شناسهٔ خبر: 69023716 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایسنا | لینک خبر

دکتر احمد مبلغی

«سلوک همزیستانه، پیشانی و شاخصه یک تمدن پویا است»

دانشگاه بین‌المللی مذاهب اسلامی مقوله همزیستی اسلامی با نگاه تمدنی قابل تطبیق در جهان معاصر را در دستور مطالعاتی خود قرار دهد. مقوله همزیستی اسلامی متکی بر نگاه تخصصی تمدنی است و لاجرم باید از منظر تمدن باشد؛ چرا که نمی‌شود منهای تمدن، سخن از همزیستی به میان آورد و امت هم با تمدن حرکت می‌کند.

صاحب‌خبر -

به گزارش ایسنا، دکتر احمد مبلغی، شخصیتی شناخته شده در محافل علمی و دینی دنیای اسلام ـ به‌ویژه در میان اهل‌سنت است. علمای تراز اول جهان اسلام برای او احترام زیادی قائل هستند و در کنفرانس‌های علمی مرتبط با علوم اسلامی و وحدت مسلمانان پیوسته از وی دعوت می‌کنند. دغدغه‌ها و تأملات فکری او درباب وحدت امت اسلامی، تعایش (همزیستی) مسلمانان، ضرورت توجه به دانش‌های مقارنه‌ای امت‌محور، پرداختن به فقه محیط زیست، توجه به سویه‌های فقه اجتماعی، تلاش برای دستیابی به راه‌حل و سازوکارهای مواجهه  با مسائل مستحدثه فقهی در دنیای مدرن و مانند اینها، در میان‌ اهل‌سنت مورد توجه قرار گرفته‌اند. وی نماینده ایران در مجمع فقهی جده و عضو آن است.

دانشگاههای معتبر دنیای اسلام مانند الأزهر مصر و مشیخه آن، الزیتونیه تونس و اتحادیه جهانی علمای مسلمان که مقر آن در قطر است، مشیخه سلطنت عمان، علمای امارات و بسیاری دیگر در گوشه و کنار دنیای اسلام برای او احترام ویژه قائل‌اند. احمد مبلغی بر این باور است که کلیت جهان اسلام و علی‌الخصوص علما، مسأله ضرورت وحدت امت و تقریب را پذیرفته‌اند و حتی علما و سیاسیون عربستان سعودی هم این مسأله را در دستور کار خود قرار داده‌اند و برای آن کنفرانس‌ها و نشست‌های علمی مختلف برگزار می‌نمایند. وی بر این باور است که با این رویکردی که جهان اسلام در پیش گرفته فرصت بسیار خوبی برای امت اسلامی فراهم است تا ارتباطات و پیوندهای علمی و دینی خود را با همدیگر محکم‌تر نمایند. وی اخیراً در دانشگاه بین‌المللی مذاهب اسلامی با همین رویکرد سخنرانی عالمانه‌ای با عنوان «تطبیق اصل همزیستی در اسلام در دوران معاصر با نگاه تمدنی» ارائه کرده است که مشروح آن با اندکی تلخیص در زیر به سمع و نظر خوانندگان رسانده می‌شود.

عضو مجلس خبرگان رهبری در ابتدای سخنان خود ابراز داشت: «لازم می‌دانم در آغاز جنایات رژیم سفاک و خونریز صهیونیستی را محکوم کنم چنانکه در غزه نسل‌کشی می‌کند و با کمال قساوت، بی‌رحمی و شقاوت خون مردم بی‌گناه را می‌ریزد و قصد نابودی حماس را دارد که الحمدلله حماس قوی است و خیال خام و باطل در سر می‌پروراند: زهی خیال باطل! اخیراً هم که به ملت لبنان دست تجاوز دراز کرده و در آنجا خون‌ها ریخته؛ جمهوری اسلامی هم در مقابل سکوت سؤال‌برانگیز دنیا شروع به نقش بازدارندگی کرده است تا بلکه جلوی خونریزی بی‌گناهان و دست‌درازی به دو ملت شریف فلسطین و لبنان را بگیرد. اساساً ماهیت این رژیم به‌گونه‌ای است که اگر احساس کند بازدارندگی‌ای وجود ندارد، جنایاتش را ادامه می‌دهد و متوقف نخواهد شد. امیدواریم این اقدام بازدارنده، این رژیم سفاک را متوقف کند و بیش از این خون مسلمانان بی‌گناه سُنی و شیعه ریخته نشود.»

رئیس اسبق دانشگاه مذاهب اسلامی در خصوص جایگاه این دانشگاه گفت همواره و همیشه امید زیادی به این نهاد علمی معطوف بوده و هست. تقریب، اساساً باید با پشتوانه و از خاستگاه دانش و تکیه بر فراورده‌های توسعه دانش‌ها شکل بگیرد و گرنه تقریب توان حرکت در جهان امروز را نخواهد داشت و تنها جایی که به شکل رسمی عنوان دانشی در ارتباط با مذاهب یا تقریب را یدک می‌کشد همین دانشگاه بین‌المللی مذاهب است که امیدواریم اولیای دانشگاه و کسانی که توانی و تلاشی در جهت توسعه دانش در این دانشگاه دارند به سمت تعریف و تأسیس دانش تقریب یا دانش ارتباطات و همزیستی حرکت کنند؛ اگر این مهم صورت نبندد به واقع فلسفه وجودی دانشگاه مذاهب اسلامی که تولید دانش ارتباط بین مذاهب است از دست خواهد رفت. باید توجه داشت که این امر مهم، مقدم بر هر چیز دیگری است باید آن را بر ریل دانشی لازم در جهت تقریب و ارتباط با جهان اسلام و امت اسلام که فلسفه و الفبای وجودی این دانشگاه است، قرار داد.

وی افزود لازم است دانشگاه بین‌المللی مذاهب اسلامی مقوله همزیستی اسلامی با نگاه تمدنی قابل تطبیق در جهان معاصر را در دستور مطالعاتی خود قرار دهد. مقوله همزیستی اسلامی متکی بر نگاه تخصصی تمدنی است و لاجرم باید از منظر تمدن باشد؛ چرا که نمی‌شود منهای تمدن، سخن از همزیستی به میان آورد و امت هم با تمدن حرکت می‌کند. مقام معظم رهبری هم پیوسته بر جایگاه تمدن تأکید می‌فرمایند و این فرصت بسیار خوبی است که دانشگاه هم بر آن تمرکز نماید. البته، نباید غافل بود که مسأله همزیستی اسلامی می‌بایست با نگاه تمدنی ـ تطبیقی مورد توجه قرار بگیرد. نباید راه بی‌راهه رفت و وقت را تلف کرد. نخست باید بر همزیستی اسلامی و  سپس بر همزیستی اسلامی با نگاه تمدنی و سرانجام با نگاه تطبیقی، اهتمام ورزید. در این موضوع کلی‌گویی مجالی نخواهد داشت و بلکه باید برای حرف‌های تخصصی هم پیوست زمانی ارائه کرد و قابلیت و ظرفیت تطبیق آنها را نشان داد. امروز جهان اسلام به موضوع تمدن توجه ویژه دارد. کشور ما که از چند سال پیش بدان اهتمام داشته و اخیراً الأزهر هم وارد بحث تمدن شده و کنفرانس‌هایی برگزار کرده است؛ کشور مالزی هم به این نگاه تمدنی توجه دارد.

این شخصیت جهان اسلامی در ادامه به صورت تخصصی و فنی به «تمدن» پرداخت و گفت: تمدن نظامی است که از تعامل دیالکتیکی میان ساختارهای اجتماعی و عواملی همچون دانش‌ها، ارزش‌ها، بینش‌ها، و نوآوری‌های فرهنگی شکل می‌گیرد و در سلوک اجتماعی همزیستانه تجلی می‌یابد. این نظام تمدنی، با دو وصف اصلی «پویش» و «پوشش» شناخته می‌شود. تمدن پیوسته این دو وصف را دارد: پویشی است و داری قدرت پوشش. پویش، نماینگر حقیقت و تحول تمدن درطول زمان است و توانایی تمدن را در جذب و ترکیب عناصر جدید و هضم در هاضمه خود از جمله دانش‌ها، ارزش‌ها، فرهنگ‌ها و فناوری‌های نوین، نشان می‌دهد. عنصر پوشش هم قدرت تمدن در ایجاد انسجام و هماهنگی میان ساختارهای مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و پاسخگویی به مسائل و چالش‌های نوظهور را نمایان می‌کند. در این تعریف از تمدن هم قابلیت جذب دیده شود و هم کلیت تمدن را به‌مثابه یک «ساختار» به نمایش می‌گذارد. قدرت حرکت و پویش در آن وجود دارد و قدرت پوشش و چترگستری هم دارد تا مسائل را در بر بگیرد  و به آنها پاسخ بدهد.

در این تعریف، بر عنصر سلوک همزیستانه هم توجه شده است؛ چون سلوک همزیستانه پیشانی تمدن است. اگر در تمدنی سلوک همزیستانه وجود نداشته باشد یا بالقوّه باشد بدین معنا است که یک چنین تمدنی یا بسیار ضعیف است یا هنوز به فعلیت نرسیده است. همزیستی، هم شرط اول و لازم، و به تعبیری وجه قابل رؤیت یک تمدن و شاخصه آن است؛ اگر وجود داشت یعنی این تمدن فعلیت دارد و اگر نبود معلوم می‌شود که در این تمدن خللی در بنیاد آن یا فعلیت آن وجود دارد. و اگر صرفاً بُعدی از آن فعال باشد، گرفتار خودزنی خواهد شد.

منظور از دیالکتیکی یعنی دائماً این ساختار به‌وسیله دانش‌ها و فرهنگ‌هایی که در سلوک تبلور پیدا می‌کنند، تقویت می‌شود و ساختار هم به آنها معنا می‌دهد. اگر ساختار نباشد آنها به تنهایی چیزی نیستند. منظور از ساختمان اجتماعی، ساختارهای اقتصادی و سیاسی نیست، اینها تابعند و خود تحت تأثیر قرار می‌گیرند. ساختار اجتماعی دست کسی نیست؛ حتی جامعه‌ای که دولت هم نداشته باشد یک ساخت اجتماعی دارد؛ وجود ساختار گریزناپذیر است منتهی در جامعه بدون دولت در سطح ضعیفی قرار دارد. هر چه دانش‌ها و بینش‌ها بیشتر باشد یا قدرت سیاسی و نظامی و اقتصادی در یک نظم هماهنگ قرار بگیرد آن ساختار ارتقای بیشتری پیدا می‌کند. ساختار اجتماعی چیزی است که بر اساس دین هم قابل تعریف است آنجا که دین از سنن الهی سخن می‌گوید. سنن الهی هم از قواعد حاکم بر جامعه سخن به‌میان می‌آورند؛ به‌عنوان مثال سنت مشهورِ « إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ»[1] باید توجه داشت که سنت‌های الهی نه تحویل‌پذیرند و نه تبدیل‌پذیر و روی جامعه و تاریخ تأثیر خود را می‌گذارند.

سنن الهی، وضعیتی در جامعه ایجاد می‌کنند که می‌توانیم از آن به ساختار اجتماعی تعبیر کنیم. این ساختار، تحت سیطره افراد نیست بلکه یک وضعیت گریزناپذیر ناشی و حاصل از سنت‌های الهی است. تمدن اسلامی اگر قوی باشد ساختار را به گونه‌ای می‌سازد که در تعامل با مولفه‌های مذکور یک رابطه  دیالکتیک برقرار می‌کند؛ به این معنی که ساختار به مولفه‌ها مجال و فضا می‌دهد و این مولفه‌ها هم ساختار را بازآفرینی می‌کنند و به جلو می‌برند. ستون فقرات چنین تمدنی مبتنی بر یک هسته بینادین به نام سلوک همزیستانه است که در آنجا هم ساختار نمودار و نمایان می‌شود و هم این دانش‌ها بروز و ظهور پیدا می‌کنند. سلوک همزیستانه، وجه بیرونی یک تمدن سرزنده و پویای مبتنی بر سنن الهی است که هم انعکاس دهنده ساختار اجتماعی است و هم دانش‌ها، مولفه‌ها، ارزش‌ها، بینش‌ها و نوآوری‌های فرهنگی را در بر می‌گیرد. با پیشرفت جامعه، تکنولوژی هم نمایان می‌شود و نیاز به نظم خاص دارد؛ این نظم خاص، حتماً و لابد مبتنی بر فرهنگ مخصوص به خود است بنابراین، حقوق مخصوص به خود خواهد داشت.

فرهنگ هم حالت ایستا ندارد بلکه می‌خواهد ارزش‌ها را توسعه بدهد؛ این فرهنگ می‌خواهد رابطه و مناسباتی که ایجاد شده، نظمی که درافتاده است را فرهنگی بکند؛ این نظم را دقیق و کارآمد بکند و بر این اساس حتماً باید نوآوری فرهنگی را به‌عنوان یک عنصر تنظیم کننده بپذیریم. از همینجاست که ابداع و توسعه فرهنگی لازم هستند. ما باید یک هسته سلوک همزیستانه را که نماینده و نشانگر ساختار است، بپذیریم. ساختاری که ذیل سنت‌ها شکل بگیرد خود را در همزیستی متبلور می‌کند. همه اینها اگر در یک منظومه هماهنگ مورد توجه قرار گرفت، تمدن، واجد دو وصف خواهد شد: هم پویش خواهد داشت و حرکت می‌کند، ایستا نخوهد بود؛ سنگین‌پا  و لرزان نخواهد شد..؛ و هم پوشش خواهد داشت به معنی که چتر می‌اندازد روی همه مسائل، با مسائل قهر نمی‌کند و آنها را جذب و هضم می‌کند و متناسب با مبانی خود مسائل را بازتعریف می‌کند. در چنین تمدنی، سلوک همزیستانه اجتماعی، وصف گریزناپذیر و انکارناپذیر و غیرقابل تعارف و غیرقابل چانه‌زنی همزیستی است.

دکتر احمد مبلغی در ادامه سخنان خود به تعریف «همزیستی» پرداخت و گفت: همزیستی به معنای تعامل سازنده و زندگی مشترک میان افراد و گروهها در یک جامعه است. این گروهها می‌توانند اقوام یا مذاهب و مانند آن باشند. این مفهوم به روابطی اشاره دارد که بر پایه سلوک همزیستانه که بر آگاهی عمیق بر مصلحت اجتماعی و پذیرش متقابل استوار است، شکل می‌گیرد. همزیستی به‌عنوان شرط لازم برای عینیت پیدا کردن و بقا و کارکرد تمدن مطرح است؛ نهادینه شدن آگاهی اجتماعی، معطوف به مصلحت عمومی و خیر عمومی است. کارکردهای چندگانه همزیستی عبارتند از: فراهم آوردن بستر و فضا برای جذب و هضم عناصر جدید در تمدن. اگر همزیستی نباشد اساساً تمدن توانایی ندارد عناصر را جذب و هضم بکند؛ و اگر این کار را نکرد پویش و دوام نخواهد داشت؛ در نتیجه، ایستا می‌شود و وای بر احوال تمدن ایستا..! همزیستی، فضای لازم را برای فرآیندِ جذب و هضم فراهم می‌سازد. اگر همزیستی نباشد، عقب‌گرد خواهد بود؛ انسان‌ها عقب‌مانده خواهند شد. همزیستی است که فضای «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ»[2] ایجاد می‌کند و فقدان آن منجر به «فاسْتَبِقُواا الشرور» می‌شود؛ همزیستی، محبت اجتماعی ایجاد می‌کند؛ محبت اجتماعی کالای خیلی مهمی است و اسلام خیلی بر آن تاکید کرده است؛ این متاع اگر تحقق پیدا نکرد خیلی از حقایق دین را نمی‌توانیم بدست آوریم. «هَلِ الدّینُ إلَّا الحُبُّ؟»[3] محبت اجتماعی، انعکاس و جلوه‌ای از محبت به خداوند است و البته، محبت انسان به خدا. متأسفانه ما آن را کنار گذاشته‌ایم و اصلاً به آن توجه نمی‌کنیم! محبت اجتماعی، اُس‌واساس جامعه‌ای است که اسلام می‌خواهد:« إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»[4] «إِخْوَةٌ» بالاتر از محبت است و تنها یکی از شروط إِخْوَة، محبت است.

تعمیق محبت اجتماعی، تقویت ایمان دینی و تضمین پیشرفت مادی اجتماعی در گروِ همزیستی است. همزیستی متفرع بر سلوک همزیستانه است؛ و چنانکه گفته شد شکل‌گیری سلوک همزیستانه منوط بر دو عنصر آگاهی عمیق و پذیرش متقابل است. جامعه نیازمند آگاهی عمیق است و باید پذیرش متقابل در آن جاری و ساری باشد. اگر با هم اختلاف مذهبی داریم آن را بپذیریم، اگر این اختلاف را نپذیریم، دین ضربه می‌خورد و جامعه به‌هم می‌ریزد و به تبع آن مصلحت اجتماعی صورت نمی‌بندد. در روایتی از امام باقر(ع) است که: صلاح مردم در تعایش است و آن با «فطنة» و «تغافل» محقق می‌شود. مردم اگر می‌خواهند به مصلحت هم عمل کنند باید تعایش (همزیستی) داشته باشند.

تعایش هم بر دو پایه استوار است: یکی زیرکی (فطنة) که آگاهی تغلیظ شده است و دو سوم تعایش مبتنی بر آنست و دیگری تغافل. نسبت به دیگری متسامح و آسان‌گیر باش تا دیگری هم نسبت به تو این‌گونه باشد و تعایش شکل بگیرد. اگر تعایش شکل نگیرد، صلاح و مصلحت شکل نمی‌گیرد،  و اگر در جامعه‌ای مصلحت شکل نگیرد، نه خیر دنیا و نه خیر آخرت خواهد داشت. اختلاف ذیل سنن الهی شکل می‌گیرد و دست من و شما هم نیست: نه اختلاف ظاهر و نه اختلاف زبان و لغت، و نه اختلاف جغرافیا و حسب و نسب. اینها آیات الهی است.

اگر خدا را بخواهی بشناسی باید با اختلاف بشناسی؛ اگر همه یکی بودیم شناخت حاصل نمی‌شد. خداوند «تقوا» را ربط داده است به «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَی وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ»[5] البته که هر کس در پیشگاه خدا باید پاسخگو باشد و این حرف دیگری است. مگر می‌شود کسی در مقابل وضعیت اجتماعی بایستد و بگوید می‌خواهم عوضش بکنم؟! این اختلافات ذیل سنن الهی هستند و هر کس و هر چه باشیم ملزم به پذیرش آنیم چه اینکه همه اینها نشانه‌های خداوندند و خداوند هم از این میسر، ممر و کانال شناخته می‌شود. هر چه آیت الهی باشد، ارزش دارد. هنر آنست که این اختلافات را در چارچوب امت واحده تعریف و تفسیر کرد و به سمت مدیریت آن حرکت کنیم و پیرو تأکید مقام معظم رهبری بر «امت»، دانشگاهها اقتضائات و مولفه‌های مدیریت و تعامل با آن را شناسایی نمایند.

رئیس اسبق پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در فراز دیگری از سخنان خود به تعریف سلوک همزیستانه اشاره کرد و گفت: سلوک همزیستانه، به رفتارها، نگرش‌های عملی و الگوهای ارتباطی‌ای اطلاق می‌شود که در جهت همکاری و تعاملات اخلاقی و اجتماعی برای تشکیل، تعمیق و تنظیم زندگی مشترک در تمدن شکل می‌گیرند. الگوها، نگاهها، رفتارها، تلاش‌ها، تنظیم کردن‌ها، نهاد ایجاد کردن‌ها و روابط داشتن‌ها و هر چیزی که تلاشی باشد از برای تعمیق همزیستی به آن  می‌گویم سلوک همزیستانه. سلوک همزیستانه به‌مثابه سازوکار و مکانیزم شکل‌گیری و استمرار همزیستی در جامعه است. این سلوک از دو رکن اساسی یکی آگاهی عمیق و نهادینه شده نسبت به مصلحت اجتماعی و  دیگری، فرهنگ پذیرش متقابل تشکیل می‌شود. فرهنگِ پذیرش باشد و نه فرهنگ طرد و رد یا گ بی‌اعتنایی؛ یا در ظاهر با گروهی خوب بودن و در باطن خوب نبودن! این شیوه با تمدن «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» سازگار نخواهد بود. استفاده از «اخوه» تعارف که نیست، یک لفظ خشک بی‌معنا  هم  نیست؛ حاشا و کلا که خداوند إِخْوَةرا فقط به‌عنوان یک صورت‌آرایی فرموده باشد.

رئیس اسبق مرکز تحقیقات اسلامی مجلس، در ادامه مباحث خود به همزیستی اسلامی اشاره کرد و گفت: همزیستی اسلامی، تعامل سازنده و زندگی مشترک میان افراد و گروههای اسلامی یا جامعه اسلامی یا امت اسلامی است که در آن همه اعضای جامعه در چارچوب مفهوم «امت» بازتعریف می‌شوند. این همزیستی نه تنها بر اساس تعمیق آگاهی و پذیرش متقابل شکل می‌گیرد بلکه چیزی اضافه‌تر و فراتر از آن دو دارد: برادری. همزیستی همه‌جا بر اساس آگاهی عمیق و پذیرش متقابل است، در جامعه اسلامی همزیستی قدری بالاتر است؛ یعنی فقط نباید دیگری را پذیرفت بلکه با دیگری باید  پیوند برادری داشت؛ نباید صرفاً نسبت به دیگری آگاهی داشته باشی، بلکه باید در پی آن بود که چگونه به او خدمت کرد. این برادری، فراتر از یک تعامل عادی است و به معنای ارتباطات دلسوزانه، مساعدت و تعاون ویژه میان مسلمانان است. در همزیستی اسلامی افرادِ جامعه نه تنها به مصلحت عمومی و حقوق یکدیگر آگاه هستند بلکه بر اساس اصل اخلاقیِ برادری، با یکدیگر رفتار می‌کنند. اصول پایه‌ای همزیستی اسلامی عبارند از: تعارف[6]، تواصل[7]، تعاطف[8]، تخایر[9]، تعاشر[10]، تشاور[11]، تحابب[12]، تسابق بر خیر، تعاون بر بِّر و تقوا. این مدل از همزیستی بر تقویت بنیان‌های اجتماعی، روحی و معنوی درون امت تمرکز دارد به‌گونه‌ای که هر عضوی از امت احساس مسئولیت ویژه‌ای نسبت به دیگران خواهد داشت و همگی در جهت ارتقای اخلاقی و اجتماعی هم تلاش می‌کنند؛ در مدل همزیستی اسلامی، جملگی اعضا در پی ساختن بهترین و برترین الگو، مقابل سایر ملت‌ها خواهند بود. اساساً تمدن اسلامی یک تمدن در صحنه است«لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَی النَّاسِ»[13]. بنابراین، امت اسلامی باید در صحنه جهانی شهدا (الگو) باشد. دیگران، الگوی اسلامی همزیستی را با اوصافی که برای آن آمد، خواهند دید. بنابراین، لازم است تمدن اسلامی را بر اساس همزیستی اسلامی، که همه‌اش دربرگیرنده خیر است، سامان بدهیم. آنگاه می‌شویم شُهَدَاءَ عَلَی النَّاسِ.

این نظریه‌پرداز وحدت امت در پایان سخنان خود گفت: برای پیاده‌سازی یا تطبیق اصل همزیستی اسلامی باید به دو جنبه اصلی توجه کرد: یکی اینکه با چه ابزارهای مدرن و کارآمد می‌توانیم این ارتباطات را و این اصول اخلاقی همزیستی اسلامی را پیاده‌سازی نماییم؟ به عبارت دیگر، شیوه‌ها و روش‌ها کدامند؟ که البته پاسخ به آن سخت نخواهد بود و معمولاً به آموزش عمومی، رسانه، همایش و نشست، گفتگو و شیوه‌های مانند اینها اشاره خواهد شد.

شیوه‌های زیادی وجود دارد و کاری که باید انجام داد آگاهی‌بخشی است:آگاهی تغلیظ شده. و جنبه دیگر مسأله، باید به تسامح  و تغافل یا به تعبیری پذیرش متقابل، توجه کرد. در خصوص جنبه نخست باید دقت کرد که صرفاً نمی شود بر شیوه‌های قدیمی تکیه کرد؛ حوزه نفوذ و تأثیرگذاری آنها کم است؛ باید از وسایل مدرن کمک گرفت. مثلاً اگر از «رسانه» که یک شیوه مدرن است استفاده نشود، ورود می‌کند، در صورت متعهد نبودن،کار را خراب خواهدکرد؛ باید مسأله وحدت و همزیستی اسلامی را به عمق رسانه بُرد. اگر از «وحدت» با همدیگر صرفاً زیر یک سقف حرف زدیم و آن را نبردیم به سمت رسانه تا برود در فضاهای جهانی، کاری از پیش نخواهیم برد. این روی سخن بنده فقط ایران نیست؛ مخاطب بنده همه امت است در همه دنیای اسلام. ذهنیت‌هایی هست که می‌گوید فقط باید با خودمان کار داشته باشیم و به دیگری کاری نداشته باشیم!؟ اگر سنی بگوید با شیعه کاری ندارم و شیعه هم بگوید با سنی کاری نداریم، چطور می‌شود همزیستی اسلامی شکل بگیرد؟! اگر بخواهیم در فضای کنونی امت را بفهمیم، باید به اینها که مبانی امت است، توجه کرد.

در شیوه های ایجاد آگاهی عمیق باید توجه داشت که مُتَعَلَّق این آگاهی چیست؟ آگاهی به چه چیزی.؟ اینجا دو زمینه وجود دارد: یکی حوزه‌های آگاهی که ممکن است اقتصادی باشد یا سیاسی و..؛ و دوم اینکه چه چیزی مصداق این مصلحت است که آگاهی می‌خواهد به سمت آن برود؟ مصلحت، به تعایش مربوط است و در فضای واقعی زندگی باید آن را درک کرد. دیگر اینکه مصداق مصلحت در زمانه کنونی چیست؟ هم می‌بایست بتوانیم اقتضائات کشف و فهم مربوط به تعیین مصلحت اجتماعی و هم حوزه‌های مصلحت اجتماعی و هم شیوه‌های ایجاد آگاهی قابل تطبیق را بشناسیم و به سمت آن حرکت کنیم. امروزه خیلی کشورها..خیلی از گروهها می‌خواهند بین خود اتحادیه ایجاد کنند..سریع مطابق با زمانه فرم‌هایی را ایجاد می‌کنند! ما هم باید فرم‌ها و مصلحت‌ها را مطابق زمانه ایجاد بکنیم. این بحث، خیلی مهم است و اگر در آینده مجالی بود، می‌شود در باب آن بسیار گفت. مسأله مهم بعدی اینست که محتوای مصلحت یا مصداق مصلحت مطابق با زمان چیست؟در اینجا سعی کردم خیلی خلاصه توجه دغدغه‌مندان وحدت امت را به سه مسأله « شیوه‌های ایجاد و تعمیق آگاهی»، «شناخت حوزه‌های آگاهی» و «شناخت مصلحت مُتَعَلَّق آگاهی»، توجه دهم.

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ وَ رَحْمَةُ اللَّه وَ بَرَکاتُهُ

[1] . سوره مبارکه رعد/11.

[2] . سوره مبارکه بقره/148.

[3] . ر. ک: کوفی، فرات بن ابراهیم،‏ تفسیر فرات الکوفی، ص 430، تهران، مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی‏، چاپ اول‏، 1410ق؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ‏8، ص 80، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.

[4] . سوره مبارکه حجرات/10.

[5] . سوره مبارکه حجرات/13.

[6] . شناخت همدیگر.

[7] . ارتباط به یکدیگر.

[8] . همدرد هم بودن.

[9] . خیرخواه یکدیگر بودن.

[10] . رفت و آمد با یکدیگر.

[11] . مشورت به همدیگر.

[12] . دوستدار یکدیگر بودن.

[13] . سوره مبارکه بقره/143.

انتهای پیام

برچسب‌ها:

نظر شما