای که گذشت، روزی غمانگیز برای مردم فلسطین بود؛ روزی که با شهادت این اسوه مقاومت به پایان رسید. بر اساس فیلمی که صهیونیست ها منتشر کردند، یحیی سنوار تا آخرین دقایق عمرش جنگید. این فیلم که از زاویه دید پهپاد صهیونیستهاست، لحظات پایانی عمر سنوار را نشان میدهد. قبل از ورود پهپاد به ساختمانی که سنوار در آن بود، او و همرزمش با صهیونیستها درگیر میشوند. به این ترتیب دست چپ سنوار به شدت زخمی میشود. پهپاد که نزدیک میشود، سنوار که دیگر نزدیک به لحظات شهادت است، چوبی را به سمت آن میاندازد. بنا به گزارشها بعد از این لحظه است که تکتیراندازی به سمتش شلیک میکند و بعد از آن گلوله تانکی هم به ساختمان میخورد و به این ترتیب فرمانده حماس به شهادت میرسد.