شناسهٔ خبر: 68458328 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

نوشتاری در باب آسیب‌شناسی پایان‌نامه‌های زبان و ادبیات فارسی؛

دانشگاه‌ها به ابداع نظریات ادبی بپردازند

لازم است، گروه‌های ادبیات دانشگاه‌ها به جای استفاده از نظریات دیگران به ابداع نظریاتی براساس فرهنگ و ادبیات و زبان خود ما همت بگمارند.

صاحب‌خبر -

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - مصطفی آرزومند لیالکل، پژوهشگر و مدرس زبان و ادبیات فارسی: آن‌گونه که از نام رشته زبان وادبیات فارسی برمی‌آید، این رشته باید هم حوزۀ زبان را پوشش دهد و هم حوزه ادبیات را. دربارۀ کوتاهی دست‌اندرکاران این رشته در حوزۀ زبان همین بس که هیچ دستور زبان جامعی بر پایۀ قواعد نحوی و صرفی و تکوین واج و واژگان زبان فارسی، تاکنون نوشته نشده است و دستور زبان‌های متعدد موجود هم یا به شیوۀ سنتی، متأثر از صرف و نحو عربی و تجویزی هستند و یا این‌که مبتنی بر نظریه‌ای مربوط به زبان‌های اروپایی است که بر زبان فارسی تحمیل شده‌اند، تا آنجا که حتی در کتاب‌های مدارس نیز، این دوگانگی و ایراد مشهود است. همچنین در حوزه لغت‌نویسی هم، اگر از لغت‌نامه دهخدا و فرهنگ معین و فرهنگ سخن انوری، بگذریم، گویا کسی دغدغه ثبت لغات جدید و حفظ لغات گذشتگان را ندارد.

در حوزه ادبیات که آماج کار گروه‌های ادبیات دانشکده‌هاست، وضع بهتری وجود ندارد. آنچه بیشتر به چشم می‌زند، «متن‌زدگی» می‌نامم. در تدریس، درگیر ظاهر متن هستند و درگیر کشف لغتی و کنایه‌ای و ایماژی و … که دانشجو درنهایت به مهارت خواندن متن می‌رسد و هیچ وقت از دل چنین تدریسی متخصّص لغت‌شناسی، زیبایی‌شناسی، موسیقی شعر، متن و نسخه شناسی، ادبیات معاصر، ادبیات کودک، نقد و نظریه‌های ادبی و ویراستاری بیرون نخواهد آمد.

درباب رساله‌ها و پایان‌نامه‌ها چند نکته قابل تأمل است: معمولاً نظریه‌ای ادبی، زبانی و جامعه‌شناختی که در فرهنگی دیگر و براساس متون و یا جامعۀ آماری دیگری ارائه شده است، به زور بر متن و دیوان شعری تحمیل می‌شود که جدا از اشکال هم‌خوان نبودن متن و نظریه، فهم نادرست نظریه از طرف دانشجو و استاد راهنما و مشاور، ایراد بزرگتری است که حاصل آن «طاووس علیین شده» ای با عنوان رساله و پایان‌نامه و مقاله می‌شود که هیچ ارتباطی با جامعه، حتی متخصّصان ادبیات نمی‌تواند برقرار کند.

در تحقیقات ادبی به زمینه‌های ظهور و رواج و ماندگاری متون هیچ‌گونه توجهی نمی‌شود یعنی از متن‌پژوهی فراتر نمی‌رود مثلاً ماه‌ها و صفحه‌ها صرف درست بودن تلفظ و املای لغتی، الحاقی بودن یا نبودن بیتی و یا خوانش متنی بر اساس نظریه‌ای می‌شود و با کشفی این‌چنین گویی اشباع می‌شوند اما پرسش‌هایی مثل؛ چرا و چگونه چنین متنی به وجود آمد؟، چه تأثیری در اجتماع خود و بعد از خود گذاشت؟، چرا متنی در دوره‌ای مورد اقبال قرار می‌گیرد؟ مثلاً چرا دوره‌ای به فردوسی یا حافظ یا سعدی و دوران دیگر به دیگران بیشتر توجه شده‌است؟ بستر اجتماع چه نقشی در این توجهات دارد؟، این متن‌ها چه حرفی برای انسان امروزی دارند؟ و سوال‌های فراوانی که می‌توانند متن‌های منثور و دیوان‌های شعر فارسی را به بطن جامعه و تصمیم‌گیری‌های اجتماعی و فرهنگی بکشانند و ادبیات غنی ما را برای انسان امروزی کاربردی کنند. در واقع از دل این کارهای دانشگاهی، انسان‌شناسی ایرانی، فضای اندیشگانی ایرانی، فرهنگ شناسی ایرانی و … تولید نمی‌شود.

نکته دیگر آنکه چون اساساً مسئله‌ای اجتماعی و فرهنگی از طرف نهادهای تصمیم‌گیر فرهنگی و اجتماعی برای ادبیات تعریف نشده‌است، مقاله‌ها و پایان‌نامه‌ها و رساله‌های ما، مسئله‌محور نیست و چنین بحثی در دانشکده‌های ادبیات جایگاهی ندارد و این باعث بی‌انگیزه شدن استاد و دانشجو می‌شود، استادی که بیست سال نثر و نظم فارسی را فقط در حد لغات و خوانش متن، درس می‌دهد، کلاس و دانشجو برای او تکراری می‌شود و نتیجه آن می‌شود که گاه اساتید راهنما، رساله‌ای را که راهنمایی آن را قبول کرده‌اند، حتی یک بار نخوانده‌اند و دانشجو برای اولین تجربه، دست به خلق اثری می‌زند که خود نیز متوجه چند و چون آن نیست.

پیشنهاد می‌شود نهادهای فرهنگی و اجتماعی برای تصمیم‌گیری‌هایی که نیاز به شناخت فرهنگ و روحیات و روح جمعی و افکار ایرانی دارد، برای دانشگاه‌ها درخواست خود را ارسال کنند و از طرف دیگر گروه‌های ادبیات دانشگاه‌ها نیز باید به جای استفاده از نظریات دیگران، به ابداع نظریاتی براساس فرهنگ و ادبیات و زبان خود ما همت بگمارند و برای استفاده از نظریات دیگران نیز تناسب‌سنجی کنند که آیا آن نظریه قابل انطباق بر آثار منثور و منظوم فارسی است یا نه؟

نظر شما