سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) -مرجانه حسین زاده: با نزدیک شدن به سالگرد شهادت امام هشتم شیعیان، خورشید تابان توس و خراسان و مظهر شفاعت، فرصتی فراهم شد تا نگاهی عمیقتر به زندگی و معارف این امام بزرگوار بیندازیم. در این راستا، مطالعه کتابهایی که به تبیین ابعاد مختلف زندگی، شخصیت، داستانهای شفایافتگان و نقش اجتماعی این حضرت در جامعه پرداختهاند، میتوانند چراغ راهی برای درک بهتر ایشان باشد.
در این سلسله مطالب، مجموعهای از آثار برجسته و منابع معتبر به قلم نویسندگان خوشنام خراسانی درباره امام رضا (ع) معرفی شدهاند که هر کدام به نوعی به روایتگر بخشهایی از زمانه و زندگی و آموزههای این حضرت هستند.
تعمق در زندگی و سیره این امام بزرگوار، درسهایی از سبک زندگی، اخلاق و معرفت اسلامی را جلوهگر خواهد کرد چراکه امام رضا (ع) نه تنها در دوران حیات خود، بلکه تا به امروز همچون چراغی روشن در مسیر هدایت و معنویت برای مسلمانان علیالخصوص مردم مشهد بوده است.
در سالهای گذشته کتابها و آثار متعددی علی الخصوص به قلم نویسندگان خراسانی به زیور طبع آراسته شدهاند که به بررسی زندگی، اندیشهها و نقش ایشان در تاریخ اسلام پرداختهاند.
مطالعه این کتابها میتواند فرصتی برای شناخت بهتر ابعاد مختلف شخصیت امام هشتم، از زندگی تا فعالیتهای اجتماعی و سیاسی، ایشان باشد. معرفی این آثار سفری معنوی و معرفتی به زمانه امام رضا (ع) است چرا که این آثار، آثاری هستند که با روایات و تحلیلهای عمیق، خواننده را با ابعاد ناشناختهتری از زندگی این امام بزرگوار آشنا میکنند. حمیدرضا سهیلی نویسنده سرشناس و خوشنام مشهدی است در سال ۱۳۳۶ در شهرستان تربت حیدریه از توابع استان خراسان رضوی به دنیا آمده است. او را سالهاست با کتابهایی نظیر «صدسال تئاتر مشهد»، «شفایافتگان»، «بوی بهشت»، «آواز آسمانی عشق»، «کسی که مثل هیچکس نیست»، «وقتی که عشق شکوفه میدهد» و… که توسط انتشارات «به نشر» چاپ شده و بسیار آثار دیگر میشناسیم که سالهاست مستمرا در حال چاپ هستند و مخاطبان بسیاری دارند.
در عناوین آثار چاپ شده به قلم حمیدرضا سهیلی، کتابهای زیادی با موضوع امامرضا (ع) و سیره رضوی به چشم میخورد. دو رمان هم به نامهای «جهنم منهای من» و «ننه هاجر» و همچنین یک مجموعه از قصههای برگزیده با عنوان «آه و نگاه» از این نویسنده پرکار و سرشناس در دست چاپ است. حمیدرضا سهیلی معتقد است افتخار نوشتن برای امام رضا (ع) نصیب هر قلمی نمی شود. وقتی چرایی نوشتن در مورد امام رضا (ع) را جویا شدیم گفت: چرایش را نمیدانم. فکر میکنم انتخاب شدم که بنویسم چون خودم بیشتر نمایشنامه مینوشتم و کارگردانی تاتر میکردم. گاهی هم قصههای اجتماعی و جنگی مینوشتم که در مطبوعات چاپ میشد. از من دعوت شد تا در مورد امام رضا (ع) بنویسم، نوشتم و شدم یکی از قصه نویسان رضوی.
به باور سهیلی، نویسنده باید سعادتمند باشد که چنین توفیقی نصیبش شود، چون نویسنده نوشتن درباره امامهشتم (ع) را انتخاب نمیکند، بلکه خداوند و خود امام (ع) هستند که نویسندهای را برای نوشتن انتخاب میکنند. او در خصوص ویژگیهای داستانهای رضوی گفت: این قصهها هر چقدر از اغراق و خرافه دور و به واقعیت نزدیک شوند، از استقبال و پسند بیشتری برخوردار خواهند بود.
کتابهای چاپ شده او بیشتر قصههای رضوی است که عموماً به سرگذشت شفایافتگان حرم میپردازند که در این گزارش به با نگاهی اجمالی به معرفی آنها پرداختیم.
کتاب «شفایافتگان» داستان تعدادی از افراد شفایافته به همراه اسناد، مدارک، تاریخ و ساعت دقیق شفا یافتن آنها و همچنین مستندات شاهدان عینی واقعه است که در قالب داستانهایی برگرفته از واقعیت توسط ایشان به رشته تحریر درآمده است. کتاب «شفایافتگان» و «بوی بهشت» مجموعه ای از روایت سرگذشت کسانی است که دل به خدا دادهاند و سختی خود را به واسطه امام رضا (ع) از خداوند طلب کرده و در این راه کامروا شدهاند.
در مجموعه های هشتگانه قصههای رضوی که پنج عنوان آن با نام ه ا ی «کسی که مثل هیچکس نیست»، «ستارهها میخندند»، «آواز آسمانی عشق»، «وقتی عشق شکوفه میدهد» و «شهد شیرین شفا» تا کنون چاپ شده است، باز هم روایت های زائران و مجاوران آرزومند امام مهربانیها، به قلم این نویسنده خراسانی به صورت قصههای خواندنی تقدیم خوانندگان شده است.
«وقتی عشق شکوفه میدهد» که به تازگی وارد بازار نشر شده، شامل ۳۰ داستان رضوی است. سهیلی در این کتاب مجموعه ای از اتفاقات رخ داده در حرم مطهر امام رضا (ع) را در قالب ۱۷۶ صفحه در مدت چندسال جمع آوری و سپس تدوین و بازنویسی کرده است.
«رمان جهنم منهای من» نیز به قلم این نویسنده روایتگر زائرانی است که هر کدام با نیتی عازم مشهد هستند اما هواپیما در آسمان دچار نقص فنی شده و موتورش آتش میگیرد. تلاش خلبان برای نجات مسافران و برخورد مسافران با این حادثه، روایت این رمان را به وجود می آورد.
رمان «ننه هاجر» نیز قصه زنی خوزستانی است که سالهاست آرزوی زیارت امام رضا را در دل دارد. اما درگیر جنگ میشود و دو فرزندش که به او قول دادهاند وی را به زیارت ببرند شهید میشوند و او در کنار مزار فرزندان شهیدش در دل جنگ میماند. رزمندهای در مأموریت شناسایی با ننه هاجر آشنا شده و حکایت او را میشنود. او قول میدهد آرزوی ننه هاجر را برآورده کند. اما ننه هاجر در جریان یورش دشمن شهید میشود و رزمنده برای انجام قولی که به ننه هاجر داده بود، چادر او را به مشهد و حرم امام رضا (ع) میبرد.
نظر شما