شناسهٔ خبر: 68634985 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: جماران | لینک خبر

یادداشت/

سیاست خارجی قوی، وزارت خارجه قوی می خواهد

برنامه و طرح وزارت خارجه برای سیاست خارجی باید منسجم، قابل تحقق، عمل گرایانه، تامین کننده منافع ملی کشور در وهله اول و از همه مهمتر تجلی آمال و آرزو و اراده مردم باشد.به نظر می رسد برنامه‌ و طرح عباس عراقچی گر چه از ادبیات و الفاظ زیبایی برخوردار است ولی به علت فقدان راهکار و ابهام و سردرگمی و حتی تضاد در بندهای تاکید شده است.

صاحب‌خبر -

محمد حسین بنی اسدی، دیپلمات بازنشسته و کارشناس سیاست خارجی در یادداشتی برای جماران نوشت:

 عباس عراقچی،  وزیر خارجه جدید در برنامه طراحی شده و مکتوب خود، سه مأموریت اصلی برای خود تعریف کرده که اطلاع از آن برای هر کارشناس امور بین الملل واجب و ضروری است. به منظور آشنایی با این برنامه در حد بضاعت کم خود به فشرده ای از آن  اشاره می کنم.  امید است دیگر دوستان و کارشناسان نیز به تفصیل به آن بپردازند و حتی آن را در بوته نقد و انتقاد  قرار دهند. سه حوزه  مورد نظر عباس عراقچی، وزیر خارجه :

۱-تأمین منافع ملی و حفظ و افزایش ثروت ملی

  • کوشش برای قراردادن سیاست خارجی در مدار پیشرفت اقتصادی کشور و بهره گیری از تمام ظرفیت‌های آن
  • پیشبرد همه جانبه سیاست حسن همسایگی و استفاده از فرصت های عظیم سیاسی و اقتصادی در حوزه همسایگان،حوزه فرهنگی و تمدنی ایرانی
  • استفاده از ظرفیت سازمانهای منطقه ای ،شانگهای،بریکس،اتحادیه اقتصادی اوراسیا و دیگر سازمانهای مشابه
  • استفاده از ظرفیت های افریقا، امریکای لاتین و شرق آسیا
  • تداوم روابط مستحکم با چین، روسیه و گسترش همکاری با اقتصادهای نو ظهور نظیر هند، اندونزی، آفریقای جنوبی و برزیل
  • تعامل عزتمندانه با اروپا بر مبنای احترام متقابل
  • مدیریت تخاصم با ایالات متحده و مقابله با سیاست های خصمانه آمریکا و رژیم صهیونیستی
  • مانع زدایی و تسهیل سرمایه گذاری خارجی
  • به کار گیری دیپلماسی چند جانبه ، منطقه ای و بین المللی برای حل مشکل مهاجرت بی رویه اتباع خارجی
  • کوشش برای جلوگیری از تهی سازی ظرفیت جغرافیایی کشور به ویژه در حوزه حمل و نقل منطقه ای، ترانزیت بین المللی و حوزه انرژی

۲-تحکیم امنیت  ملی و ارتقاء قدرت:

  • ارتقا جایگاه دیپلماسی به عنوان یکی از ابزارهای مهم تولید و مدیریت قدرت
  • تحکیم عمق ژئوپلیتیک کشور به ویژه در حوزه محور مقاومت
  • به کار گیری تمام ظرفیت های سیاسی و دیپلماتیک کشور برای شناساندن اهداف مشروع محور مقاومت به افکار عمومی جهان و جلب حمایت برای به رسمیت شناخته شدن بازیگران محور مقاومت در صحنه بین‌المللی( دیپلماسی مقاومت محور حمایت از فلسطین)
  • پیشگیری از باز سازی اجماع جهانی علیه ایران به ویژه در شورای امنیت

۳-حفظ عزت و تقویت منزلت:

  • پیشبرد دیپلماسی پارلمانی و بهره گیری از ظرفیت کنش‌گری نمایندگان مجلس در عرصه روابط خارجی
  • توجه جدی به دیپلماسی غیر رسمی،دیپلماسی رسانه ای و دیپلماسی فضای مجازی به منظور تصویر سازی مطلوب از کشور
  • به کار گیری موثر دیپلماسی فرهنگی و استفاده از ظرفیت های تمدنی ایرانی و زبان فارسی
  • حمایت از ایرانیان خارج از کشور و رفع نگرانی‌ها و مشکلات آنها
  • کمک به توسعه گردشگری در حوزه های سیاحتی ،زیارتی و سلامت
  • استفاده از ظرفیت و توانایی بانوان و نمایندگان اقوام در دیپلماسی و سمت های دیپلماتیک

اولویت ها:

  • عبور دادن کشور از زنجیره فشارهای تحریمی و تلاش برای رفع تحریم ها با ابزار شرافتمندانه
  • دیپلماسی اقتصادی فعال و اثرگذار
  • پیشبرد سیاست همسایگی بلاواسطه و پیرامونی و کوشش برای به حد اقل رساندن اختلافات با همسایگان
  • حفظ و افزایش ارتباط با ایرانیان خارج از کشور برای رفع دغدغه ها و به کار گیری ظرفیت آنان
  • باز تعریف نقش ایران در ساختار مناسبات منطقه ای و جهانی و ایفای نقش بایسته در نظم نوین  پسا قطبی
  • بهبود تصویر ایران در عرصه جهانی
  • دیپلماسی متوازن  و کاربردی در مناسبات دوجانبه ،چند جانبه و ایجاد گزینه ها و فرصت های متعدد و متنوع
  • مقابله با پروژه ایران هراسی و امنیتی سازی ایران

موارد فوق بدون کم و کاست از برنامه طراحی شده عباس عراقچی نقل شده که از واژه ها و اصطلاحات جذابی برخوردار است، اما زمانیکه به نقد کشیده شود ضعف و کمبودهای اساسی و بعضا فضایی و غیر قابل تحقق آن هویدا و آشکار  می شود. طبعا این برنامه که بیشتر به خاطر اقناع افراد و گروه های ذینفوذ در ایران طراحی شده، امام زاده ای نیست که  ملت ایران را شفا دهد و دوای دردهای مزمن مردم ایران شود.

در  این برنامه راهکار  مشخص و روشنی برای چگونگی تأمین منافع ملی و افزایش ثروت ملی، نوع کوشش مدنظر برای قراردادن سیاست خارجی در مدار پیشرفت، پیشبرد سیاست حسن همسایگی و استفاده از فرصت ها در حوزه‌های فرهنگی و تمدنی ایرانی عنوان نشده است. به نظر  می رسد امید بستن  به استفاده از سازمانهای منطقه ای تکیه به باد است، زیرا اولویت پیمان شانگهای و بریکس و اوراسیا رفع مشکلات ایران نیست و نباید انتظارات خود از این سازمانها را بزرگ  و آنان را ناجی خود بدانیم.

ظرفیت آفریقا و آمریکای لاتین و شرق آسیا نیز دردی از ایران را دوا نمی کند. تداوم‌ روابط مستحکم با چین و روسیه و نادیده گرفتن اتحادیه اروپا و ادامه تخاصم با آمریکا به منزله اتخاذ سیاست نامتوازن است که مورد انتقاد کارشناسان است. تسهیل سرمایه گذاری خارجی و جلوگیری از تهی سازی ظرفیت کشور در حوزه حمل و نقل و ترانزیت و انرژی نیز  در هاله ای از ابهام است که ریشه در ضعف و عملکرد ناقص مدیران مربوطه در  ایران دارد.

به کارگیری دیپلماسی چند جانبه و منطقه ای و بین المللی برای حل مشکل مهاجرت بی رویه اتباع خارجی نیز عذر بدتر از گناه است زیرا اولا اتباع خارجی مورد نظر، افاغنه هستند که در اثر اهمال و سستی ما و بعضا سوء استفاده برخی افراد و نهادها وارد ایران شده اند و نیازی به دیپلماسی های رنگین دوجانبه منطفه ای و بین المللی نیست، بلکه نیاز به برنامه و اراده ایران دارد. طالبان با سیاست های خود راه ورود میلیون ها افغان به ایران را فراهم کرده و  ایران را با بحران  مواجه ساخته و همزمان با قلدری از پرداخت سهم آبه ایران طفره می رود و در این وادی با سیاست منفعلانه ما مواجه است. تو به تقصیر خود افتادی از این در محروم/ از که می نالی و فریاد چرا می داری.

در فصل دوم تحت عنوان تحکیم امنیت ملی و ارتقای قدرت ابتدا به تحکیم عمق ژئوپلیتیک در حوزه محور مقاومت و دیپلماسی مقاومت محور حمایت از فلسطین پرداخته شده و سپس  به پیشگیری از باز سازی اجماع جهانی علیه ایران اشاره شده است که خود جای سوال دارد .( ای کاش طراحان سیاست خارجی به این نتیجه می رسیدند که رفع شکاف بین ملت و دولت از هر عمق استراتژیکی عمیق تر و واجب تر است.)

در بخش سوم تحت عنوان حفظ عزت و تقویت منزلت به پیشبرد دیپلماسی نمایندگان مجلس، توجه ‌جدی به دیپلماسی رسانه ای، فضای مجازی، دیپلماسی فرهنگی و تمدنی ایرانی و زبان فارسی، کمک ‌به‌ گردشگری، حمایت از ایرانیان خارج و رفع نگرانی آنها  و استفاده از ظرفیت و توانایی بانوان تأکید  شده که خود حکایتی پر آب چشم است.

ایران اکنون در اقیانوسی از مشکلات و معضلات و مصائب گرفتار شده که در داخل مایه شرم و در خارج نیز کم ازشرمندگی نیست. از نظر معیشت مردم در داخل، بی ارزشی پول ملی، بی اعتباری گذرنامه ایرانی، محرومیتهای بانکی، تحریم، شاخص فلاکت اجتماعی، نقض حقوق‌بشر، مهاجرت، پناهندگی و... ایران که  خود در این اقیانوس متلاطم  از بلا گرفتار شده و  نیاز به ناجی دارد  نمی تواند  منجی آفریقا و آمریکای لاتین و دیگر محرومان جهان شود.

چند سال قبل سرمقاله ای از روزنامه «هشت صبح» کابل خواندم که خاطره تلخ آن را هرگز فراموش نمی کنم. نویسنده نوشته بود: «دیگر ایران آن ایرانی نیست که به حالش غبطه می خوردیم، بلکه  امروز ایران به وضعیت اسفباری مبتلا شده که باید به آن احساس ترحم کرد.»

با نگاهی به میزان مبادلات تجاری ایران در آفریقا و آمریکای لاتین پی می بریم که این دو منطقه طی دهه های گذشته وبال گردن ایران بوده و سودی برای ما نداشته اند(چند کشور مهم  قابل توجه هستند)، البته داشتن  رابطه متعارف و دوستانه و دیپلماتیک در صورتی که برای ایران هزینه ای نداشته باشد قابل قبول است.

شوروی سابق و کشورهای اروپایی دو تجربه متفاوت در آفریقا و آمریکای لاتین دارند. اروپا با سیاستهای استعمارگرانه خود به غارت آفریقا پرداخت و از این قبل پاریس، لندن و دیگر متروپلهای اروپایی را آباد کرد. همچنین، غارت آمریکای لاتین را دستمایه رونق و رفاه مردم خود کرد که البته سیاستی غیرقابل قبول و استعماری و استثماری بود.

 از طرف دیگر شوروی سوسیالیستی نیز با صرف بودجه های کلان بر اساس ایدیولوژی در آفریقا و آمریکای لاتین سایه افکند ولی سرانجام  این سیاست  را تغییر داد، به هنگام فروپاشی شوروی سابق یکی از این کشورها و احدی از این مردم آفریقا و آمریکای لاتین کوچکترین همدردی هم با ملت روسیه نکرد و در نتیجه روسیه با دست برداشتن از سیاست ایدیولوژیک خود آفریقا و آمریکای لاتین را رها کرد.

اگر می بینید که چین در آفریقا فعال است به خاطر انسان دوستی و آفریقا دوستی نیست، بلکه در راستای  منافع ملی چین  این سیاست را اتخاذ کرده و حتی از «تله بدهی» که سیاست چین برای دربند کردن این کشور است نیز استفاده می کند.

شوروی و کشورهای کمونیستی با شکست سیاست ایدیولوژیک محور در سیاست خود نسبت به آفریقا و آمریکای لاتین تجدید نظر کردند. هند که زمانی یکی از سردمداران عدم تعهد بود با تغییر شرایط جهانی سیاست خود را متناسب با زمان تغییر داد.  حتی کشورهای صنعتی و ثروتمند جهان نیز به منظور صرفه جویی اقتصادی بعضآ سفارتخانه‌های خود را به غیر مقیم و اکردیته تغییر داده اند.

در این برهه و شرایط خاص داخلی، منطقه ای و جهانی ایجاب می کند که وزیر خارجه  کشور با شهامت و شجاعت از دکترین مشخصی برخوردار باشد که بر آن اساس بتواند مقامات و نهادهای بالا دستی را در جهت تحقق این دکترین منافع ملی محور خود،  سوق دهد نه اینکه تنها مجری سیاستهای متخذه باشد.

وزیر خارجه دارای دکترین، مقتضیات زمان را در نظر می گیرد و متناسب با آن منافع ملی را تعقیب می کند. بدیهی است اولویت های سیاست خارجی تنها در یک مجموعه و پکیج جواب نمی دهد ومستلزم جامعیت و چند بعدی  است. البته در این مسیر می توان از تجربه کشورهای موفق نیز استفاده کرد.

برای مثال، هند که از بنیانگذاران و سردمداران جنبش عدم تعهد بود زمانیکه با فروپاشی شوروی سابق شاهد جهان تک فطبی شد، جنبش عدم تعهد را رها کرد و در عوض ضمن حفظ رابطه دوستی با روسیه به تشکل های جدید روی آورد.  از جمله به کواد متشکل از ژاپن، استرالیا و امریکا پیوست و به دنبال کریدور خلیج فارس به اروپا بر آمد.  هند بدون قطع رابطه با کشوری،  اتخاذ سیاست دوستی  با دیگر  کشورها را پیشه کرد و  به دنبال متنوع سازی منابع تأمین انرژی  و بازارهای جهانی بر آمد و از تمام امکانات مثبت کشورها در جهت منافع ملی خود استفاده کرد.

 در برنامه وزیر خارجه یکی از اولویت‌هایی که باید در سیاست خارجی مد نظر باشد حضور جامعه ایرانی تبار است. متاسفانه ما با کشور هایی مثل کانادا و آمریکا که بزرگترین جامعه ایران تبار را در خود جای داده است ، فاقد روابط دیپلماتیک هستیم. اروپا که علاوه بر حضور قوی و پر رنگ ایرانیان، قاره علم و صنعت و تکنولوژی و سرمایه است در سیاست خارجی فعلی ما جایی ندارد. بدیهی است سیاست مدیریت خصومت با کشوری قدرتمند مثل آمریکا موجب به هدر رفتن انرژی زیادی از کشورمان  می شود لذا تعقیب این سیاست  مستلزم وقت و هزینه زیادی برای کشور است.

با انتخاب مسعود پزشکیان بذر امید در دلها کاشته شد که با متقاعد کردن نهادهای بالادستی انعطاف هایی در سیاست داخلی و به تبع آن سیاست خارجی رخ دهد که اولا بی اعتمادی و شکاف بین ملت و  دولت مرتفع شود و ثانیا  این روزنه امید به سیاست  خارجی نیز تسری یابد. بدیهی است تا زمانی که تحریم به قوت باقی است و سیاست نامتوازن در عرصه جهانی و منطقه ای ادامه دارد و سیاست هسته ای نیز به سرانجام مرضی الطرفین نرسد و با نهادهای اقتصادی دنیا مصالحه نشود و درب بر همین پاشنه بچرخد، امیدی به بهبود اوضاع نمی رود.

برنامه و طرح وزارت خارجه برای سیاست خارجی باید منسجم، قابل تحقق، عمل گرایانه، تأمین کننده منافع ملی کشور در وهله اول و از همه مهمتر تجلی آمال و آرزو و اراده مردم باشد.

به نظر می رسد برنامه‌ و طرح عباس عراقچی گر چه از ادبیات و الفاظ زیبایی برخوردار است، ولی به علت فقدان راهکار و ابهام و سردرگمی و حتی تضاد در بندهای تأکید شده(ایرانی که مردم آن به شدت دچار مشکلات معیشتی هستند، رسانه ‌و‌ فضای مجازی با محدودیت و فیلترینگ مواجه اند، بانوان نیز با برخوردهای مناسبی رو به رو نیستند، سیل مهاجرت و پناهندگی روز به روز شدت می گیرد، سیل خروج سرمایه ادامه دارد، ایرانیان دوتابعیتی  از سفر به ایران واهمه دارند، جوامع ایرانی در خارج  رها شده و سیاست منطقه‌ای و جهانی ایران تغییر نیافته و پرونده اتمی همچنان در جریان است و با نهادهای مالی و اقتصادی دنیا همچنان سرشاخ‌ هستیم و....چه کسی می خواهد تصویر مطلوبی از ایران به‌جهان‌ارائه کند) و از سوی دیگر وزارت خارجه ضعیف شده و تحت الشعاع برخی نهادهای دیگر قرار گرفته، فاقد توان و اقتدار برای تحقق طرح منافع ملی محور است.

در نهایت باید گفت که  این طرح خوشبینانه تنظیم شده که باید تنها برای موفقیت آن دست به دعا شد. علاج درد مشتاقان طبیب عام نشناسد/ مگر لیلی کند درمان غم مجنون شیدا را.

اخبار مرتبط

انتهای پیام

نظر شما