به طور پیشفرض، پزشکی که از دانشکده پزشکی فارغالتحصیل میشود، فقط استفادهکننده یک علمِ ازپیشتولیدشده است. به زعم برخی، اینکه علم پزشکی دنیا در یک نقطه از جهان تولید شود و همه استفاده کنند، چندان جالب نیست، چرا که این علم باید در هر منطقهای منطبق با جغرافیای سیاسی خاص آن تولید شود. متأسفانه نقش ایران در ایجاد این علم پزشکی کمرنگ است و در این صورتی است که پزشکان ما با مهاجرت و اشتغال در سایر کشورها، در پیشبرد علم پزشکی نقش بسزایی داشتهاند.
سالها بود که کشور ما همین رویه را در عرصه پزشکی سرلوحه خود قرار داده بود، تا اینکه در دولت یازدهم و زمانی که سیدحسن قاضیزاده هاشمی وزیر بهداشت بود، آییننامهای مبتنی بر تربیت پزشکان پژوهشگر تهیه و تنظیم شد که پزشکان ایرانی هم در تولید علم سهم داشته باشند. این برنامه از سال۹۳ شروع و آییننامه اجرایی آن تدوین شد و به مرور زمان از سال ۹۸ استقبال مطلوبی از برنامه به عمل آمد. اما امروز با گذشت حدود یک دهه از زمان تولد این طرح، چالشهایی در مسیر اجرای برنامه پیش آمده که اعتراض پزشکان پژوهشگر را برانگیخته است.
دکتر میرعلیرضا تکیار، متخصص بیماریهای داخلی دانشگاه شهید بهشتی، دکترای بیولوژی سلولی و مولکولی غدد درونریز از دانشگاه ملبورن استرالیا و پسادکترای علوم مولکولی غدد درونریز از دانشگاه Yale آمریکا، ضمن تشریح این طرح و حواشی آن، در گفتوگو با خبرآنلاین میگوید: «این آییننامه در راستای برنامه جهانی پزشک پژوهشگر (Clinician Scientist Program) نوشته شده بود که در دیگر کشورها هم در حال اجراست، اما ایران یکی از معدود کشورهایی است که این آییننامه را بهصورت مدوّن، با همکاری وزارت بهداشت و بنیاد ملی نخبگان تنظیم کرده است. تا یک مقطعی، برنامه طبق روال پیش میرفت، اما با روی کار آمدن دولت سیزدهم و شروع وزارت آقای دکتر عیناللهی، وزارت بهداشت در مواجهه با این ماجرا، شمشیر را از رو بست و گفت که جلوی اجرای این برنامه را میگیرد و این کار را کرد. با اتخاذ این تصمیم، پذیرش پزشک پژوهشگر متوقف شد.»
متن کامل این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
جزئیات و شروط عضویت در طرح «پزشک پژوهشگر» چه بود؟
آییننامه جزئیات مختلفی داشت؛ از پذیرش و نحوه گذراندن دوره گرفته تا تعهدات پزشکان. پذیرش مبتنی بر این بود که پذیرفتهشدگان هم تا حدی کار پژوهشی کرده باشند و هم جزو سرآمدان باشند؛ که طی این برنامه هم یک تخصص بالینی فرا بگیرند و هم کار تحقیقاتی کنند. اعضا نیز تعهد کردند که بعد از فارغالتحصیلی، بهعنوان هیئتعلمی در دانشگاههای قطب کشور خدمت کنند.
هزینه دوره از کجا تأمین میشد؟
بخشی از هزینه را بنیاد ملی نخبگان و بخش دیگر را وزارت بهداشت تقبل کرده بودند.
چه تعداد پذیرفته شدند؟
حدود پنجاه نفر.
حامیان و مجریان طرح چه کسانی بودند؟
دکتر قاضیزاده هاشمی، وزیر بهداشت دولت یازدهم، که بهعبارتی مبدع این طرح بود، در دوره وزارت خود از این برنامه حمایت و مقدمات آن را فراهم کرد. حتی در طول وزارت نفر بعدی (دکتر سعید نمکی) هم این طرح توسط دکتر ملکزاده، معاون تحقیقات وزارت بهداشت، خیلی سفتوسخت پیگیری شد.
مشکلات و موانعی که بر سر راه این پروژه وجود داشت، چه بود؟
اینکه اعضا چه تعداد باشند و چرا بهعنوان رزیدنت دوره تخصص باید حقوق بیشتری بگیرند و ... . از همین اعتراضات ساده شروع شد و بعدتر عدهای مدعی شدند مفسده در این کار شکل گرفته است و ما هرگز متوجه نشدیم در یک کار پژوهشی تحت نظارت وزارت بهداشت با حضور یک گروه نخبه و با هدف ارتقای علوم و دستاوردهای کشور، فساد چه جایگاهی دارد؟
اواخر دولت دوم آقای روحانی، دکتر ملکزاده با وزیر بهداشت وقت، دکتر نمکی، بگو مگویی پیدا کرد که این بحث به رسانهها کشید و منجر به استعفای دکتر ملکزاده از معاونت تحقیقات شد. حتی با برکناری دکتر ملکزاده و جایگزینی دکتر نجفی، بهعنوان معاون تحقیقات جدید وزارت بهداشت در آن دوره، طرح پزشکپژوهشگر افتانوخیزان ادامه داشت.
روند کار از کجا متوقف شد؟
با روی کار آمدن دولت سیزدهم، وزارت بهداشت در مواجهه با این ماجرا، شمشیر را از رو بست و گفت که جلوی اجرای این برنامه را میگیرد و این کار را کرد. با اتخاذ این تصمیم، پذیرش پزشک پژوهشگر متوقف شد. بعد از آن، اعضای پروژه معترض شدند که حداقل برای پنجاه نفری که قبلاً پذیرش شدهاند، کاری بکنید. نمیشود که یکباره طرح را منحل کنید و زحمات اعضا را نادیده بگیرید. از آن روز هیچ کاری برای ما نکردند؛ یعنی ما را در یک حالت تعلیق نگه داشتند و نه فارغالتحصیلمان میکنند، نه اخراج و نه استخدام.
شما چگونه به عضویت این طرح درآمدید؟
من مشغول تکمیل دوره تخصص در قالب پزشک پژوهشگر در امریکا بودم که بنا به دلایلی عزم بازگشت به ایران کردم. سال ۹۶ به پیشنهاد دکتر ملکزاده، در قالب برنامه پزشک پژوهشگر و برای کسب تخصص داخلی، تحقیقاتم را در دانشگاه شهید بهشتی از سر گرفتم. سال ۱۴۰۰ دوره تخصصی ما تمام شد، اما چون پزشک پژوهشگر بودیم و طبعاً باید کار پژوهشی هم میکردیم، این دوره کمی طولانیتر شد و تا ۱۴۰۱ ادامه یافت. پس از اتمام این دوره، اذیت و آزارها شروع شد؛ مدام میگفتند فارغالتحصیلت نمیکنیم، برو دفاع کن، باید پیاچدی دفاع کنی و ... . کار به اینجا کشید که من همین الآن عملاً دو سال و نیم است که هیچ کاری نمیتوانم بکنم؛ نه میتوانم مطب مستقل داشته باشم، نه هیئت علمی شوم و نه حتی در یک درمانگاه کشیک دهم.
و نحوه مواجهه شما با این شرایط؟
من و چهار نفر دیگر از اعضای گروه به بازرسی نهاد ریاست جمهوری شکایت کردیم و نتیجه این شد که در اردیبهشت ماه سال جاری برای معاون تحقیقات وزارت بهداشت و معاون آموزش وزارت بهداشت، حکم ترک فعل اداری صادر شد. بازرسی ریاستجمهوری با دستور مستند و مکتوب، مسئولان را موظف کرد که هرچه زودتر ما را در یک پستی استخدام کرده و موانع اداری موجود را حذف کنند، یک ماه هم برای این کار فرصت دادند. با گذشت بیش از دو ماه از آن جلسه، هیچیک از این دستورات اجرا نشده و فقط یک نفر از ما با کلی سختی یک جایی استخدام شد. در نهایت مجبور شدیم به دادسرای کارکنان دولت شکایت کیفری کنیم؛ که این شکایت متوجه خود وزیر بهداشت هم میشود.
واکنش مسئولان و اطرافیان به این اتفاق چیست؟
به من میگویند «برو، نمان. مهاجرت کن. چرا برنمیگردی امریکا؟». امکان رفتن بهسهولت برای من مهیاست، اما پرسش اینجاست که چرا یک سیستم آنقدر بیمسئولیت میشود که به جای حل مشکل، یا صورت مسئله را پاک میکند یا بهقدری اهرم فشار را تیز میکند که بهترینهای علوم پزشکی کشور مجبور به مهاجرت شوند؟
فکر میکنید دلیل این اصرارها چه باشد؟
با طفره رفتن از پاسخگویی، ما را خسته و آزرده میکنند تا از این طریق فشار وارد کنند که مجبور به مهاجرت شویم. تازه مهاجرت قسمت خوب ماجراست؛ ما بر اثر این فشارهای تحمیلی، درگیر خودکشی پزشکان هم هستیم. مسئولان به این فکر کردهاند که چقدر در این زنجیره خودکشی سهیم هستند؟ چرا عدهای که در موضع قدرت قرار دارند، از این موقعیت سوءاستفاده میکنند و با بیمسئولیتیهای مکرر، یک گروه را به سمت مهاجرت سوق میدهند؟ انگار هدفشان این است که شرایط را برای کار و زندگی پزشکانِ خوب ما در کشور سخت کنند و از آنطرف، مسیر خروجشان را باز کنند.
با این وجود، شما هنوز هم حاضر به مهاجرت نیستید؟
ابداً. شاید شعاری به نظر برسد، اما من این شعار را زندگی میکنم؛ این مسئله با تمام مشکلاتی که برای من پیش آورد، باعث نشده و نخواهد شد که من امیدم را به این مملکت از دست بدهم. اعتقاد دارم که ایران میتواند در زمینه علوم پزشکی در سطح بینالمللی حرف برای گفتن داشته باشد، کمااینکه حرف برای گفتن دارد، اما فرصتی برای ارائه ندارد. به این مملکت باید امید داشت و برای بهبود اوضاع تلاش کرد؛ که حداقل جوانترهای عرصه پزشکی اینقدر دربهدرِ مهاجرت نباشند.
∎
نظر شما