شناسهٔ خبر: 68997506 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: قدس آنلاین | لینک خبر

شعرخوانی حماسی محمد رسولی پیش از خطبه‌های تاریخی نمازجمعه ۱۳ مهر تهران+ ویدئو

شعرخوانی امروز محمد رسولی پیش از خطبه‌های رهبر معظم انقلاب، حال و هوای حماسی فوق‌العاده‌ای داشت. قدرت شعر را نباید دست کم گرفت چرا که اینجا ایران است، سرزمین شعر و حماسه.

صاحب‌خبر -

متن شعر و ویدئوی شعرخوانی او در این مراسم تاریخی را می‌توانید در این مطلب بخوانید و ببینید.

خداوندا خداوندا پر از داغم، پر از خشمم

به انگشت اشارت ماندست این روزها چشمم

چه کرد این داغ کاین گریه‌ها خامم نخواهد کرد

که موج اشک هم یک لحظه آرامم نخواهد کرد

غروب جمعه را تا صبح، ذکر آه می‌گفتیم

میان آن خبرها جاءَ نصر الله می‌گفتیم

به روی سینه ما نقشی از اندوه را کندند

به صدها بمب در یک روز، از جا  کوه را کندند

کسی دیگر پی آن نور در لبنان نمی‌گردد

کسی را داده‌ایم از دست که جبران نمی‌گردد

کسی را داده‌ایم از دست که شیرین‌تر از جان بود

عبایی داشت بر دوشش که الیافش ز طوفان بود

کسی که آفتاب از سایه او بی خبر بودست

چهل سال است هر روزش مهیای سفر بودست

کسی که از همان اول چنین بودست اقبالش

که مرگ از دست او عاصی، شهادت بود دنبالش

چنان داغیم که انگار او هر روز با ما بود

قسم بر قدس که چشمان او طوفان الاقصی بود

رفیق حاج قاسم بود و دل‌ها در غمش خون شد

رفیق حاج قاسم بود، خار چشم صهیون شد

شبیه حاج قاسم داغ او تا انتقامش هست

شبیه حاج قاسم بیشتر از قبل، نامش هست

دگر در روزگار ما نمی‌آید همانندش

چگونه باورم باشد که رفت از دست لبخندش

نباشد باورم آن روح پر زد از بدن دیگر

و با آن لهجه شیرین نمی‌گوید سخن دیگر

به فقدانش ز جان ما هوای زیستن رفتست

نباشد باورم از بین ما سید حسن رفتست

ز دست ما در این مدت، چه جان‌های نفیسی رفت

همین دیروز بود آری، خبر آمد رئیسی رفت

ببین یک رنگی ما را که با آن یار لبنانی

گذشت از جان خود در ضاحیه، سردار ایرانی

اگر چه روهروان رفتند، اما راه می‌ماند

قسم بر وعده قرآن که نصرالله می‌ماند

شعاری نیست این شعر ای برادر، بارها دیدیم

شکوفایی خون را در پس آوارها دیدیم

مگر آن دشت‌های غرق لاله یادمان رفته

مگر ایام جنگ هشت ساله یادمان رفته

اگرچه خون به دل داریم، اگر چه چشم‌ها خیس است

بدان که ناامیدی، آخرین نیرنگ ابلیس است

دل خود را قوی دارید و همراه ولی باشید

خود سیدحسن گفتست با سیدعلی باشید

خدایا از سر اخلاص می‌گویم، تویی شاهد

بنفسی انت یابن فاطمه، یا سید القائد

شما فرموده‌ای که این جهاد امروز بی مرزست

دفاع از جان و مال مسلمین بر مسلمین فرض است

اگر غزه، اگر صنعا، اگر بغداد و تهرانیم

همه یک پیکر واحد، همه امروز لبنانیم

خدایا شاهدی، این روزها بی‌تاب و دلتنگیم

پی صلحیم، در راهش ولی ناچار از جنگیم

هراسی نیست از دشمن، ز های و هوی و طغیانش

اگر او می‌کند آغاز، دست ماست پایانش

که ما ایمان خود را از الفبای شرف داریم

شب حمله ز سوی وحی، امر لاتخف داریم

شب حمله خبرها ماجرا را این چنین رفتند

به هر موشک دوباره موش‌ها زیر زمین رفتند

به اذن الله شد دیباچه نظم جدید آن شب

صدای ما رمیت اذ رمیت می‌رسید آن شب

ته این ماجرا پایان رزم رستم و دیو است

از این پس یک هدف داریم و آن قلب تل‌آویو است

کجایید آی بزدل‌ها، دلیر معرکه ماییم

که ما مثل شما مخفی نمی‌گردیم، اینجاییم

به لاف در غریبی گفته‌ای که دست پر داری

بگو که شاهکار دیگری غیر از ترور داری؟

اگر دنیا هم آید پشت‌تان، ما پنج تن داریم

شما سنگرشکن دارید، ما خیبرشکن داریم

اگر موسی بیاندازد عصای معجزاتش را

به یک لحظه ببلعد اژدهای سرخ آتش را

بگو فرعون را، نعشش به روی نیل می‌ماند

نه حق نابود خواهد شد، نه اسرائیل می‌ماند

فلاخن دست داوود و هلاکت سهم جالوت است

شما یک سرزمین دارید ای صهیون که تابوت است

برای ما همیشه نصرت حق در دل صبر است

شما یک سرزمین دارید در دنیا و آن قبر است

بخوان تاریخ را تا بنگری پیروز خیبر کیست

برو صهیون بپرس از قبر اجدادت که حیدر کیست

به سوی مسجدالاقصی از این‌جا راه می‌خواهیم

خدایا ما جهاد فی سبیل‌الله می‌خواهیم

خدایا جان ما را هم فدای حق کنی ای کاش

به دریای شهیدانت مرا ملحق کنی ای کاش

که در آغاز و در انجام چون سیدحسن باشیم

نه فکر سر، نه فکر تن، نه در فکر کفن باشیم

دوباره در دلم دارم هوای دیدن او را

نمی‌دانم چگونه یافتند آخر تن او را

ولی از ماجرای پیکر جدش خبر دارم

چگونه از غم پیراهن او دست بردارم

چگونه بوسه زد زینب به قربانگاه زخمش را

بمیرم من هزار و نهصد و پنجاه زخمش را

سه روز افتاده بود آن تن، به صحرایی که می‌دانی

سر او را بریدند از همان‌ جایی که می‌دانی

برچسب‌ها:

نظر شما