سلسله یادداشتهای دیپلماسی ایرانی درباره بایدها و نبایدهای سیاست خارجی دولت چهاردهم (بخش دوم)
تلاش اسرائیل برای تبدیل شدن به اولویت ایران
علی موسوی خلخالی می نویسد: بعد از حمله ۷ اکتبر حماس به اسرائیل و آغاز تحولات غزه، اسرائیل در طول این مدت احساس کرده که فرصتی پیش آمده است تا بتواند خود را به عنوان اولویت ایران جا بیندازد و معادلات را وارونه کند و امریکا را زیر سایه تعاملات خود با تهران بکشاند.
صاحبخبر - دیپلماسی ایرانی: در یادداشت قبلی اشاره کردیم که آتشبس در غزه باید اولویت دستگاه دیپلماسی دولت چهاردهم باشد، و تهران چارهای ندارد قبل از هر چیزی به فکر آتشبس در غزه باشد. اسرائیل اجازه نمیدهد اتفاق سال ۲۰۱۵ رخ دهد و ایران با امریکا و کشورهای اروپایی به توافق برسد بدون اینکه منافع و خواستههای آن لحاظ شده باشد. واقعیت این است که برای ایران، اسرائیل هیچگاه در سیاست خارجی، اولویت نبوده است. اسرائیل رژیمی اشغالگر بوده که هیچ آشتیای با آن ممکن نیست و باید دست از اشغالگری بردارد و چه بخواهد چه نخواهد حق را به حقدار برساند. خصومت ایران و اسرائیل تمام نشدنی است. با این وجود، ایران اسرائیل را هیچگاه مشکل اصلی خود در روابط بین المللی ندانسته، بلکه آنچه برای ایران مشکل اصلی محسوب میشده همواره خصومت با امریکا بوده که این خصومت مبنایی و ایدئولوژیک است. به اعتقاد ایران قطب جهان غرب، از اقتصاد تا سیاست، همگی در امریکاست و اگر به نحوی تنش خود را با امریکا را مدیریت کند اسرائیل نیز ذیل آن قرار میگیرد. ایران همیشه بر این باور بوده که امریکا همواره از اسرائیل پشتیبانی کرده و اگر مشکلش با امریکا حل شود اسرائیل ناچار است در برابر واقعیت موجود تمکین کند و مناسبات خود را با ایران بر اساس مناسبات واشنگتن با تهران تنظیم کند حتی اگر خصومت ایران و اسرائیل ادامه یابد. از این رو ایران همواره در مناسبات بینالمللیاش اسرائیل را نادیده گرفته و اولویت مناسباتش با غرب، اول تنظیم روابط با امریکا و دوم کاهش اختلافات با اروپا بوده است. ایران با این دیدگاه توانست توافق برجام را در سال ۲۰۱۵ به امضا برساند. بعد از حمله ۷ اکتبر حماس به اسرائیل و آغاز تحولات غزه، اسرائیل در طول این مدت احساس کرده که فرصتی پیش آمده است تا بتواند خود را به عنوان اولویت ایران جا بیندازد و معادلات را وارونه کند و امریکا را زیر سایه تعاملات خود با تهران بکشاند. به عبارتی اگر در گذشته مناسبات به ترتیب خطی ایران – امریکا و اروپا – اسرائیل بوده، تل آویو تلاش کرده خود را جلو بیندازد و ترتیب را به گونه خطی ایران – اسرائیل – امریکا و اروپا مهره چینی کند. به عبارتی هر گونه مناسباتی میان تهران با غرب از دریچه اسرائیل نگریسه شود. در طول این مدت دولت اسرائیل همه تلاش خود را کرده تا هر گونه مناسبات غرب و امریکا با ایران را تحت لوای مشکلات خود با تهران که در راس آن دغدغههای امنیتی است، بازتعریف کند. حتی میتوان ترور اسماعیل هنیه در تهران، کمتر از ۱۲ ساعت پس از تحلیف مسعود پزشکیان، رئیس جمهوری جدید ایران را از این منظر نیز دید. مسعود پزشکیان در تمامی مناظرهها و نشستهای انتخاباتی خود بر این نکته تاکید میکرد که به دنبال حل اختلافات با امریکا و اروپا بر سر برجام، احیای برجام و رفع تحریمها با هدف جذب سرمایهگذاری خارجی است. اسرائیل با ترور هنیه در همان روز مراسم تحلیف پزشکیان تلاش کرد این پیام را برساند که مشکل ایران صرفا امریکا و اروپا نیست بلکه اسرائیل نیز هست و تهران باید به فکر مشکلاتش با اسرائیل نیز باشد. بعد از آن حتی اسرائیل همه تلاش خود را کرد تا جبههای دیپلماتیک و امنیتی در پشتیبانی خود با متحدان غربیاش در مقابل ایران ایجاد کند تا این گونه وانمود کند که تنها نیست و همان کسانی که ایران به دنبال حل مشکلاتش با آنهاست در حقیقت پشتیبان آن هستند و حاضر نیستند بدون لحاظ منافع اسرائیل به مصالحه با ایران تن دهند. به عبارت دیگر تلآویو اجازه نخواهد داد آنچه در سال ۲۰۱۵ اتفاق افتاد و باراک اوباما، رئیس جمهوری وقت اجازه داد بدون توجه به هشدارها و خواستههای اسرائیل توافقی تازه با ایران انجام شود، مجددا تکرار شود. دولت چهاردهم در حالی فعالیت خود را آغاز کرده که بحرانهای منطقهای با مرکزیت اسرائیل در اوج است. میتوان گفت الآن منطقه در پیچ حساس تاریخیاش است. هر گونه تصمیمی میتواند سرنوشت کل منطقه را رقم بزند. از این رو اسرائیل بدون لحاظ منافع کلانش حاضر به آتشبس در غزه نیست و بالاتر از فلسطین حصول توافقی غیرمستقیم با ایران را انتظار دارد و ایران نیز درصدد است تا هر چه سریعتر آتشبس در غزه تحقق یابد تا شکست اسرائیل در برابر شعارهایی که در ابتدای نبرد غزه داده بود، مسجل و قدرتش در منطقه تثبیت شود و از در قدرت با غرب وارد گفتوگو و تفاهم شود و بیشک انزوای اسرائیل را مد نظر دارد. از این رو کار دستگاه سیاست خارجی دولت چهاردهم نسبت به گذشته سختتر است. میتوانیم بگوییم که این واقعیت صرفا مربوط به این دولت نیست، هر دولتی که بر سر کار میآمد چارهای نداشت که با واقعیت جدید منطقهای که قطعا متفاوت از یک سال پیش است، دست و پنجه نرم کند و فکر چارهای باشد. ترور اسماعیل هنیه در روز تحلیف رئیس جمهوری جدید نشان داد که کار تهران نه تنها آسان نیست بلکه قرار است سختتر از همیشه باشد. دستگاه دیپلماسی ایران برای تعامل با واقعیتهای موجود باید درایت و تدبیری بسیاری انجام دهد و همه جوانب را در نظر بگیرد.∎
نظر شما