سرتیپ صبوری زاده:به دو دلیل منتظر بودم تا هوا تاریک شود تا از کامیون بپرم،اول اینکه دید دو سرباز که در کامیون بودند کمتر باشد و دوم اینکه ستون را برای گرفتن من نگه ندارند.
خبرهای مرتبط
ببینید | سرتیپ صبوری زاده: افسر بازجوی عراقی با انبردست دندانهایم را شکاند
ببینید | سرتیپ صبوریزاده:دستور دادم فنر ارتجاع تفنگها را دور بیاندازند
ببینید| روایت فرمانده تکاور ارتش از نحوه شکستن محاصره آبادان
سرتیپ خلبان امینی: نیروی هوایی در آغاز جنگ تحمیلی فقط دو نوع جنگنده آمریکایی داشت
در عملیات ۱۶ فروردین ۱۳۷۱ اسیر عراقیها شدم /جایزه صدام، جان مرا نجات داد /واسطههای آمریکایی برای فروش فانتوم آمده بودند
اول مهر ۵۹ با شهید «دوران» بصره را بمباران کردیم/ او لحظه آخر تصمیم گرفت بیرون نپرد؟
212