شناسهٔ خبر: 68535140 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: نورنیوز | لینک خبر

محمدجواد روح *

در باب اولویت گفتمان رئیس‌جمهور بر گفتار او؛ پزشکیان خاتمی نیست

پزشکیان، خاتمی نیست. نه در ظاهر، نه در پوشش و نه در بیان جذابیت و توانمندی‌های رئیس دولت اصلاحات را ندارد. اما تاکنون نشان داده که درک روشنی از مسئولیتی دارد که در شرایط امروز ایران بر دوش گرفته است؛ مسئولیتی که پیشبرد آن، حتی از شرایط آغاز دولت خاتمی با نفت 7دلاری و بحران‌های 9روز یک بار دشوارتر است.

صاحب‌خبر -

نورنیوز-گروه سیاسی: این واقعیت را باید پذیرفت که پزشکیان، خاتمی نیست. همچنان که میرحسین موسوی و حسن روحانی هم خاتمی نبودند. اصولاً اینکه یک ایده‌آل‌تایپ تعریف کنیم و انتظار داشته باشیم و بخواهیم همه منتخبان و نمایندگان جریان اصلاحات، رفتار، گفتار و حتی راهبردی در چارچوب آن الگو داشته باشند، نه واقع‌بینانه است و نه ممکن و حتی مطلوب. پزشکیان، خاتمی نیست. نه در ظاهر، نه در پوشش و نه در بیان جذابیت و توانمندی‌های رئیس دولت اصلاحات را ندارد. اما تاکنون نشان داده که درک روشنی از مسئولیتی دارد که در شرایط امروز ایران بر دوش گرفته است؛ مسئولیتی که پیشبرد آن، حتی از شرایط آغاز دولت خاتمی با نفت ۷دلاری و بحران‌های ۹روز یک بار دشوارتر است.

انتظارها از سیاستمداران بالاست. افکارعمومی تک‌واژه‌ها، گفتارها و حتی زبان بدن آنان را زیر ذره‌بین قرار می‌دهد. جهان شبکه‌ای امروز نیز این وضعیت را تشدید کرده است. آنان در هر مصاحبه، هر مراسم، هر برنامه و هر دیداری باید حواس‌شان به هزار نکته باریک‌تر زِ مو باشد. نکاتی که شاید یک فرد در زندگی عادی، هیچ‌گاه به آن توجه نمی‌کند؛ اما سیاستمدار ناچار آنها را باید مدنظر قرار دهد. سیاستمدار ازیک‌سو، باید چنان سخن گوید و رفتار کند که حامیان و هواداران و همفکران از او ناراحت و دلزده نشوند و به خاطر جمله‌ای یا حرکتی ناصواب، به دام انفعال نیفتند و زبان به انتقاد نگشایند. از دیگر سو، سیاستمدار باید چنان سخن گوید و رفتار کند که به‌اصطلاح آتویی به رقیبان و مخالفان و به‌ویژه رسانه‌ها ندهد. هرچه جایگاه و موقعیت سیاستمدار ارتقا یابد، این حساسیت و دشواری افزون می‌شود و طبیعت قدرت و نیز رسانه نیز چنین است. هرچه بام گسترده‌تر باشد، برفی که بر آن می‌بارد افزون‌تر است. جو بایدن در این زمینه، نمونه قابل‌توجهی است. او گرچه در حوزه‌های اقتصاد دستاوردهای مناسبی داشت و نیز گسست و دوقطبی اجتماعی عصر دونالد ترامپ را کاهش داد و مورد اقبال طیف‌های مختلف نخبگان قرار داشت و حتی بخشی از جمهوری‌خواهان را با خود همراه کرد؛ اما به جهت پاره‌ای گفتارها و رفتارهای خود در برنامه‌ها و جلوی دوربین‌ها، تبدیل به سوژه‌ای برای نیش و کنایه مخالفان و سرشکستگی حامیان شد. رفتارهایی که به ترامپ اعتمادبه‌نفس داد تا او را با عبارت «جو حواس‌پرت» به تمسخر گیرد و در مناظره انتخاباتی، او را به گوشه رینگ برد. همین حواشی رفتاری-گفتاری بایدن بود که آنقدر تکرار شد و آنقدر رسانه‌ها بر آن زوم کردند و از پیری و گیجی او گفتند که سران حزب دموکرات را واداشت او را به کناره‌گیری از رقابت‌های انتخاباتی وادارند و کامالا هریس را جای او گذارند.

روشن است که وقتی سیاستمداری حرفه‌ای با چندین دهه فعالیت در بالاترین سطح رهبری حزب دموکرات، چنین در برابر حاشیه‌های سیاست و بازی‌های رسانه کم بیاورد؛ وضعیت سیاستمداری غیرحرفه‌ای و غیرحزبی چون مسعود پزشکیان که به شکلی ناگهانی و پیش‌بینی‌ناپذیر بر کرسی ریاست‌جمهوری تکیه زده، چه خواهد بود. پزشکیان نه‌فقط چهره‌ای تشکیلاتی نیست، بلکه شخصیت، گفتار و رفتارهای او نیز از پرنسیب‌های معمول دیپلمات‌ها و سیاستمداران جذاب دور است. خود پزشکیان نیز به این امر معترف است. چنان‌که بارها در این مدت، از دشواری پروتکل‌هایی گفته که مشاوران و مدیران تشریفات و حتی حراست و حفاظت، او را به رعایت آنان می‌خوانند و او نتوانسته چندان که مورد انتظار آنهاست، همراه و هماهنگ شود. البته، اغلب سیاستمداران پس از انقلاب (شاید به‌استثنای اعضای دولت موقت که عموماً چهره‌هایی تکنوکرات و درس‌آموخته اروپا و آمریکا بودند)، چنین ویژگی‌هایی داشتند.

اما با گذر زمان و شناخت از مناسبات و اقتضائات مدیریت، بسیاری از آنان چه در ظاهر و پوشش و چه در کلام و گویش به‌نوعی مدرنیزه شدند. این تغییر و تحول تدریجی را می‌توان با مقایسه تصاویر و نیز سخنان نیروهای چپ و راست و میانه در مجالس و دولت‌های دهه اول انقلاب با دهه‌های بعد مشاهده کرد؛ انقلابیونی که تکنوکرات و بوروکرات و روشنفکر شدند و در دولت‌های هاشمی، خاتمی و روحانی عضویت داشتند. حتی محمود احمدی‌نژاد که به‌زعم خود آمده بود تا انقلاب را به ریل پیشین بازگرداند و سفره تکنوکرات‌ها و بوروکرات‌ها را برچیند، خیلی زود از ظاهر خاکی و دهه شصتی فاصله گرفت و هرچه پیش آمد، دست‌کم در ظاهر تناسب بیشتری با اقتضائات یک دولتمرد درجه اول پیدا کرد.

سیدابراهیم رئیسی نیز با آنکه مجری پروژه سیاسی خالص‌سازی و حذف نیروهای اصلاح‌طلب و میانه‌رو از قدرت بود، اما در ظاهر و پوشش بسیار متاثر از خاتمی و روحانی بود؛ گرچه در وادی گفتار و سخن، هیچ‌گاه نمی‌توانست و نتوانست به آنان نزدیک شود. در این میان، مسعود پزشکیان گویی میان دوگانه اقتضائات ریاست‌جمهوری و حفظ ویژگی‌های شخصی و عادات رفتاری خود  بازمانده است؛ به‌ویژه آنکه این ویژگی‌ها را به‌نوعی با شعارها و ایده‌های عدالت‌گرایانه و صداقت‌جویانه‌اش سازگار می‌بیند و نمی‌خواهد پزشکیان پساریاست‌جمهوری فردی متفاوت با پزشکیان قبل باشد؛ همان پزشکیانی که با همین رفتارها و گفتارهای ساده و همه‌فهم توانست مورد اعتماد رای‌دهندگان قرار گیرد. ازاین‌رو، جدایی از مدلی که حتی از منظر سیاسی نیز جواب داده است و رفتن به سوی الگوهایی که با آن سنخیت چندانی ندارد، برایش هم از نظر ذهنی و هم از نظر سیاسی چندان توجیهی ندارد؛ حتی اگر مخاطبان و حامیان او را تاحدی دلزده و منتقد کند.

بر مبنای چنین شرایطی است که به نظر می‌رسد چندان نباید انتظار تغییری جدی در رفتار، پوشش و حتی گفتارهای پزشکیان داشت. او تداوم همین الگوی موجود را پاسخگو می‌داند و مهمتر اینکه تغییر آن را رفتاری ناصادقانه و هویت‌زدایانه می‌انگارد. فارغ از آنکه این تلقی پزشکیان درست است یا نیست؛ افکارعمومی و به‌ویژه حامیان و متحدان پزشکیان چاره‌ای جز آن ندارند که «پزشکیان موجود» را به‌مثابه پدیده‌ای واقعی ببینند و سناریوهای مبتنی بر برساخت «پزشکیان مطلوب» را کنار گذارند. پزشکیان موجود، همین سیاستمدار غیرتشکیلاتی و به‌نوعی تک‌رویی است که در همه این سال‌ها با آنکه گفتمانی اصلاح‌طلبانه و یا دست‌کم مستقل و منتقد در برابر جریان‌های تندرو و خالص‌ساز را در پیش گرفته، اما در دایره احزاب و جبهه اصلاحات نمانده است و اتفاقاً، در همه مقاطع پس از ۱۳۸۸ پروژه سیاسی شخصی خود را مستقل از تصمیم و راهبرد اصلاح‌طلبان پیش برده است که در این میان، مقاطعی با آنان همپوشانی داشته و در مواردی دیگر (از جمله انتخابات مجالس یازدهم و دوازدهم) در برابر سیاست رسمی و اعلامی آنان قرار گرفته است. در رقابت‌های انتخاباتی نیز، پزشکیان از طرح صریح شعارها و مطالبات معمول اصلاح‌طلبان خودداری کرد و برخلاف حسن روحانی از ورود به مصادیق (به‌ویژه در حوزه سیاست داخلی) خودداری کرد. بااین‌حال، او تبیینی از دو کلیدواژه «حق» و «عدالت» به دست داد که توانست نسبتی وثیق با شعار «ایران برای همه ایرانیان» جریان اصلاحات پیدا کند و درعین‌حال، تا حد قابل‌قبولی از سوی نیروهای محذوف و به‌حاشیه‌رانده‌شده اجتماعی و اقتصادی نیز پذیرفته شد.  بر مبنای این واقعیت‌ها، پرسش کلیدی و کنونی درباره مسعود پزشکیان را باید مورد تجدیدنظر قرار داد. به‌جای آنکه مدام از او درباره رفتارها و پوشش او پرسید یا از بی‌توجهی‌اش به پروتکل‌ها گفت و تلویحاً پرنسیب او برای ریاست‌جمهوری را زیر سوال برد؛ جا دارد مسئولیت و ماموریت ویژه و تاریخی او را مورد توجه قرار دهیم. در این جهت، اتفاقاً هرچه او کمتر سخنان کاریزماتیک بگوید و با سخنان‌اش خون در تن حامیان و همراهانش بدواند، بهتر است.

 پزشکیان اصلاح‌طلب است و به اصلاحات باور نیز دارد و راهبرد و پروژه سیاسی او نیز حتی گاه بسیار بیش از مجموعه اصلاح‌طلبان، اصلاح‌طلبانه بوده است و با همین مشی نیز، به نتیجه رسیده است و توانسته در روزگاری که عموم اصلاح‌طلبان و پایگاه اجتماعی آنان دل از صندوق رای بریده بودند، از همین صندوق مطرود، فرصتی سازد و روزنی برای اصلاح و تغییر گشاید. بنابراین، در اصلاح‌طلب بودن پزشکیان تردیدی نباید داشت. حتی در همگرایی و همسویی او با خاتمی و تعامل او با جبهه اصلاحات و احزاب و نخبگان اصلاح‌طلب جای تردیدی نیست. روند تشکیل دولت چهاردهم و تشکیل شورای راهبری و کمیته‌های تخصصی، به‌خوبی این همراهی و همگرایی پزشکیان و اصلاح‌طلبان را نشان داد. شاید اگر اصلاح‌طلبی شاخص و تشکیلاتی به جایگاه ریاست‌جمهوری می‌رسید، هیچ‌گاه در این حد بستر مشارکت نخبگان و کنشگران و متخصصان را فراهم نمی‌کرد.

 بااین‌حال، این واقعیت را هم باید پذیرفت که پزشکیان، خاتمی نیست. همچنان که میرحسین موسوی و حسن روحانی هم خاتمی نبودند. اصولاً اینکه یک ایده‌آل‌تایپ تعریف کنیم و انتظار داشته باشیم و بخواهیم همه منتخبان و نمایندگان جریان اصلاحات، رفتار، گفتار و حتی راهبردی در چارچوب آن الگو داشته باشند، نه واقع‌بینانه است و نه ممکن و حتی مطلوب. پزشکیان، خاتمی نیست. نه در ظاهر، نه در پوشش و نه در بیان جذابیت و توانمندی‌های رئیس دولت اصلاحات را ندارد. اما تاکنون نشان داده که درک روشنی از مسئولیتی دارد که در شرایط امروز ایران بر دوش گرفته است؛ مسئولیتی که پیشبرد آن، حتی از شرایط آغاز دولت خاتمی با نفت ۷دلاری و بحران‌های ۹روز یک بار دشوارتر است.

اگر در مسیر خاتمی با بحران‌ها و فشارها کارشکنی می‌شد؛ امروز پزشکیان میراث‌دار کشوری بحران‌زده است؛ کشوری که بیش از یک دهه است با شدیدترین تحریم‌ها درگیر است؛ کشوری که دو تجربه سهمناک و بی‌سابقه چون احمدی‌نژاد در ایران و ترامپ در آمریکا را از سر گذرانده است و از آن، زخم‌هایی عمیق برداشته است؛ کشوری که سه سال تام و تمام بازیچه خالص‌سازان بوده است و ناتوان‌ترین نیروها را در مؤثرترین جایگاه‌ها تحمل کرده است؛ کشوری که مردمان آن برخلاف دوم‌خرداد که با چشمانی امیدوار و لب‌هایی خندان به سوی صندوق‌ها می‌دویدند، این‌بار به هزار خوف و رجا نهایتاً نیمی از آنان حاضر به رای دادن شدند و همان‌ها نیز هنوز مرددند که این امید بستن دوباره و فرصت دادن آخر، نسبتی با عقلانیت و واقعیت داشته یا نه.

در چنین بستری است که می‌توان رویای پزشکیان را درک کرد. رویای جمع کردن جامعه‌ای ازهم‌پاشیده، ناامید و ناتوان. جامعه‌ای سرشار از ناترازی‌ها. جامعه‌ای با توسعه‌ای معکوس و وارون. جامعه‌ای با سری بزرگ و پرهزینه در دولت و تنی نحیف و آسیب‌دیده در تولید و تجارت و صنعت. برای چنین جامعه‌ای، شاید همین پزشکیان با بیانی آرام و بی‌وعده و با ظاهری خسته و کم‌انرژی مناسب‌تر باشد. همین که کسی را نمی‌آزارد و وعده آوردن آسمان به زمین نمی‌دهد، کافی است. به قول مهدی بازرگان، همین پیکان کندروی درب و داغان را بپذیریم و رویای حرکت با لودر را در سر نپروریم؛ بنز و بی‌ام‌و که جای خود دارد...

*سردبیر هم‌میهن 


هم میهن

نظر شما