ارتشبد حسین فردوست، دوست دوران کودکی محمدرضا پهلوی و رئیس دفتر اطلاعات او، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ماند و خاطرات خود از دوران مجالست با شاه، خاندان و دولتمردان رژیم پهلوی را به رشته تحریر درآورد. خاطرات فردوست تحت عنوان «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» منتشر شده است که در این ستون به تناوب برخی را مرور میکنیم.
دولتمردان پهلوی (1)
دوران سلطنت محمدرضا را به 2 دوره میتوانیم تقسیم کنیم: دوره اول، از روی کار آمدن محمدرضا تا سقوط مصدق و دوره دوم، از کودتای 28 مرداد 32 تا انقلاب و سقوط محمدرضا. ابتدا به بررسی نخستوزیران محمدرضا در این 2 دوره میپردازم. درباره نخستوزیران دوره اول سلطنت محمدرضا قبلاً توضیحاتی دادهام. به طور اجمال باید بگویم که در این دوره افرادی که به صدارت میرسیدند وابستگان انگلیس بودند، که در میان آنها البته تفاوتها و درجات مختلف وجود داشت. ذکاءالملک فروغی هرچند فراماسون و مغز متفکر فراماسونری بود، ولی فرد بیشخصیتی نبود. او کسی بود که محمدرضا را به سلطنت رساند. پس از فروغی که به مقام علاقه نداشت و بیشتر دوست داشت به کارهای در پس پرده بپردازد و در کتابخانهاش تحقیق کند، علی سهیلی نخستوزیر شد که دستپرورده انگلیسیها بود و دسته و باند خود را داشت و هرگاه به صدارت میرسید دسته خود را نیز روی کار میآورد. او بعداً سفیر ایران در انگلیس شد. او متاهل بود ولی تصور میکنم فرزند نداشت. احمد قوام (قوامالسلطنه) هم به سیاست انگلیس و هم به سیاست آمریکا وابسته بود ولی با روسها قمار میکرد. قوامالسلطنه در مقابل محمدرضا فرد مستقلی بود و به او اهمیت نمیداد، هرچند در ظاهر کاملاً مراعات شئون او را میکرد و مرتب به دیدارش میآمد. گفتم که محمدرضا از این مسئله به یأس رسید، تا جایی که خیال استعفاء داشت. قوامالسلطنه دولتمرد عهد قاجار بود و از همان سیستم حکومتی استفاده میکرد و دست و باند وسیع و خاصی نداشت. محمد ساعد مراغهای وابسته به انگلیسیها بود، ولی به علت اینکه سالها در قفقاز زندگی کرده بود مورد اعتماد روسها نیز بود و با آنها مغازله میکرد. لذا روسها در شهریور 20 به او نظر مساعد داشتند، ولی بعدها پس از ماجرای نفت شمال نظر آنها تغییر کرد. ساعد دارودسته خاصی نداشت. مرتضی قلی بیات و ابراهیم حکیمی و محسن صدر نیز از مهرههای مهم و پرورش یافته انگلیسیها بودند. حکیمی در دستگاه فراماسونری مقام مهمی داشت. عبدالحسین هژیر دستپرورده و فرد مورد اعتماد انگلیسیها بود، که از جوانی مشاغل مهم داشت. او دارودسته خاصی داشت و هرگاه به مقامی میرسید باند خود را روی کار میآورد. هژیر متاهل نبود و فرزندی از خود به جای نگذاشت. علی منصور (منصورالملک) از ماموران انگلیس بود. پسرش (حسنعلی منصور) مانند پدر پرورش یافته انگلیسیها بود، ولی از آن گروه بود که به آمریکاییها وصل شدند. او چه در «اصل چهار» و چه بعدها که نخستوزیر شد، از طرف آمریکا به شدت تقویت میشد. درباره حاجیعلی رزمآرا قبلاً توضیح دادهام و نقش حسین علاء را نیز گفتهام. [ادامه دارد]
خاطرات الرجال
صاحبخبر -
نظر شما