شناسهٔ خبر: 68610758 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: بورس نیوز | لینک خبر

میراث "ارباب کیخسرو شاهرخ" و "شرکت زیمنس" را به نابودی کشاندیم

جالب آنکه، ارباب کیخسرو شاهرخ که در بسیاری از سال‌های زندگی اش، مسئول امور مالی و اداری مجلس ملی بود و در طول عمرش به مدیریت مدارس، شرکت‌ها و صرافی مشغول بوده، در هنگام مرگ شرایط مالی مطلوبی را تجربه نکرد. عده‌ای فروش اموال در زمان قحطی و سیر کردن مردم را دلیل آن می‌دانستند و عده‌ای هم فشار‌های رضا شاه و حکومتی‌ها را. دلیل آن هر چه که بوده، به نظر می‌رسد پاکدستی و درستکاری ایشان تا زمان مرگش هم تغییر نکرد و همواره مصالح مردم را بر شرایط مالی خود ارجح می‌دانستند. امیدواریم نمایندگان مجلس کنونی ما نیز، که از دوستداران و مدافعان سرسخت مبانی دینی هستند، در زمان قحطی از مال و اموال خود به نفع مردم، به همین راحتی عبور کنند و بر سر دریافت ماشین‌های شاسی بلند، پیش خرید ۲۰۰۰ تا ۳۰۰۰ پراید رانتی و یا سرقت ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار دلار از منزلشان، مصالح ملی و مردم را قربانی نکنند.

صاحب‌خبر -

بورس نیوز:

 

 

به گزارش بورس‌نیوز، احتمالا شما هم با ما موافقید که نابودی و تضعیف یک صنعت، یک فرهنگ و یا یک کسب و کار قدیمی، به سادگی اتفاق نمی‌افتد. از نظر ما، پیش بینی نابودی و شکست کسب و کارها، صنایع و بعضا کشور‌ها به مراتب ساده‌تر از پیش بینی رشد و توسعه آن‌ها است.

هر جا و هر وقت که احساس کردید در سازمان یا ساختاری، افراد در جای درست خود قرار نگرفته اند و مدیریت و جایگاه‌های تخصصی دستمایه سیاسی بازی، جناح بندی‌ها و هر چیزی غیر از شایسته سالاری شده است، بدانید آن سازمان، ساختار و یا صنعت چاره‌ای جز شکست و عقب ماندگی ندارد.

متاسفانه سال هاست که فضای صنعتی و اقتصادی کشور عزیزمان ایران، دچار سوء مدیریت شدید و انتساب افراد کم تخصص و یا بی تخصص در پست‌های علمی و تخصص محور گردیده است. بخش خصوصی صنعت، سال هاست که به دلیل عدم توان مالی و عدم دسترسی به رانت‌های دولتی، توان رقابت با شرکت‌های خصولتی و دولتی را ندارد و شرکت‌های دولتی مصادره شده و قدیمی هم، به واسطه سال‌ها سوء مدیریت و جناح بازی‌های سیاسی فاصله‌ای تا ورشکستگی ندارند.

ناترازی‌ها در صنعت بانکداری کشور بیداد می‌کند، زنگ ورشکستگی صنعت خودرو سازی کشور سال هاست به صدا درآمده، مطالبات و وضعیت صنعت داروسازی کشور به قدری بحرانیست که همه را نگران کرده، صنعت لوازم خانگی را دو دستی به چین واگذار کرده‌ایم و از این صنعت تنها افتخار مونتاژ کاری‌اش برایمان باقی مانده، پالایشگاه‌های کشور مستهلک شده و پائین‌ترین کیفیت بنزین را تولید می‌کنند، ولی خوشبختانه روی پای خودمان ایستاده‌ایم. 

سال‌های سال است که نه تنها نتوانسته‌ایم، شرکت‌های بزرگ بین المللی را برای تولید و سرمایه‌گذاری در کشورمان متقاعد کنیم، بلکه تمام شرکت‌ها و سهامداران خارجی را نیز از کشورمان اخراج و یا فراری می‌دهیم. سال‌هاست که تلاش کرده‌ایم به دنیا بفهمانیم ما نیازی به کمک‌ها و مشارکت‌های علمی و تخصصی سایر کشور‌ها نداریم، غافل از آنکه با اتکا توان داخلی و سبک مدیریتی خودمان، نه آبی برایمان مانده، نه برقی، نه گازی، نه نفتی و نه صنعتی.

 

 

گزارش چهارشنبه‌های داغ این هفته، به داستان یکی دیگر از شرکت‌های قدیمی و پیشرو اختصاص داده ایم که سال هاست هنری جز زیان‌سازی و محو شدن در فضای صنعت کشور نداشته است.

شرکت کارخانجات مخابرات ایران (لکما) به عنوان، اولین و بزرگترین تولید کننده مراکز تلفن ثابت و سیّار کشور در سال ۱۳۴۶ با مشارکت وزارت پست و تلگـراف و تلفن (ارتباطات و فناوری اطلاعات) با سهم ۳۰ درصدی، بانک توسعه صنعتی با سهم ۳۰ درصدی و شرکت زیمنس آلمـان با سهم ۴۰ درصدی بصورت شرکت سهامی خاص در شیراز در زمینـی به مساحت در حدود یکصد هزار متر مربع، بمنظـور تولید تجهیزات مورد نیاز شبکه مخابراتی کشور و با ظرفیت اسمـی سالیانه ۴۵ هزار خط تلفن EMD و ۶۰ هزار دسـتگاه تلفن رومیزی تأسیس و در سال ۱۳۴۸ به بهره برداری رسید.

اما چه شد که این شرکت بزرگ، با چنین قدمت و با چنین سهامدارانی، سال هاست چیزی جز زیان عاید سهامداران خود نکرده است. چه عوامل و چه مسیری باعث گردیده تا این شرکت به وضعیت اسفناک کنونی برسد؟ چگونه سهام یکی از بزرگترین شرکت‌های صنعتی دنیا (زیمنس آلمان) در این شرکت جای خود را به چند شخص حقیقی و چند تعاونی سهام عدالت داده است؟

همانگونه که اطلاع دارید نحوه بیان و دیدگاه نگارندگان چهارشنبه‌های داغ، متفاوت از بررسی ساده صورت‌های مالی شرکت‌ها است. ما سعی داریم تا نه تنها به چالش‌های کنونی شرکت‌ها و صنایع کشور بپردازیم بلکه بعضاً ریشه‌های تاریخی وضعیت کنونی را نیز مورد بررسی قرار دهیم.

 

مدیریت و سهامداری را از زیمنس آلمان گرفتیم و به دست تعاونی‌های سپیدان و ممسنی سپردیم:

 

در روزگاری که در کمپانی‌های بزرگ دنیا، جنگ بر سر یافتن سهامداران و اعضای هیات مدیره قدرتمند است، در ایران نبرد بر سر تضعیف سهامداران و اعضای هیات مدیره شرکت‌ها است. در زمانی که هر شرکتی، آرزوی داشتن عضو با تجربه‌ای از شرکت‌های بزرگ بین المللی نظیر زیمنس آلمان را در تیم مدیریتی خود دارند، ما سهام و مدیریت را از شرکت زیمنس آلمان می‌گیریم و سرنوشت شرکت قدیمی تجهیزات مخابرات ایران را به دست چند شرکت تعاونی شهرستان‌های کوچک و خاله بازی‌های سهام عدالت می‌سپاریم.

همانگونه که در ابتدای گزارش نیز عنوان شد، شرکت تجهیزات مخابرات ایران در سال ۱۳۴۸ با سهم ۴۰ درصدی شرکت زیمنس آلمان، ۳۰ درصدی وزارات پست و تلگراف و ۳۰ درصدی بانک توسعه صنعتی تاسیس گردید. 

اما برای اینکه بیشتر بدانیم که شرکت زیمنس چگونه شرکتی است و اوضاع نابسامان سیاسی و بحران‌های بین المللی چگونه منجر به خروج بسیاری از شرکت‌های مطرح صنعتی از کشورمان گردیده، بد نیست سری به تاریخ بزنیم تا چشم انداز دقیق تری از چرایی وضعیت کنونی صنعت کشور و شرکت تجهیزات مخابرات ایران، بیابیم.

 

شرکت زیمنس: (siemens) 

 

امروزه کمتر کسی پیدا می‌شود که حداقل یک‌بار نام غول صنعت و تولید اروپا یعنی، شرکت زیمنس آلمان را نشنیده باشد؛ و یا نماد siemens را در نقش حامی در ورزش و هنر و یا حتی شرکت‌های هوایی ندیده باشد؛ زیمنس با مهندسی دقیق و تولید انبوه و گستردگی در بیش از ۲۰۰ کشور جهان به‌عنوان پرچم‌دار در صنعت دنیا نامی آشناست و در حال حاضر مقر اصلی آن در شهر «مونیخ» است. 

شرکتی ۱۷۵ ساله که نامش در هر صنعت و اختراعی که جهان را به جلو برده است شنیده می‌شود. از نخستین ارتباطات تلگرافی تا ساخت موتور‌های الکترومکانیکی، تجهیزات جنگی، لامپ‌های رشته ای، محصولات پزشکی و ... .

 

 

بزرگترین شرکت صنعتی اروپا با بیش از ۳۲۰.۰۰۰ کارمند در سراسر دنیا، با درآمد سالانه ۸۰ میلیارد دلاری و ارزشی بیش از ۱۳۷ میلیارد دلار (۴ میلیارد دلار بیش از کل ارزش بازار بورس و فرابورس ایران) که نخستین ورودش در ایران به سال ۱۸۶۴ میلادی (در حدود ۱۶۰ سال پیش) برمی گردد.

روز‌هایی که ارنست هولترز برای آموزش مهندسان تلگراف ایرانی به کشور سفر کرد و فعالیت آموزشی خود را در دارالفنون پی گرفت. در ادامه ارنست مدیریت پیاده‌سازی خطوط تلگراف از کاشان تا اصفهان و از اصفهان تا آباده را نیز بر عهده داشت و با کمک او، ایران صاحب اولین خطوط تلگراف داخلی شد.

 

شرکت زیمنس چگونه وارد صنعت مخابرات کشور شد و " کیخسرو شاهرخ " که بود

 

بی تردید کمتر شرکتی در سال‌های ۱۲۹۰ تا ۱۳۲۰ شمسی، توان رقابت با شرکت زیمنس آلمان در زمینه تلفن و مخابرات داشت. پیشرفت‌های قابل توجه این شرکت در کشور روسیه به قدری مثال زدنی بود که احتمالا هر کشوری برای ورود تجهیزات جدید مخابراتی و برقراری تماس‌های تلفنی، به تفاهم و قرارداد با این شرکت نیاز داشت.

کشور ایران هم از این قاعده مستثنی نبود و در سال ۱۲۹۵ در حالی که شرکت عام المنفعه و دولتی تلفن، تحت مدیریت ارباب کیخسرو شاهرخ تصمیم به ورود تجهیزات تلفن به کشور گرفت، با شرکت زیمنس قرارداد بست. قراردادی که برای ترانزیت ماشین آلات و تجهیزات آن، نیاز به مساعدت و اجازه دولت شوروی داشت و این کیخسرو شاهرخ بود که با مراجعه به دولت شوروی، موفق به اخذ معافیت هر گونه عوارض و حفاظت تجهیزات توسط آن‌ها به ایران گردید.

در سال ۱۳۰۲، ارباب کیخسرو، جهت احداث خطوط تلفنی زیرزمینی قراردادی با شرکت زیمنس و هالسکه عقد کرد و سه سال بعد تلفن خودکار جدید در آبان ۱۳۰۵، روی ۲۳۰۰ رشته کابل در مرکز اکباتان آماده بهره برداری گردید. در سال ۱۳۰۸ شمسی امور تلفن نیز تحت نظر وزارت پست و تلگراف رفت و تا آن زمان مدیریت شرکت مخابرات همچنان با ارباب کیخسرو بود، اما در سال ۱۳۰۹، وزارت پست و تلگراف لایحه‌ای به جهت راه اندازی شبکه تلفن در سراسر کشور به مجلس داد.

 

 

 

حیف است در خصوص تاریخچه تلفن و مخابرات در ایران صحبت کنیم، اما در مورد "ارباب کیخسرو شاهرخ " یکی از بزرگمردان تاریخ کشور چیزی نگوئیم.

 

"ارباب کیخسرو شاهرخ " که بود و چرا باید به او افتخار کرد:

 

علی رغم آنکه بسیاری از شما مخاطبان و همراهان رسانه بورس نیوز، همواره تاریخ گذشته و معاصر ایران را با تعداد زیادی از خائن، ظالمین و پادشاهان خونخوار به یاد می‌آورید (بخشی از آن به منابع موجود و در دسترس و بخشی از آن نیز به کتب درسی بر می‌گردد)، بعضا، شنیدن نام و داستان برخی از بزرگمردان کشور و خدمات آنها، امیدواری و شوق تلاش را در مردم ایران زنده نگه می‌دارد.

در برخی از گزارش‌های چهارشنبه‌های داغ قبلی سعی کردیم تا با معرفی افراد تاثیر گذار در صنعت کشور نظیر اصغر قندچی در صنعت خودرو، خسروشاهی در صنعت دارو، مقدم در صنعت پوشاک و ...، به معرفی و بیان تاریخچه‌ای از فعالیت آن‌ها بپردازیم.

در گزارش این هفته نیز به معرفی کیخسرو شاهرخ، از تاثیرگذارترین افراد و بنیانگذار تلفن سراسری در ایران می‌پردازیم.

 

 

"کیخسرو شاهرخ " مردی خود ساخته در خانواده‌ای زرتشتی:

 

کیخسرو شاهرخ در خانواده‌ای زرتشتی در کرمان به دنیا آمد. کمی پس از تولدش پدرش از دنیا رفت تا در شرایط مالی نامناسب خانواده اش، کودکی اش را سپری کند. کودکی ۱۰ ساله که کار را در بازار کرمان با کارگری آغاز و در مکتبخانه زرتشتیان کرمان و سپس مدرسه شبانه روزی آمریکایی‌ها در تهران به تحصیل پرداخت.

تحصیل در دارلفنون بمبئی و سپس ساخت و تاسیس مدارس دخترانه و پسرانه زرتشتیان در تهران و کرمان و آموختن زبان‌های انگلیسی، روسی و عربی از جمله فعالیت‌های علمی وی به شمار می‌رود.

 

ورود "کیخسرو" به مجلس و شروع خدمات وی:

 

کیخسرو شاهرخ در سن ۳۰ سالگی و پس مدیریت یک صرافی در تهران، جذب جریان و جنبش مشروطه شد و به عنوان نماینده زرتشتیان به دومین دوره مجلس ملی راه یافت. درستکاری و توان محاسباتی و مالی ایشان سبب شد تا همواره و با رای بالای سایر نمایندگان، ریاست اداره مباشرت و ملزومات مجلس بر عهده وی باشد.

 

 

تاسیس کتابخانه و چاپخانه مجلس: 

 

شاید تاسیس و جمع آوری کتاب برای نخستین کتابخانه رسمی و دولتی کشور یکی از دستاورد‌های بزرگ وی محسوب می‌گردد. اتاقی که در انتهای مجلس دوم، تنها ۵۱ کتاب داشت با همت ایشان به کتابخانه‌ای بزرگ با حدود ۱۴۰۰ کتاب در سال ۱۳۰۴ تبدیل شد.

 

 

تندیس نصب شده ایشان در کتابخانه مجلس، تنها یادگار ایشان در این مرکز است که هنوز هم مورد توجه زرتشتیان کشور و بسیاری از مراجعه کنندگان از کتابخانه است.

 

مبارزه کیخسرو با احمد شاه در دوران قحطی ایران:

 

پیشنهاد می‌کنم داستان ملاقات کیخسرو شاهرخ را با احمد شاه، پادشاه ضعیف ایران در زمان قحطی را مطالعه کنید. علی رغم تاسف فراوان بابت شرایط وخیم مردم کشور عزیزمان، تلاش‌های بی شائبه ارباب کیخسرو برای نجات مردم ستودنی بوده است.

پس از نطق‌های تاثیر گذار و آتشین ایشان در مجلس و در نکوهش هموطنان احتکارگر، ایشان به سراغ بزرگترین انباردار و محتکر کشور یعنی احمد شاه، پادشاه ایران می‌رود و وقتی نمی‌تواند ایشان را به فروش ارزان قیمت گندم و نجات مردم راضی کند، با فروش اموال خود و همکاری عده‌ای دیگر، گندم‌های احمدشاه را با قیمت سایر احتکارگران می‌خرد و در اختیار نانوایی‌ها و مردم قرار می‌دهد. 

تلاش‌های مصرانه و ستودنی ایشان کار را به جایی رساند تا سید حسن مدرس در یکی از نطق هایش، جمله‌ای به یاد ماندنی را در وصف ارباب به کار برد:

 

" در مجلس ما تنها یک مسلمان است و آنهم ارباب کیخسروی زرتشتی "

 

میهن‌پرست همچون کیخسرو:

 

از نظر برخی از کارشنناسان امر؛ یکی از بارزترین خدمات و اثرات ایشان، تلاش‌های بی شائبه وی در مکان یابی و ساخت آرامگاه شاعر بزرگ ایرانی، فردوسی است.

فردوسی یکی از بزرگترین شاعران و اسطوره‌های زبان فارسی، تا سال ۱۳۰۵ شمسی، فاقد یک آرامگاه و مقبره مشخص بود. در سال ۱۳۰۵، ارباب کیخسرو مامور شد تا پس از یافتن محل دقیق مدفن فردوسی، آرامگاهی درخور این شاعر و نجات دهنده زبان فارسی بسازد.

مدفن در باغی شخصی پیدا شد و با تلاش‌های مجدانه و ابتکارات ارباب در تهیه و فروش تمبر‌های ۱۰ ریالی و خواهش‌های متعدد از مجلس، کار ساخت آرامگاه این شاعر گرانقدر فارسی در سال ۱۳۰۸، با هزینه‌ای در حدود ۶۰ هزار تومان به پایان رسید.

 

 

شاید اگر مجلس آن روز‌ها همانند مجلس شورای اسلامی این روز‌ها بود، بودجه‌هایی به مراتب بالاتر برای ساخت مقبره‌ها در نظر می‌گرفتند؟!

 

محبوبیت ملی و فرا ملی:

 

محبوبیت خریدنی نیست، محبوبیت چیزی نیست که با پول و مقام و منصب به دست بیاید. محبوبیت از سال‌ها تلاش برای جلوگیری از مرگ هموطنان گرسنه، بنیان گذاری تلفن سراسری برای مردم، احترام به اسطور‌های ملی و قدم نهادن در راه علم حاصل می‌گردد. 

به چند بند از تفسیر شخصیت ارباب کیخسرو، توسط افراد ایرانی و غیر ایرانی نگاهی بیاندازید تا بهتر متوجه شخصیت محبوب و وطن پرست ایشان شوید:

 

در یک سند وزارت امور خارجه بریتانیا درباره ارباب کیخسرو آمده است: ارباب کیخسرو بر زرتشتیان ایران ریاست دارد و در کاردانی و درستکاری نامبردار است. او یک مرد ملی نامدار است و هرگز تحت تأثیر افسون‌های خارجیان قرار نگرفته است

 

همچنین مورگان شوستر درباره او می‌نویسد: او کسی بود که هیچ‌وقت از اوقات شبانه‌روز، از پیشرفت مقاصد و اصلاحات مملکتی کوتاهی نمی‌نمود. در دوره قریب شش ساله مجلس با خرابی وضع مالی کشوری، با سیاست و تدبیر غریب، آن دوره را طی نمود. 

 

محمدتقی بهار با دیدن وکلای فاسد و وابسته دوره چهاردهم مجلس شورای ملی قصیده فصیحی سرود و به نمایندگان واقعی دوره‌های پیش افسوس خورد. در بخشی از این قصیده آمده است:

 به بهارستان افتاد مرا دوش عبور          جنتی دیدم بی حور و سراپای قصور
 جای کیخسرو، بگرفته فلان گبر به زر        جای مستوفی، بنشسته فلان رند به زور

 

نکته اخلاقی زندگی ارباب کیخسرو: 

 

از مرگ مشکوک وی در سال ۱۳۱۹ به دست رضاشاه که بگذریم، یک روایت از دوران انتهایی عمرش هر خواننده‌ای را متاثر خواهد ساخت.

ظاهرا ایشان در زمان مرگ ورشکسته و اوضاع مالی نامطلوبی را داشته اند. تا جایی که وی حتی منزل شخصی خود را بابت پرداخت مطالبات مردم می‌فروشند و پس از مرگ وی هم چیزی برای همسر و فرزندانش به جای نمی‌ماند. 

نکته جالب آنکه، شخصی که در بسیاری از مدت زندگی اش مسئول امور مالی و اداری مجلس ملی بود و در مدیریت مدارس، شرکت‌ها و صرافی مشغول بوده، در هنگام مرگ شرایط مالی اسفناکی را تجربه کرده است. عده‌ای فروش اموال در زمان قحطی مردم را دلیل آن می‌دانستن و عده‌ای هم فشار‌های رضا شاه و حکومتی‌ها را.

دلیل آن هر چه که بوده، به نظر می‌رسد پاکدستی و درستکاری ایشان تا زمان مرگش هم تغییر نکرده و همواره مردم را بر خود ارجح می‌دانستند.

امیدواریم نمایندگان مجلس کنونی ما نیز که از دوستداران و مدافعان سرسخت دین مبین اسلام هستند، در زمان قحطی از مال و اموال خود برای مردم، به همین راحتی عبور کنند و بر سر ماشین‌های شاسی بلند، پیش خرید ۲۰۰۰ تا ۳۰۰۰ پراید رانتی و یا سرقت ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار دلار، مصالح ملی را قربانی نکنند.

 

در گزارش هفته بعد خواهیم دید که چگونه میراث کیخسرو شاهرخ و شرکت زیمنس، بر باد می رود ......

اشتراک گذاری :
برچسب ها :
زیمنس زیمنس آلمان لکما کیخسرو شاهرخ چهارشنبه‌های داغ

نظر شما