شناسهٔ خبر: 68920322 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

در دورهمی انجمن حافظ دوستان اراک؛

۳ بیت از ابیات غزل ۱۸۴ حافظ خوانش شد

مرکزی –دورهمی انجمن حافظ دوستان اراک و حافظ خوانی با خوانش شرح تفسیر و تعبیر ابیات اول تا سوم غزل شماره ۱۸۴ با حضور جمعی از شاعران، حافظ پژوهان و حافظ دوستان اراک در فرهنگسرای آینه این شهر برگزار شد.

صاحب‌خبر -

مدیر انجمن حافظ دوستان اراک در حاشیه این دورهمی حافظ خوانی و حافظ پژوهی به خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اراک گفت: دورهمی انجمن حافظ دوستان اراک عصر هر یکشنبه با حضور جمعی از علاقه‌مندان و دوستداران حافظ و شاعران در فرهنگسرای اراک برگزار می‌شود.

۳ بیت از ابیات غزل ۱۸۴ حافظ خوانش شد

مریم صابری نسب افزود: در دورهمی وحافظ خوانی این یکشنبه (هشتم مهر) ابیات اول تا سوم غزل شماره ۱۸۴ که بیشتر جنبه عرفانی دارد توسط رضا گودرزی مدرس انجمن حافظ دوستان خوانش و ابعاد مختلف که احتمالاً مورد نظر حافظ بوده تفسیر و تعبیر و هر یک از حاضران بعد از خوانش دیدگاه و برداشت خود را از اشعار مطرح کردند.

۳ بیت از ابیات غزل ۱۸۴ حافظ خوانش شد

سه بیت ابیات غزل شماره ۱۴۸ به شرح زیر است:

دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند

گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

ساکنان حرم سترو عفاف و ملکوت

با من راه نشین باده مستانه زدند

آسمان بار امانت نتوانست کشید

قرعه کار به نام من دیوانه زدند

به گزارش ایبنا، شرح سه بیت از ابیات غزل ۱۸۴ در کتاب شرح کامل ابیات دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی چنین آمده است:

۱_ دیشب که مشاهده‌ای دست داده بود، کار و بار آفرینش انسان را در عالم شهود دریافتم و دیدم که فرشتگان در خانه عشق را زدند و در

این خانه خمیر مایهُ اصلی وجود آدمی را با ترکیب گل وجود و شراب عشق، سرشتند و در قالب ریختند و وجود آدمی را موزون و هماهنگ ساختند تا بر دیده عاشقان ظاهر باشد.

۳ بیت از ابیات غزل ۱۸۴ حافظ خوانش شد

۲_ فرشتگان عالم ملکوت که همان خلوتیان ملکوت پاکند با من گدا و در راه مانده مستانه شراب عشق الهی نوشیدند و رفتار دوستانه داشتند. چه آنها دریافته بودند که انسان معجونی دو بعدی است و همه او از آب و گل عالم ملک نیست، بلکه بهره ملکوتی و روحانی هم دارد.

۳– در خزانه غیب گوهری بود که آن را از نظر خازنان آن هم پنهان داشته بود و تنها خداوند خزانه‌داری این گوهر را بر عهده داشت. این گوهر، گوهر عشق و محبت بود که در صدف امانت معرفت تعبیه کرده بودند و آن را بر آسمان و اهل آسمان عرضه کردند، هیچکس خود را شایسته خزانه‌داری آن گوهر نیافت و از قبول آن سر باز زد و خزانگی این گوهر را تنها وجود آدمی لیاقت داشت، چرا که انسان اهل عشق و عصیان است، انسانی که از سر مستی همان عشق کهن و باده عهد الست نامزد حمل این عنایت امانت شد.

نظر شما