به گزارش گروه سیاسی «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ سال گذشته، فارنپالیسی از گروهی از نویسندگان خود درخواست کرد تا درباره یک سال آینده غزه بنویسند. امسال این مجله بهجای اینکه دنبال راهحل یا پیشنویس طرح صلح باشد، از طیفی از همکاران خود (فلسطینی، اسرائیلی، آمریکایی و اردنی) خواسته تا ارزیابی کنند هماکنون در چه شرایطی قرار داریم و آینده چهشکلی خواهد بود. بهطور خلاصه، آیا جنگ در غزه تمام میشود یا تازه شروع شده است؟
هرج و مرج در حال گسترش است چون واشنگتن هیچ درسی نگرفته
دینا الکورد، کارشناس ارشد در مرکز عرب واشنگتن
جنگ غزه آغاز خشونت گستردهای بود که احتمالاً شدت میگیرد و در سراسر اسرائیل، سرزمینهای فلسطین و تمام منطقه گسترش پیدا میکند. دومین انتفاضه یا قیام فلسطینیان از سال 2000 تا 2005 نشان داد که نهتنها چارچوب معاهده اسلو نمیتواند ساختارهای پشتپرده تسلط اسرائیل را حل کند بلکه تهدیدی است برای خودمختاری فلسطینیها. واکنش جامعه بینالمللی به این نتیجه که آمریکا پرچمدار آن است، بهجای حمایت از مذاکرات معنیدار، تقویت وضع موجود شامل جداسازی فلسطینیان، خشونت اسرائیلیها و تکهتکه شدن حکومت فلسطینیها بود.
این نتیجه برای مردم فلسطین غیرقابل قبول بود، همانطور که سالها نظرسنجی این موضوع را نشان داده است. نارضایتیها افزایش پیدا کرده و بدون هیچ چشمانداز سیاسی، شرایط زندگی در مناطق اشغالی بدتر شده است. بسیاری از پژوهشگران و تحلیلگران از جمله خودم، قبلاً هشدار داده بودیم که تشدید خشونت اجتنابناپذیر است.
حمله حماس در هفتم اکتبر و در پی آن نابودی غزه فقط یک شروع بود، به چند دلیل. اول، واضح است که خشونت ارتش اسرائیل در غزه مدلی از جنگ آینده است. برای دولت فعلی اسرائیل، پاکسازی قومی یک سیاست واضح از پیش اعلامشده است.
خیلی قبلتر از آنکه جنگ آغاز شود، برخی از اعضای کابینه مثل بتزالل اسموتریچ وعده داده بودند که فلسطینیها را مجبور میکنند از برخی مناطق بیرون بروند.
جهان هماکنون شاهد اجرای این سیاست در بخشهایی از کرانه باختری است؛ نیروهای اسرائیلی جنین را ویران، بیمارستانها را در طوباس، محاصره و به زیرساختهای غیرنظامیان در سراسر تعدادی از جوامع حمله کردهاند. تمام این موارد در کنار تشدید خشونت شهرکنشینانی بوده که اراضی فلسطینیان را محصور کردهاند و منجر به مرگومیر چندین نفر شدهاند. آوارگی، نهفقط در غزه بلکه در سراسر مناطق اشغالی شروع شده است. از سوی دیگر گروهکهای مسلح فلسطینی غیرمرتبط با حماس نیز شکل گرفتهاند تا با نیروهای اسرائیلی مبارزه کنند.
دوم اینکه، مسئله فلسطینیها به داینامیک منطقه گره خورده است. با توجه به اتفاقهای اخیر در لبنان این شاید یک اظهارنظر واضح باشد. با این حال برخی از تصمیمگیران واشنگتن میخواهند باور کنند که ارتباط مردم خاورمیانه با فلسطین به دلایل احساسی مبهم است یا در نتیجه دسیسهبازیهای ایران. ناآرامیهای ادامهدار در سراسر منطقه این موضوع را واضح نشان میدهد که این توضیحات کافی نیستند.
مسئله فلسطین از سوی شبکههای شبهنظامیان تحت حمایت ایران تسلیحاتی شده و احتمال تشدید آن به جنگ بزرگتر منطقهای خیلی واقعیتر شده است. با این حال، درک تاثیر فلسطین بر ناآرامیهای منطقهای فقط از زاویه شبهنظامیان حامی ایران ارزیابی کاملی نیست چون موضوع فلسطین در درک مخالفتهای ضداستبدادی در منطقه بسیار مهم است.
این مسئله مدتهاست که به دروازهای برای ابراز مخالفتها و سیاستهای اپوزیسیون تبدیل شده و در طول تاریخ جنبشهای اجتماعی گستردهای را شکل داده که رژیمهای مختلف را بهچالش کشیدهاند. درست است که رژیمهای غربی امروز بهشدت سرکوبگرتر از همیشه شدهاند و تلاش میکنند هرگونه سازماندهی حامی فلسطینیان را سرکوب کنند. با این حال نمیتوان این موضوع را نادیده گرفت که نارضایتیهای ناشی از جنگهای اخیر در غزه باعث شده شهروندان عرب خواستار سیاست خارجی مسئولانهتری از رژیمهای خود باشند.
این رویدادها و سرکوب خشم مردم از سوی رژیمها احتمالاً بذر آگاهی سیاسی برای نسلهای جدید شهروندان عرب است. همانطور که بهار عربی نشان داد، رژیمها آنقدرها هم از تاثیر نارضایتیها بههمان اندازهای که دوست دارند باور داشته باشند، مصون نیستند.
در آخر، تصمیمگیران آمریکا ظاهراً هیچ درسی را از درگیریهای سال گذشته یاد نگرفتهاند. کاخ سفید همچنان بهدنبال آن است تا برای عادیسازی روابط اعراب و اسرائیل بهعنوان راهی برای رسیدن به صلح، مشتری جلب کند، بهرغم اینکه در بهترین حالت نوعی تجلیل از مدیریت اقتدارگرایانه درگیری است. گفتوگوها برای «روز بعد» از جنگ در غزه، بدون دخالت فلسطینیها از واقعیت به دور است، در واقع حمایت از ساختاردهی مجدد وضع موجود فعلی است؛ همان شرایطی که به وضع نامساعد کنونی ما منجر شده است. غزه نابود شده، جمعیت بزرگی از فلسطینیها آواره شدهاند و تاثیر آن بر جامعه غزه بهگونهای است که سالها طول میکشد تا بهبود پیدا کند. اما فلسطین بسیار بزرگتر از غزه است. بدون انحراف از مسیر کنونی، فاجعه فقط ادامه خواهد داشت.
جنگ تمام میشود؟
ام.ال. دوراسمس کومبز، استادیار امنیت ملی
تقریباً یک سال پس از حملات هولناک حماس به جنوب اسرائیل، شدت جنگ غزه ظاهراً فروکش کرده است. در واقع، توجه مقامات اسرائیلی اخیراً بهسمت تهدید ادامهدار حزبالله جلب شده است. در نگاه اول، کاهش سرعت جنگ منطقی است: نوار غزه کاملاً ویران شده، یک میلیون و 900هزار فلسطینی آواره شدهاند و شرایط روی زمین بهشدت وخیم است. ارتش اسرائیل به مرز مصر رسیده و بااینکه از حمله کامل به رفح عقبنشینی کرده، بهنظر نمیرسد چیز دیگری برای نابود کردن باقی مانده باشد.
با این حال، اگر بهاین درگیری طور دیگری نگاه کنیم، جنگ با حماس همچنان در مراحل اولیه است. ارزیابیهای محرمانه از موفقیت اسرائیل قطعاً تلختر از آنچیزی است که در این تصویر آمده. سیستم تونلهایی که در طی چندین دهه با احتیاط و دقت زیر شهرهای بزرگ و کوچک غزه ساخته شدهاند بسیار پیشرفتهتر و مارپیچتر از آنچیزی است که اطلاعات اسرائیل فکر میکرد.
اعضای حماس، بهویژه گردان قسام برای جنگ طولانی آماده شدهاند و ظاهراً از اینکه در میان غیرنظامیان پنهان بمانند، هیچ پشیمانیای ندارند. درحالیکه تلاشهایشان برای آغاز جنگ میان اعراب و اسرائیل تاکنون شکستخورده اما از بین بردن این سازمان، که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل سال گذشته ادعا کرد از اهداف اسرائیل است، اقدام احمقانه و بیهودهای بیش نبوده.
آنچه حماس در هفتم اکتبر انجام داد (که مشابه حمله القاعده در یازده سپتامبر است) نابودی کاملاً هر گونه حسی از امنیت وجودی است که اسرائیلیها پیش از این حملات احساس میکردند. این خلأ با یقین تازهای پر شده که دانستن و واکنش نشان دادن به تواناییهای دشمن بسیار مهمتر از تلاش برای کشف خواستههای آنهاست. اما همانطور که آمریکا پس از 20 سال مبارزه با شورشیان عراق و افغانستان به بدترین شکل ممکن فهمید، آنچه را که غالباً یک مشکل سیاسی است، نمیتوان با زور حل کرد. اگر هدف نهایی برای اسرائیل این است که در هارمونی نسبی با همسایگانش زندگی کند، نابودی کامل غزه و کشتار بیش از 40هزار فلسطینی فقط دشمنی نهفته بین دو طرف را تشدید کرده است.
حماس ممکن است در کوتاهمدت تضعیف شده باشد. تعداد اعضای این گروه و شاید حتی قابلیتهای آنها ممکن است به سطحی رسیده باشد که دیگر تهدیدی فوری برای اسرائیل محسوب نشوند. اما سبک اسرائیل برای رسیدن به هر نوع پیروزی پرهزینه باعث شده هماکنون نسل بعدی حماس یا جهاد اسلامی یا هر گروه دیگری که احساس میکند به آستانه خشم و ناامیدی رسیده، شکل بگیرد. همزمان، یحیی سنوار، رهبر حماس و همشهریهایش ظاهراً اهمیتی به رنج مردم فلسطین نمیدهند، آنها به هدف خود یعنی جلوگیری از عادیسازی روابط عربستان سعودی با اسرائیل رسیدهاند. تا زمانی که اسرائیل به اعزام نیروهای قاطع ادامه دهد و تا زمانی که فلسطینیهایی هستند که احساس میکنند چیزی برای از دست دادن ندارند، جنگ به هر شکل ممکن ادامه پیدا میکند.
در آخر، حمله هفتم اکتبر فقط اسرائیلیها را غافلگیر نکرد. متحدان حماس هم شوکه شدند. ایران از جنگهای متعاقب استفاده کرد تا هلال شیعه را حول یک جنبش مشترک یکپارچه کند. حمله بیرحمانه اسرائیل در غزه این کشور را در برابر همسایگانش منزویتر کرده و به ایران درجهای از آزادی و مشروعیت را از طریق نیروهای نیابتیاش در منطقه اعطا کرده است.
درحالیکه دولت ایران قطعاً نمیخواهد در شرایط بیثباتی قرار بگیرد چون ظاهراً یک جنگ تمامعیار را نمیخواهد، سرکوبهای اسرائیل علیه جمعیت غزه اساساً به روایت انقلابی ایران بهعنوان شنیدن صدای ستمدیدگان کمک کرده است. اگر و زمانی که درگیریها در غزه فروکش کند، ایران میتواند قویتر از همیشه ظاهر شود و این انتشار همان داینامیک رواداری است که در وهله اول باعث شروع حملات شد.
لجبازی نتانیاهو منجر به جنگ ناتمام در غزه میشود
احمد فواد الخطیب، کارشناس ارشد شورای آتلانتیک در برنامه امنیت خاورمیانه اسکوکرافت
چنانچه جهان به 12 ماه گذشته از آغاز حملات هفتم اکتبر نگاه میکند که ویرانگرترین جنگ در تاریخ غزه را رقم زد، شکست در رسیدن به توافق آتشبس، واقعیت تلخی را رقم زده است. توافق پیشنهادی که از سوی آمریکا با میانجیگری مصر و قطر ارائه شد بهدلیل اختلاف بر سر کنترل کریدور فیلادلفیا، نوار باریکی درامتداد مرز غزه با مصر، مذاکرات آتشبس را متوقف کرده است. بنیامین نتانیاهو بر مدیریت مستقیم کریدور اصرار دارد.
او معتقد است قاچاق احتمالی اقلام ممنوعه و مهمات به غزه را در آینده فقط از طریق اشغال مستقیم اسرائیل میتوان جلوگیری کرد؛ موضوعی که حماس شدیداً مخالفت کرده است. جالب است که مقامات ارشد امنیتی اسرائیل از جمله یوآو گالانت، وزیر دفاع، خواستههای نتانیاهو را زیر سوال بردهاند و آنها را رسوایی و تلاش برای گسترش غیرضروری جنگ خطاب کردهاند.
عدم پیشرفت در دستیابی به توافق آتشبس و آزادی گروگانها باعث متوقف شدن بمبارانهای اسرائیلی در سراسر غزه نشده، روزانه تقریباً جان صدها نفر را میگیرد و رنج جمعیت مستأصل و آسیبدیده غیرنظامیان را طولانیتر میکند. بیماری، گرسنگی، عدم امنیت، دستور مداوم تخلیه، بلاتکلیفی و خستگی، فلسطینیها را در غزه آشفته کرده است. فلسطینیهایی که بین ماشین جنگ بیرحم اسرائیل و سازمان شبهنظامی بیامان گیر افتادهاند.
حماس بهرغم تضعیف گسترده و از دست دادن بیشتر قابلیتهای حاکمیت اداری خود، همچنان در بخشهای مختلفی از غزه حکومت میکند و بر برخی از بخشهای این منطقه تسلط دارد، برخی از عملیات امنیتی را تحتکنترل دارد و حملات کوچکی را علیه یگانهای زمینی اسرائیل انجام میدهد.
در برابر این پسزمینه، اسرائیل تمرکز و منابع خود را از جبهه جنوبی به مرز شمالی با لبنان برده است. در هفته گذشته، با ترور سیدحسن نصرالله، رهبر حزبالله و بمباران جنوب و بیروت، پایتخت لبنان، درگیری بهطور جدی تشدید پیدا کرده است. این امر مستلزم خروج یگانهای زمینی و نظامیان از غزه و همزمان حفظ نیروی کافی برای جبهه فعال جنگی و کاهش سرعت عملیات و اقدامات نظامی کلی است.
ارتش اسرائیل به حملات خود علیه اهداف حماس در بخشهای مختلف غزه ادامه میدهد، تونلهای قاچاق و حمله را از بین میبرد و بهدنبال اطلاعاتی است که بتواند مکان گروگانهای باقیمانده و اسیرکنندگان آنها و همچنین یحیی سنوار رئیس حماس را از بین ببرد. با این حال، کاملاً واضح است که تمرکز اسرائیل هماکنون روی تهدیدهای فزاینده از سوی حزبالله و دیگر نیروهای نیابتی ایران است که میتوانند حملاتی را علیه اهداف اسرائیل انجام دهند. رگبار موشکهای بالستیک که اخیراً از سوی ایران به اسرائیل پرتاب شدند، میتواند نخستین شلیک جنگی باشد که اسرائیل را بیشتر از غزه دور کند، رنج و بیچارگی فلسطینیها را طولانیتر کند.
چنانچه پایانی برای جنگ اسرائیل و حماس در روزهای باقیمانده از ریاستجمهوری جو بایدن دیده نمیشود، بهنظر اوضاع بهسمت مسیر جنگ طولانی با شدت کم پیش میرود. در چنین سناریویی، جای جنگ پرشتابی که مشخصه ماههای اول جنگ بود، ریتم ثابت حملات، یورشها، جنگ چریکی، ترور و در کل چرخهای تکراری و بیثمر به رخدادهای رومزه تبدیل میشوند.
فرسایشی شدن جنگ به هدف اسرائیل کمک میکند و در عین حال به حماس اجازه میدهد دوباره فعال شود. کارشناسان نظامی توافق کردهاند برای اسرائیل سخت است که به یک پیروزی قاطع برسد، بنابراین بدون فشارهای جامعه جهانی برای پایان دادن به خصومتها، مردم غزه برای آینده نهچندان دور چیزی از صلح یا امنیت نخواهند فهمید.
یکی از طرفهایی که نگرانیهای جدی دارد، اردن است. از زمانی که این کشور معاهده صلح را در سال 1994 با اسرائیل امضا کرد، مقامات اردن از دو استدلال برای اعمال این معاهده به افکار عمومی بدبین و اکنون کاملاً دشمنی با اسرائیل استفاده کرده است.
اولین استدلال این است که با امضای معاهده صلح، اردن از مرزهای خود محافظت کرده و از هر گونه تلاش اسرائیل برای انتقال فلسطینیان از کرانهباختری به داخل کشور جلوگیری کرده و درنتیجه به استدلال دیرینه راستهای افراطی اسرائیل مبنی بر «اردن فلسطین است» پایان داده است.
دوم اینکه دولت نتانیاهو در نهایت برکنار میشود. اردن میتواند همکاری خود را با دولتی معقولتر و آماده مذاکره برای راهحل دوکشوری، نتیجهای که نهتنها برای حفظ فلسطینیها بلکه منافع اردن ضروری است، آغاز کند. هر دو استدلال از هفتم اکتبر بهشدت تضعیف شدهاند. سال 2024، 1994 نیست. جمعیت فلسطینیها در مناطق تحت کنترل اسرائیل بیشتر شده است.
راست افراطی هماکنون هسته مرکزی دولت اسرائیل است. اگر اسرائیل به اشغال فلسطین یا اساساً سیستم آپارتاید خود پایان ندهد، اردن نگران است که برنامه اسرائیل برای انتقال دستهجمعی فلسطینیها همچنان هدف دولت نتانیاهو باقی بماند. کشتار بیش از 40هزار فلسطینی در غزه و نابودی مدارس، بیمارستانها، جادهها، شبکههای آب و برق و عبادتگاهها غزه را غیرقابل سکونت کرده است. شهرکنشینانی که در کرانه باختری سکونت کردهاند که از سوی ارتش اسرائیل حمایت میشوند، به کشتار فلسطینیها و تلاشبرای پاکسازی قومی جوامع فلسطینی مشغول شدهاند، در نتیجه بحث اردن در مورد جلوگیری از اخراج دستهجمعی فلسطینیها به اردن دیگر جوابگو نخواهد بود. بههمین ترتیب امیدها برای راهحل دوکشوری در حال کاهش است.
پارلمان اسرائیل در ماه جولای قانونی را علیه ایجاد چنین راهحلی با رای موافق تمام احزاب اصلی اسرائیل، تصویب کرد. شکاف در جامعه اسرائیل دیگر بین اردوگاه صلح و تندروها نیست. این شکاف فقط بین جناحهای حامی نتانیاهو و مخالفان اوست. زمانی که جنگ تمام شود، اردن با دو انتخاب سخت روبهرو خواهد بود. از سرگیری همکاری امنیتی و اقتصادی با اسرائیل، دولت را در برابر جمعیتی بسیار خشمگین قرار میدهد که با پیروزی بزرگ احزاب اسلامگرا در انتخابات دهم سپتامبر خود را نشان داد. حفظ لفاظیهای تند و ضداسرائیلی کنونی مورد پسند آمریکا هم نخواهد بود. مسیر اردن پس از جنگ بسیار دشوار خواهد بود.
اوضاع بدتر از اینها هم میشود
هاگار شزاف، خبرنگار هاآرتص در کرانه باختری
یک سال از جنگ میگذرد، عده کمی از اسرائیلیها یا فلسطینیها بر این باورند که بهزودی تمام میشود. کمپینهای نظامی پیشین اسرائیل در غزه در بیشترین حالت، چند هفته طول کشیدند اما این جنگ بهنظر جنگی بیپایان است. عدم تمایل دولت اسرائیل برای مذاکره درباره «روز بعد» (ازجنگ)، شعارهای توخالی درباره «پیروزی کامل» و تشدید جنگ در لبنان شرایط غیرعادی برای اسرائیلیها را عادی کرده است: بلاتکلیفی، سوگ و ماتم و آوارگی. آثار آن قطعاً در غزه بدتر از دیگر مناطق جنگی است که دهها هزار نفر کشته و تقریباً تمام جمعیت داخل آن بیجا شدهاند.
در کرانه باختری، جایی که من گزارش تهیه میکنم، فلسطینیان تخریب در غزه را میبینند و نگرانند که آیا آینده آنها هم همین خواهد بود یا نه. از هفتم اکتبر، اسرائیل بهطور مرتب از جنگندههایش برای حمله در کرانهباختری استفاده کرده است؛ موضوعی که بهندرت در دو دهه پیش دیده میشد. ساکنان اردوگاه پناهجویان نور شمس بولدوزرهای ارتش اسرائیل را دیدهاند که خیابانهایشان را بهظن تلههای انفجاری، نابود میکنند و این تصاویر را با ویرانیهای غزه مقایسه میکنند.
در روستای قریوت در نزدیکی نابلس، پدری که دختر 13 سالهاش در خانهشان به ضرب گلوله ارتش اسرائیل کشته شده، به من میگوید خدا را شکر میکند توانسته دخترش را یک تکه دفن کند، برخلاف آنهایی که در غزه بر اثر حملات اسرائیل عزیزانشان را اغلب تکهتکه به خاک سپردند.
اما حتی همانطور که کرانه باختری در حال غزه شدن است، غزه با احتمال تبدیل شدن به کرانه باختری روبهروست: اشغال همیشگی. برای اسرائیلیها، از زمان شروع جنگ ایده حفظ حضور نظامی در غزه بهطور فزایندهای بهواقعیت تبدیل شده. ایده دیگری که حامیان بیشتری پیدا کرده شهرکنشینی در غزه است؛ از بین بردن جوامع غیرنظامی در غزه مشابه کرانه باختری. درحالیکه این ایده در میان شهرکنشینان اسرائیلی در اقلیت است، اما حامیان آن از جمله راستگرایان افراطی در دولت بنیامین نتانیاهو قدرت قابلتوجهی را بهدست آوردهاند.
بسیاری از تحلیلگران اشاره میکنند که منافع شخصی نتانیاهو در گسترش جنگ بهمنظور حفظ ائتلافش در دولت و بهتعویق انداختن دادگاه فسادش است. اما بتزالل اسموتریچ شریک ائتلاف نتانیاهو که به شکلگیری سیاستهای اسرائیل در کرانهباختری کمک میکند، دلایل خود را برای ادامه درگیری دارد و مرزهای آنچه را که ممکن است نیازهای امنیتی در نظر گرفته شود، گسترش دهد. در حالی که آمریکا و بقیه جامعه بینالمللی بر غزه متمرکز شدهاند، اسموتریچ عملکرد آزاد برای پیشبرد الحاق قانونی کرانه باختری از طریق مانورهای بوروکراسی ناموفق داشته است.
جنگ همچنین به اسموتریج و ایتامار بنگویر، وزیر دفاع ملی اسرائیل و دیگر عضو راست افراطی دولت نتانیاهو این امکان را داده تا بیشتر کارگران فلسطینی را از بازار کار اسرائیل بیرون کنند و کرانه باختری را به آستانه فروپاشی اقتصادی و تضعیف بیشتر جنبش آزادیبخش فلسطین سوق دهند. در این میان، ارتش اسرائیل هزاران نفر از شهرکنشینان را مسلح کرده، شبهنظامیان بالفعلی را بهوجود آورده که قصد محدود کردن جنبش فلسطینیان در کرانهباختری و تسریع احداث پایگاههای غیرقانونی را دارند.
تمام جنگها بالاخره تمام میشوند. اما در منظومه سیاسی فعلی، قدرتمندترین بازیگران اسرائیل تمایل دارند این یکی را بهطور نامحدود کش دهند. برای فلسطینیان کرانه باختری، بدترین اتفاق ممکن است هنوز در راه باشد.
گزارش از عرفان عباسی