۱ ـ سه روز پس از ششم ژوئن ۱۹۸۲ (خرداد ۱۳۶۱) که ارتش اسرائیل تهاجم گسترده خود را از زمین، هوا و دریا به لبنان آغاز کرد و طی آن تقریباً دوسوم نیروهای نظامی و شبهنظامی خود را بهکار گرفت و فقط در روز اول عملیات بیش از ۳۰۰ فروند هواپیمای بمبافکن، کشور لبنان را بمباران کرد، در منطقه «خلده» که مدخل ورودی بیروت در جنوب این شهر است، عدهای از جوانان مذهبی شیعه با سلاح سبک و با شعار «الله اکبر» توانستند راه را بر اسرائیلیها ببندند. این گروه در مصاحبه با خبرنگارانی که جهت اطلاع از هویت آنان به منطقه خلده رفته بودند، اعلام کردند از «پیروان امام خمینی» و عمدتاً دانشجویانی سازماندهیشده در مساجد و منطقه مورد اشارهاند که دانشکده علوم را سنگری برای مقاومت برگزیدهاند. این دانشجویان کمشمار موفق شدند ضمن وارد آوردن تلفات سنگین به سربازان اشغالگر اسرائیلی، چندین تانک و نفربر را به تصرف خود درآورند و آنها را در خیابانهای بیروت به تماشای عموم و البته خبرنگاران داخلی و خارجی بگذارند.
این مقاومت شگفتانگیز در برابر ارتشی که تا آنموقع در جهان اسلام مقاومت قابلذکری در مقابل آن صورت نگرفته بود، دیگر جوانان منطقه شیعهنشین «ضاحیه» در جنوب بیروت را متوجه تواناییهای خود کرد و آنان توانستند ۴۲ روز تمام در مقابل ارتش کلاسیک و تا بندندان مسلح رژیم صهیونیستی، مقاومت کنند. بدین ترتیب پس از پایان هجوم وحشیانه صهیونیستها به لبنان، «ضاحیه» تنها منطقهای بود که این ارتش نتوانسته بود وارد آن شود.
۲ ـ از چند ماه بعد، شعارهایی حاوی عبارت «حزبالله» در لبنان ظهور یافت، اما این عبارت نه به صورت عنوان رسمی یک گروه سیاسی بلکه به معنای عام آن بهکار میرفت. از طرفی ارتش اسرائیل با ادامه حضور در لبنان، به قتلعامهای گسترده خود نیز ادامه داد. در ۱۶ سپتامبر (۲۵ شهریور) همین سال، شبهنظامیان دستنشانده ارتش اسرائیل با حمله به اردوگاه آوارگان فلسطینی در «صبرا» و «شتیلا»، ۳ هزار فلسطینی اعم از پیرمرد، پیرزن و زنان و کودکان را که در پی خروج رزمندگان فلسطینی، بیسرپرست مانده بودند قتلعام کردند.
این جنایت تاریخی موجب شد حتی گروههای سیاسی و قومی بیاعتقاد به مبارزه مسلحانه علیه اسرائیل، به این تنها راه پیروزی ایمان بیاورند.
حالا دیگر در برابر هر جنایت ارتش اسرائیل، یک عملیات شهادتطلبانه از سوی مؤمنان انقلابی و جوانان لبنانی صورت میگرفت؛ جوانانی که از ششم ژانویه ۱۹۸۴ (۱۶ دی ۱۳۶۲) رسماً میتوانستند با عنوان جدید «مقاومت اسلامی» و «حزبالله» وارد عملیات شوند. این اقدامات موجب شد سه کشور امریکا، انگلیس و اسپانیا درست یک ماه پس از اعلام موجودیت رسمی حزبالله، نیروهای خود را از لبنان خارج کنند و یک ماه بعد از آن هم فرانسه مجبور به این کار شد.
اخراج بیگانگان از کشور، پیروزی قاطعی برای حزبالله لبنان بهشمار میآمد و همگان ـ شیعه و سنی و مسیحی ـ حزبالله را با احساسات ستایشآمیز خود تحسین میکردند. بخصوص اینکه متعاقب خروج نیروهای چند ملیتی، ارتش اسرائیل از حومه بیروت تا شمال شهر صیدا عقبنشینی کرد و دولت دستنشانده «امین جمیل» نیز در موضع ضعف سرانجام تن به لغو کامل موافقتنامه خفتبار سازش با تلآویو داد.
۳ ـ در ۲۵ ژوییه ۱۹۹۳، ارتش اسرائیل بار دیگر عملیات سه مرحلهای خود را به لبنان آغاز کرد. این در شرایطی بود که حزبالله با محبوبیت گسترده در میان تودههای مردم توانسته بود در انتخابات پارلمانی رأی خوبی بیاورد. هواپیماهای اسرائیل مواضع حزبالله در روستاهای جنوب لبنان را بمباران کردند. سپس بالگردهای این رژیم در مرحله دوم عملیات، مناطق پیرامون شهرکهای جنوب را بمباران کردند و در مرحله سوم مناطق مسکونی در کلیه شهرکها و روستاهای جنوب بمباران شد.
نیروی دریایی رژیم اشغالگر صهیونیستی نیز بنادر صیدا و صور را محاصره کرد و طی هفت روز، ۲۵ هزار گلوله توپ به جنوب لبنان شلیک کرد. در نتیجه این حملات همهجانبه، ۱۵۰ نفر کشته، ۵۰۰ نفر مجروح و صدها نفر از جنوب لبنان آواره شدند.
حزبالله نیز در پاسخ به این تهاجم گسترده، شهرکهای یهودینشین در شمال اسرائیل را زیر حملات موشکهای کاتیوشای خود قرار داد که در نتیجه ۲۰۰ هزار نفر از ساکنان شمال اسرائیل آواره شدند و از آنجا که شمال اسرائیل، در واقع قطب کشاورزی صنعتی و توریستی این کشور محسوب میشد و میشود، مختلشدن امنیت در آنمنطقه ضربات سنگین اقتصادی برای رژیم تلآویو در پی داشت. به همین دلیل یک هفته پس از این عملیات، زمامداران اسرائیل متوجه شدند که دچار اشتباه محاسبه شدهاند، زیرا نه تنها افکارعمومی در جنوب لبنان علیه حزبالله برانگیخته نشد بلکه برعکس، محبوبیت حزبالله نه تنها در بین شیعیان بلکه سنیها و مسیحیان نیز تشدید شد و از آنسو افکارعمومی داخل اسرائیل به شدت دولت حاکم بر این رژیم را برای پایان دادن به این عملیات تحت فشار قرار داد.
مرحوم «رفیق حریری» که آنموقع نخستوزیر لبنان بود در مصاحبه با روزنامه فرانسوی لوموند با عباراتی طنزآمیز اعلام کرد: «اگر هدف اسرائیل، انهدام و نابود کردن جنوب لبنان بوده، در این کار به موفقیت رسیده است، اما اگر در نظر داشت مقاومت و ریشههای آن را از بین ببرد، ناکام شده است!»
۴ ـ در پی هلاکت «اسحاق رابین» نخستوزیر وقت اسرائیل در آبانماه ۱۳۷۴ توسط یک یهودی ناراضی و توقف مذاکرات صلح میان سوریه و اسرائیل، شیمون پرز که توان از سرگیری مذاکرات صلح را نداشت و از سویی نمیخواست انتخابات پارلمانی پیش رو را از دست بدهد، در ۱۱ آوریل ۱۹۹۶ (۲۲/۱/۱۳۷۵) عملیات گسترده نظامی خود را علیه لبنان از هوا، دریا و زمین تحت عنوان «خوشههای خشم» آغاز کرد و مناطق مسکونی جنوب بقاع، بیروت و جبل را مورد شدیدترین و بیسابقهترین حملات از زمان تجاوز سال ۱۹۸۲ قرار داد. این عملیات ۱۶ روزه باعث وارد آمدن تلفات سنگینی به غیرنظامیان لبنانی شد، اما مهمترین فاجعه در روستای «قانا» در جنوب لبنان اتفاق افتاد. در ۱۸ آوریل باقیمانده اهالی این روستا که نتوانسته بودند روستای خود را ترک کنند به پایگاه نیروهای سازمان ملل در نزدیک روستای قانا پناه بردند تا از حملات ارتش اسرائیل در امان بمانند، اما توپخانه ارتش صهیونیستی با هدفگیری دقیق محل تجمع آنان، اکثر آنان را قتلعام کرد. در این اقدام جنایتکارانه بیش از ۱۰۰ روستایی کشته و همین تعداد نیز زخمی شدند.
حزبالله لبنان نیز در پاسخ به این حملات، شهرکهای یهودینشین شمال اسرائیل را به شدت زیر آتش موشکهای کاتیوشای خود قرار داد و ضمن وارد آوردن خسارات فراوان به آنها، موج عظیمی از آوارگی در میان ساکنان این مناطق ایجاد کرد و در نتیجه ضمن اینکه «پرز» زیر فشارهای داخلی و خارجی مجبور به تن دادن به «تفاهمنامه آوریل» شد، در انتخابات پارلمانی نیز شکست خورد و باز هم حزبالله لبنان پیروز از میدان درآمد و باز هم بر محبوبیت گسترده این تشکل افزوده شد و پنج ماه بعد، بار دیگر در انتخابات پارلمانی لبنان به پیروزی خوبی رسید.
۵ ـ علیرغم توافق طائف در ۱۹۸۹، اسرائیل هنوز خاک لبنان را ترک نکرده بود. اقبال گسترده مردم لبنان حتی مسیحیان و اهل تسنن به حزبالله باعث شد که آنها به تدریج از بهار سال ۲۰۰۰ عملیات ایذایی علیه مقرهای نظامی اشغالگران صهیونیست در خاک لبنان را به شدت افزایش دهند طوریکه ارتش اسرائیل مجبور شد یک هفته قبل از اولتیماتوم حزبالله در هفتم ژوییه از خاک لبنان (به جز مزارع شبعا) خارج شود.
البته برای مزارع لبنانی شبعا هم اسرائیل مجبور شد در شش سال بعد در جنگی ۳۳ روزه و در حالی که از زمین و هوا و دریا به لبنان حمله کرده بود، هفت کشته و ۲۲ مجروح بدهد، ضمن اینکه ۳۴ تانک فوق پیشرفته مرکاوای خود را هم بهطور تحقیرآمیزی از دست داد. اسرائیل متعاقب این ناکامی، اکثر تأسیسات مهم و زیربنایی شهر بیروت را بمباران کرد و ۶ هزار نیروی احتیاط خود را هم به خدمت فراخواند و نخستوزیر لبنان را تهدید به حمله و شیعیان منطقه «ضاحیه» را تهدید کرد که از اطراف مقر «سیدحسن نصرالله» کنار بروند! این در شرایطی است که اینبار از اقدامات متقابل حزبالله علاوه بر شیعیان و سنیها و مسیحیان لبنان، جنبش اخوانالمسلمین مصر و گردانهای الاقصی (شاخه نظامی فتح) نیز ابراز شادمانی کردند و از حزبالله خواستند رها کردن دو نظامی اسرائیلی را به آزادی تنها اسرای لبنانی منحصر نکند و آن را به آزادی همه اسیران عرب دربند رژیم صهیونیستی مشروط کند.
۶ ـ از خرداد سال ۱۳۶۱ که جوانان پیش گفته در منطقه خلده بیروت با خبرنگاران خارجی مصاحبه کردند و خود را از پیروان امام خمینی نامیدند تا امروز بیش از ۴۲ سال میگذرد. در این مدت، جوانان و مجاهدان بسیاری به این تشکیلات پیوستهاند، بسیاری از جمله دبیرکل سابق آن (سیدعباس موسوی) و روز جمعه دبیرکل مجاهد سه دهه اخیر آن عالم بزرگ «سیدحسن نصرالله» به شهادت رسیدهاند و بسیاری هماکنون درخط مقدم آزادی لبنان و فلسطین علیه اشغالگرانند و روزبهروز بر شمار و محبوبیت و تأثیرگذاری آنها نه فقط در بین امت اسلامی که آزادگان جهان افزوده میشود.
رژیم صهیونیستی اکنون میداند که در تمام شهرهای بزرگ لبنان نام یک خیابان بهروشنی میدرخشد: «خیابان امام خمینی». اکنون در منطقه «ضاحیه»، جوانان تندیس بزرگی از امام خمینی را نصب کردهاند که دستهای خود را به مهربانی بر روی تمام مؤمنان جهان گشوده است. علاوه بر عراق، در شهرهای بقاع، در جنوب، در نبطیه و بلوار اصلی منتهی به فرودگاه بیروت نیز نام «امام خمینی» زینتبخش خیابانها و مراکز مهم شیعیان، سنیها و حتی مسیحیان لبنان است.
۷. رژیم اسرائیل تمام فجایع پیشگفته را در این دو هفته دوباره در لبنان تکرار کرد؛ جنایاتی که در اینسالها نتایجی کاملاً برعکس نصیب او کرده است. آنها بیسابقهترین جنایات تاریخ را بدتر از صبرا و شتیلا و قانا مرتکب شدند و بیشترین تعداد ترور رهبران و فرماندهان فلسطینی و لبنانی و عراقی و ایرانی را در کارنامه خود ثبت کردند و به آن افتخار میکنند. برخی از رسانههای خود اسرائیل دیروز اعتراف کردند که «با رفتن سیدنصرالله، حزبالله نابود نخواهد شد! نگرانی اصلی ما، اندیشه و ایمان جبهۀ مقاومت است؛ اعتقاد به جهاد فی سبیلالله و روحیۀ شکستناپذیری حزبالله مانع هرگونه خوشبینی ما در آینده است.»
آری، اسرائیل اگرچه قدرتنمایی کرده است و در این شکی نیست؛ اما به قول خواننده مسیحی لبنان خانم جولیا پطرس در آهنگ مشهور «وین المَلایین؟»: «الله معنا، اقوی و اکبر مِن بنیصهیون»؛ خدایی که با ماست، قویتر و بزرگتر از صهیونیستهاست. با مقاومت مؤمنانه جوانان لبنان و فلسطین و اقدامات حتمی و ضروری و تلافیجویانه ایران اسلامی، دیر نیست که نام جدیدی بر خیابانهای شهرهای بیتالمقدس و تلآویو و حیفا و یافا و الجلیل بدرخشد: بزرگراه امام خمینی.
نظر شما