جوان آنلاین: دکتر هادی صمدی، استاد فلسفه تکاملی، در کانال تلگرامی خود نوشت: بیتردید همه ما اشتباه میکنیم. برخی اشتباهات مهمتر هستند و برخی سادهتر. میزان تأثیر اشتباهات به جایگاه فرد نیز بستگی دارد. گاه اشتباه کوچک مدیرعامل یک شرکت میتواند سرنوشت مالی تمامی کارکنان آن شرکت را تحت تأثیر قرار دهد. در حالی که اشتباهی در همان سطح از سوی یک کارمند ساده دامنه اثر کمتری دارد. اما چه کنیم که کمتر اشتباه کنیم؟ پژوهشی جدید پنج راهکار معرفی میکند:
۱) سوگیری اسناد یا انتساب
به نوعی از این سوگیری «خودخدمتی» گویند. وقتی به یک رویداد فقط از منظر خود نگاه کنیم و آنچه را به نظرمان میرسد عین واقعیت بدانیم اگر موفقیتی به دست آوریم اعتبار بیشتری برای منظر خود قائل میشویم. اما اگر شکست بخوریم چه؟ متأسفانه در این صورت منظر خود را نادرست ارزیابی نمیکنیم و شکست را به گردن عوامل بیرونی میاندازیم. چنین «خوشبینی کنترلنشدهای» میتواند منجر به ریسکپذیری بیش از حد و رسیدن به «دیدگاه منفصل از واقعیت» منجر شود.
راهحل: مشورت با کسانی است که منظرهای متفاوتی دارند. تنوع گروههای مشورتی در نهادهای تصمیمگیری مهمترین راه فاصله گرفتن از این سوگیریاست.
۲) نادیده گرفتن نقش تصادف در پیشبینی
گاهی اوقات هیچ تبیینی برای نتیجه مطلوب مورد نظر وجود ندارد. گاه بهترین تصمیمات نیز به دلایلی خارج از کنترل ما به شکست میانجامند. این عوامل ممکن است کاملاً تصادفی باشند (مثلاً وقوع یک زلزله کل برنامهها را بهم بریزد) و گاه ممکن است نتیجه برنامهریزی دیگرانی باشد که موافق یا مخالف برنامههای ما هستند.
راهحل: در نظر گرفتن امکان خطا و آمادگی برای بازبینی مداوم نتایج کنشها. این کار نیز باید از سوی تیمهای ارزیابی دارای تنوع فکری انجام شود.
۳) بیمهارت بودن و بیخبری از آن
این سوگیری شناختی باعث میشود وقتی در زمینهای کفایت لازم را نداریم گمان کنیم که ماهریم. به هر میزان پستسازمانی ما مهمتر باشد، خطرات این سوگیری شناختی بالاتر است. به ویژه مشکل زمانی رخ میدهد که تصور میکنیم، چون در یک حیطه مهارت داریم، در سایر موارد نیز خوب عمل میکنیم. روانشناس اجتماعی، جون تانگنی، این موضوع را «ترکیبی ناسازگار از غرور شخصی و حس جهانی از هویت» توصیف میکند.
راهحل: اجازه دهیم دیگران که در حوزههایی دارای مهارت هستند مهارتهایمان را ارزیابی کنند. اگر معلم فلسفه هستم، اما نظراتی درباره تاریخ ایران عرضه میکنم که تاریخدانهای حرفهای آن را سطحی و نادرست ارزیابی میکنند حرف آنها را جدی بگیرم.
۴) سوگیری و غیرقابل اعتماد بودن حافظه
پژوهشهای زیادی نشان میدهند افراد تمایل دارند خاطرات را نادرست و به نحوی مطلوبتر از آنچه واقعاً رخ داده به خاطر آورند. این اشتباه تا حدی نتیجه تعصبات خودخواهانه است که باعث میشود افراد، به ویژه آنهایی که پستهای سازمانی مهمتری دارند، خود را قهرمان هر داستان ببینند. در نتیجه، آنها مرتکب «اشتباه برنامهریزی» میشوند که بر اساس به خاطر سپردن نادرست رویدادهای گذشته، موفقیت را بیش از حد برآورد میکنند.
راهحل: اجازه دهیم تیمهایی متنوع، متشکل از انواع رویکردها، حوادث گذشته را که قرار است راهنمای کنشهای کنونی ما باشند ارزیابی کنند.
۵) نتیجهگیری سریع
چیزی که به عنوان «تفکر سریع» شناخته میشود، باعث میشود هنگام تصمیمگیری، بهویژه زمانی که تحت فشار هستیم، با حداکثر سرعتی که میتوانیم از جزئیات بگذریم. البته میدانیم که «تفکر آهسته» در تصمیمها عنصر «تردید» را وارد میکند و وقتی خواهان تصمیم سریع هستیم به سراغ سیستم تفکر سریع میرویم و در نتیجه اجازه میدهیم، پیشفرضهای ما که مبتنی بر خاطرات معوج ما از رویدادهای گذشتهاند راهنمای آینده ما باشند.
راهحل: باز هم فقط یک راهحل وجود دارد: مشورت با تیمی از افراد با رویکردهای متنوع. بهرهگیری از خرد جمعی گروههای متنوعی از متخصصان انعطاف شناختی را در تفکر گروهی افزایش میدهد.
چه کنیم؟
بارنهارت و کوهی و بهعنوان دو نفر از متخصصان این حوزه در سطح تصمیم فردی و جمعی، راهکار جالبی را معرفی میکنند که هر زمان تصمیم بزرگی پیش رو داریم آن را انجام دهیم:
۱) فرض کنیم تصمیم ما نادرست بوده است. حالا یک سال به جلو برویم و نتایج آن تصمیم ناموفق را تصور کنیم و سپس از آنجا به عقب برگردیم تا بفهمیم چه چیزی اشتباه بوده است.
۲) همانطور که گفته شد مشورت کنیم. نه با همفکران خود! زیرا در اینصورت صرفاً تصمیمهای اشتباه ما را تأیید میکنند. بلکه با افرادی که منظرها و تخصصهای متفاوتی دارند. معرفت امری جمعی و توزیعشده است و در اختیار هیچ تخصصی به تنهایی نیست.
۳) وقت بگذاریم و با عجله تصمیمهای مهم را نگیریم.
۴) برای جمعبندی، به توصیه گلَدوِل، از دیگر متخصصان این حوزه، گوش دهیم: «در مورد همه چیز، کمتر مطمئن باشیم.»
نظر شما