به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نشست نقد و بررسی شماره سوم و چهارم مجله علوم انسانی «نقدنامه» با عنوان «شوکران جهل؛ دیدار با اندیشه نیکلاس کوزایی در آیینه آثارش» با حضور با حضور میثم سفیدخوش، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی، لیلا کیانخواه، عضو هیئت علمی موسسه حکمت و فلسفه ایران و علیرضا شفاه، دبیر گروه مطالعات علم و فناوری شوری بررسی متون و کتب علوم انسانی برگزار شد.
سفیدخوش با اشاره به اینکه در قرون وسطی به دانشگاه «برج عاج» میگفتند گفت: تعبیر برج عاج اصلاً برای آنجا است و این صفت مانده است. «برج عاج» لقب مریم مقدس است. یعنی کسی که دست بقیه به او نمیرسد. در مورد مریم مقدس طبق اعتقاد آنها فقط دست خدا به او رسیده است. درنتیجه انگارهی کلاسیک دانشگاه یا مدرسه عالی دستکم از دوران افلاطون که آکادمی را تأسیس کرد و سردر داشت و روی در آن نوشته بود که هر کسی که ریاضی نمیداند وارد نشود، وجود داشت. وقتی که برج عاج تشکیل میشود واقعیت از بین میرود و دانشمند دستش از واقعیت کوتاه میشود.
او افزود: ممکن است یک شبکهای از واژگان میان دانشمندان شکل بگیرد که با خودشان بحث و گفتگو کنند. مثلاً بحرانی شکل میگیرد در جهان و دانشمندان درگیر مسائل نظری و عقلی باشند. «برج عاج» بودن دانش یا دانشگاه، تضادی را ایجاد کرده است و به همین دلیل فوقالعاده اهمیت دارد. من بارها گفتهام که در رأس مسائل ما مسئلهی دانشگاه است. چرا دانشگاه باید باشد به جای اینکه نباشد؟ یک تشکری کنم از دوستان نقدنامه علوم انسانی و تبریک میگویم به خاطر این موضوع بسیار مهم. دوستان در اینجا سالیان سال دارند تفکر میکنند و حساس به زمانه هستند.
او ادامه داد: اگر من و شمای دانشگاهی به سمت کوزانوس نرویم کسی به سمت آن نمیرود. کوزانوس، فیلسوف و متأله سده پانزدهم میلادی است. او در برههای کار فلسفی میکند که جدال سنگین بین مسلمانان و مسیحیان در قسطنطنیه اتفاق میافتد و سرانجام بین ۱۴۴۸ و ۱۴۵۱ قسطنطنیه سقوط میکند یا فتح میشود. و قسطنطنیه شد اسلامپولیس. ما آنقدر سرمست آن پیروزی هستیم که متوجه نشدهایم چه اتفاق مهیبی افتاده است. بیگمان اگر من بخواهم تاریخ فلسفه غرب در دوره جدید را بنویسم از آن زمان شروع میکنم و یکی هم از طاعون سیاه آغاز میکنم.
سفیدخوش گفت: در این دوره کوزانوس در اوج نویسندگی خود قرار دارد در اوج تفکرات خود قرار دارد. در آن دوره گرایشهای متفاوتی صورت گرفت که با این پدیده چه کار کنند؟ چون این پدیده برهمزننده وعدهی کلیسا بود که خدا با ماست و ما پیروز میشویم. چرا پیروز نشدیم؟ پاسخهای الهیاتی و غیرالهیاتی داده شد. پاسخهای غیر الهیاتی را کنار میگذارم. در رأس این پاسخهای غیر الهیاتی، پترارک است. پاسخهای الهیاتی هم مطرح شد. بعضی از آنها مرهمگذارانه بود. مثلاً رویکردی مطرح شده بود که سلطان محمد فاتح، مسلمان نیست و مسیحی است اما خود او نمیداند. یک پاسخ هم این بود که ما گناهکاریم، وعده خدا درست است اما ما گناهکاریم.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی ادامه داد: پاسخی که کوزانوس پیگیری میکند این است که در وسط ایستاده و میخواهد همه را به هم نزدیک کند و میخواهد بگوید اسلام هم کشش همدلی کردن را دارد به شرط پالایش. بپذیریم قسطنطنیه سقوط کرده است اما آنچه که مهمتر است پالایش درونی است. من پالایشِ قرآنِ کوزانوس را تورق کردهام، پالایش قرآن، پالایشِ قرآن نیست بلکه پالایش مسیحیت است. کوزانوس به اسم پالایش قرآن دارد این ور را میزند و به همین دلیل جزو نخستین ریفورمرها قبل از مارتین لوتر قلمداد میشود. به این ترتیب کوزانوس در آن دوره با مسئله بسیار بغرنج تضادهای مدنی و فرهنگی روبرو است و اینها را به زبان فلسفه ترجمه میکند؛ این هنر کوزانوس است که او را فیلسوف میکند. در اینجا با خودِ مسئله تضاد درگیر میشود و رسالهی بسیار مهمی دارد به نام «نه دیگر» و آنجاست که عمیقاً درگیر مسئلهی تضاد و تناقض میشود.
او افزود: به هر ترتیب کوزانوس تلاش میکند زمانهی خود را ترجمه کند به زمانهای که دچار تضادهای لاینحل است. حالا مسئله این است که چگونه در زمانهی تضادهای لاینحل، میشود زیست؟ برای فیلسوف زمانی میشود در زندگی زیست که در اندیشه بتوان زندگی کرد. یعنی اگر بتوان منطقی برای زیستن در تضادها پیدا کرد، احتمالاً میشود در زندگی هم تضادها را تاب آورد. اینجاست که باید اولین کاری که میکند این باشد که محاسباتی که تا به حال بوده است را شُل کند.
سفیدخوش در پایان گفت: نقادی سنت که گفتید مهم است اما بسیار مهمتر مسئلهی ریاضیات است. ریاضیات کهن و جاری ریاضیاتی است که زیاد از حد دگماتیک شده است. ریاضیاتی است که بهایی به حدسها نمیدهد. من میخواهم از رساله «درباره حدسها» دفاع کنم. درست است که در آنجا دارد جمع میکند اما در آنجا یکی از مهمترین گامها برای تجدد را برمیدارد. ریاضیات تا پیش از کوزانوس مناسب کاربرد در طبیعت نبود، چرا؟ چون ریاضیات علمِ دقیقه است. علمِ دقیقه هم به چیزی تعلق میگیرد که دقتپذیر باشد، فقط هم امر معقول دقت دارد. پس ریاضیات به درد جهان معقول میخورد نه جهان محسوس و طبیعت. خب البته کوزانوس راهی پیدا نکرد که سرانجام ریاضیات را مناسب جهان طبیعت بکند ولی او این ایدهها را مطرح کرد. کوزانوس مسئلهی دقت را مطرح میکند. مسئله این است که امر غیردقیق شایستهی مطالعهی علمی هست یا نه؟؛ کوزانوس این ایده را مطرح میکند.
∎
نظر شما