در آستانه جنگ جهانی دوم که در پی یک سلسه مناقشههای سیاسی در سال ۱۹۳۹ میلادی (۱۳۱۸) آغاز شد، ایران از دو طرف در معرض شایعات و هجوم تبلیغاتی و فشارهای دیپلماتیک قرار گرفت. از یک طرف آلمان و از طرف دیگر، رقبای آن کشور، ایران را در بلاتکلیفی قرار دادند و باعث شد مطبوعات آلمان مساله تقسیم دوباره ایران را از سوی انگلستان و شوروی و اعزام نیرو از هندوستان را مطرح کنند.
اگرچه با شروع جنگ جهانی دوم در ۱۱ شهریور ۱۳۱۸ ش. «محمود جم» نخستوزیر وقت با صدور اعلامیهای به طور رسمی بیطرفی ایران در این جنگ را اعلام و حتی رضا خان نیز در نطق خود در مراسم افتتاح دوازدهمین دوره مجلس شورای ملی بر این موضوع تأکید و اظهار امیدواری کرد که دولت ایران روابط دوستانه خود را با همه کشورها اعم از متخاصم و غیرمتخاصم حفظ خواهد کرد اما حمله آلمان به شوروی، همه محاسبات بیطرفی را برهم زد و با ورود نیروهای متفق به مرزهای ایران، وضعیت کشور بحرانی شد. یکی از این بحرانها در حوزه اقتصادی، کمبود غلات و نان بود که به بروز قحطی در کشور منجر شد.
در مورد وضعیت ایران در جنگ جهانی دوم پژوهشهای ارزنده تاریخی انجام شده که از جنبههای مختلف به موضوع نگاه کردهاند. یکی از این پژوهشها با عنوان «غلات و زندگی اجتماعی مردم ایران طی جنگ جهانی دوم» توسط «حسین آبادیان» استاد گروه تاریخ دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره) قزوین به رشته تحریر درآمده که براساس گزارشهای روزنامه اطلاعات، برگهایی از اسناد آرشیو ملی آمریکا و سازمان اسناد ملی بریتانیا و خاطرات شاهدان ماجرا، بحران غلات در ایران را از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار داده است.
جرقه بحران نان
رضا پهلوی در نیمه دوم سلطنت خود تصمیم گرفت هفت سیلوی بزرگ و آسیاب در شـهرهای بزرگ ایران تأسیس کند تا بتواند به این شکل بر نان مورد نیاز مـردم نظـارت داشته باشد. اما در آستانه جنگ دوم جهانی فقط سیلوی تهران تکمیل شد، تازه این سیلو قادر بود فقط ذخیره غلات تهران را به مدت ۶ ماه تأمین کند، با این توضیح که سکنه هر شهر تهران در ماه، ۱۰ هزار تُن نان مصرف میکردند. به علاوه تولیدکنندگان غلات ناچار بودند محصول خـود را به بهایی نازلتر از سایر کشورهای منطقه به دولت بفروشند؛ به این شکل دولت نه تنها بر قوت لایموت مردم تسلط مییافت، بلکه خواسته یا ناخواسته مسئول هرگونه کمبودی شناخته میشد.
حتی پیش از اینکه دامنه جنگ به ایران کشیده شود، دولت «علی منصور» مقررات سختگیرانهای برای منع احتکار وضع کرد اما این تدابیر، دیرهنگام و بیفایده بود و اوضاع روزبهروز بدتر شد. در عمل با رشوهدادن به مأموران دولتی، گندم به سه برابر قیمت در اختیار محتکران و گرانفروشان قرار گرفت. به همین دلیل بعید بهنظر میرسید دولت بتواند برای مهار بحران گندم کاری از پیش ببرد.
بحران نان در دوران نخستوزیری علی سهیلی
به دنبال اشغال ایران به دست متفقین و در میان سـکوت رضایتمندانه بیشتر رجال سیاسی کشور از این موضوع، بحرانها و حوادث ریز و درشت فراوانی اتفاق افتاد که مُقدر بود در تحولات آتی کشور نقش بسیار مؤثری ایفا کنند. اگرچه سقوط رضاشاه محتوم بود اما کسـی انتظار نداشت بحرانهایی در زندگی اجتماعی مردم رخ دهد که حتی آنها را از تأمین قوت لایموت خویش یعنی نان محروم سازد.
بحران از زمانی آغاز شد کـه ۷۵ هزار نیروی نظـامی متفقین برای تأمین مواد غذایی خویش، بر انبارهای غلات ایران دست انداختند، از جمله شوروی که منبع عمدة تأمین غلات تهران، یعنی آذربایجان، را تحت کنترل خود درآورد. از اسفند ۱۳۲۰ از گوشهوکنار کشور خبر میرسید مردم قادر به تهیه نان نیستند. قیمت نان، شیرینی و گوشت بهشدت افزایش پیدا کرد؛ نان سنگک و تافتون بـهعلت نامرغوب بودن قابل خوردن نبود.
در اسفند همان سال، مجلس قوانینی برای منع احتکار غلات و مواد غذایی در تهران وضع کرد اما سازوکارهـای عملی برای چنین موضوعی وجود نداشت. از اطراف کشور خبر میرسید عدهای از سـودجویان نوعی انحصار بر نان اعمال کردهاند؛ به طور مثال در لرستان یکی از تجار چندین خروار نان را که هر روز از روستاها به صورت پخته به بروجرد فرستاده میشد، یکجا خریداری میکرد و به دورود میفرستاد؛ همین موضوع باعث شده بود مـردم بروجرد از نظر تأمین نان دچار گرفتاری شوند.
در محافل تهران یکی از علل بحران نان را صدور گندم به دست انگلیسیها میدانسـتند. وزیر دارایی برای این که موضوع را تکذیب کند، کنفرانسی مطبوعـاتی ترتیـب داد و آمـاری از صدور گندم و برخی دیگر از کالاها مثل جو، شکر، دارو و سیمان به خبرنگاران جراید عرضه کرد. سفارت انگلستان هم نه تنهـا موضـوع را تکـذیب کـرد، بلکـه اعـلام داشـت انگلسـتان ۱۰۰ هزار تن غلات از مسیر هند و کانادا وارد کشور کرده است که تا به حال ۶۰ هزار تن ایـن محصول توسط کشتیهـای متفقـین از راه خشـکی و از مسیر هندوسـتان تحویـل شـده و ۴۰ هزار تن دیگر هم به موقع تحویل خواهد شد.
با این وصف مهار بحران نان بسیار دشوار شده بود. آن زمان بوشهر جـزء اسـتان فـارس بود، به همین علت در گزارشهای ارسالی وضعیت غلات در این اسـتان بسـیار وحشـتناک گزارش میشد و هشدار داده شده بود، اگر این وضع ادامه پیدا کند، به طور حتم قحطـی بـروز خواهد کرد.
از شیراز گزارش میشد «مسافرانی که از بوشهر و سـایر نقـاط جنـوبی شـیراز میآمدند به حال گرسنگی و برهنگی مردم آن منطقه گریه میکردند و میگفتند که بعضی از قراء جنوب، زن و مرد و اطفال از شدت گرسنگی مانند حشره به زمین میچسـبند و نالـه میزنند، طبیعت هم از آنها رو برگردانده بر اثر خشکسالی بعضی نقاط، علف صحرا هم در دسترس این بیچارگان نیست.»
بحران نان در دوران نخستوزیری قوام
میتوان گفت بحران غله از دوران شکلگیری کابینه علی سهیلی به بعد ناشی از فقدان ایـن محصول نبود، بلکه ناتوانی نظام حمل ونقل عمومی از توزیع این کالا سبب اصـلی بحـران به شمار میآمد. البته از این حقیقت نباید غافل بود که عمده منابع ذخیره شده غلات کشـور برای تأمین نیازهای جنگی انگلیس و شـوروی خریـداری و بـه شـوروی و عـراق صـادر میشد.
پس خیلی زود آثار و علائم کمبود غلات در تهـران مشـاهده شـد، چنـد مـاه بعـد گزارش شد به علت قحطی نان، تعدادی در خارج از تهران جان خود را از دست دادهاند. این امر باعث بروز شورشهایی هم شد اما شهر تهران هنوز آرام بود. در تیر ۱۳۲۱ معلوم شـد سیلوی تهران فقط برای مصرف چند روز مردم گندم دارد. در این بین قیمت نان بـه شـکلی سرسامآور بالا رفت، حتی پیش از این در اردیبهشت ۱۳۲۱ قیمت نان به ناگاه نزدیک بیست برابر افزایش یافت.
در نهم مرداد آن سال از قم خبر رسید روز قبل همه دکانهـای نـانوایی تعطیـل بودنـد، آنهایی هم که محصول عرضه میکردند، به علت ازدحام بیش از حـد نتوانسـتند بـه مردم نانی برسانند. در قزوین قیمت نان هر روز در حال افزایش بـود، یکی از علل امر را صدورغلات به خارج شهر میدانستند. در شهر رشت به دلیل این که مردم عمدتاً از برنج استفاده می کردند و نیز به علت دخالت مـأموران دولـت نـان بـه اندازة کافی یافت میشد، اما در شهری مانند سیرجان مردم برای تهیـه نـان بـا مشـکلاتی مواجه بودند. در کاشان نوعی قحطی بروز کرد، مردم بـه دکـانهـای نانوایی حملهور شدند تا مگر تکه نانی به دست آورند.
پیش از این هنگام معرفی کابینه به مجلس، احمد قوام در مصاحبهای مطبوعاتی، در حالی که تکه نانی به دست داشت، گفت برنامه دولت او حل مشکل نان است. او ادامه داد اگر بتواند نان بـا کیفیـت مرغـوب بـه مـردم برساند مشکلات دیگر به سادگی حل خواهنـد شـد. برنامـه قـوام بهبـود وضع امنیت در کشور و فراهم ساختن خواربار بود و به همین دلیل به محتکران هشدار جدی داد. چهار روز بعد او با ۱۰۹ رأی موافق از ۱۱۶ نماینده حاضر در مجلس به نخستوزیری رسید. قوام هم در اداره غله کشور با مشکلات بزرگی مواجه بـود، نـه تنهـا شاه و مجلس بلکه انگلیسیها هم با او مخالفت میکردنـد.
متفقین و بحران نان
از مدتی پیش شایع بود انگلستان صدور گندم ایران را به دست گرفته تا بـه نیروهـای خـود برساند. متفقین شایعه صدور گندم ایران را تکذیب و تهدید کردنـد که شـایعه پراکنـان تحـت تعقیب مقامات رسمی واقع خواهند شد. در آبان آن سال شـایع شـد متفقین ۲۰۰ هزار تن گندم ایران را به ترکیه فروختهاند.
«شریدان» رئیس اداره غلات، باز هـم این خبر را تکذیب کرد و گفت آمریکا ۱۵ هزار تن گندم به ترکیه فروخته که هنوز هم تحویل نشده است،بنابراین موضوع قاچاق ۲۰۰ هزار تن گندم صـحت نـدارد.
«سر ریدر بولارد» سفیر وقت انگلیس در تهران، بر این نکته تأکید میکرد که واحدهای ارتش بریتانیا با غلات وارد شده از هند و دیگر کشورها تغذیه می شوند.
اما«دریفوس» وزیر مختار آمریکا، گزارش میداد انگلستان مایل نیست گندمی به ایران ارسال شود، چون به نظر دولت بریتانیا در ایران گندم به اندازه کافی موجـود بـود و بـا ایـن موجودی میتوان نیازهای داخلی کشور را برطرف کرد. گندمهایی کـه انگلیسـیهـا بـه آن اشاره میکردند، همانهایی بود که احتکار شده بـود.
در گزارشهای موجود قید شده بود ایران تنها یک قـدم تـا قحطـی فاصـله دارد، دریفـوس نوشت به صلاح دولت امریکا است که گندم ایران را تأمین کند. دریفوس هدف بریتانیـا را بیرون راندن قوام و گماردن یک دست نشانده میدانست؛ به نظر او به همین علـت انگلـیس مایل نبود بحران نان خاتمه یابد.
جمعبندی
در مجموع شواهد و مدارک تاریخی، علل متعـددی برای کمبـود غلات، بحران و قحطی نان در ماههای اول اشغال ایران توسط متفقان در دوران جنگ جهانی دوم ذکر شده است:
۱- نخستین عامل صدور بیرویـه محصولات زراعی کشور به خارج از کشور در اواخر دوران سلطنت رضاخان بود که یکی از عوامـل زمینهساز بحرانهای آتی شد؛ هر چند گزارشهای دیپلماتهـای آمریکـایی در ایـن زمینـه اغراقآمیز به نظر میرسد.
۲- دومین عامل را میتوان در موضوعی روان شناختی مرتبط دانست که ناشی از اشغال کشور به دست بیگانگان بود. به عبارتی با این که غلات به اندازه کافی برای مصـرف مردم وجود داشت، اما همه نگران بودند که مبادا روز بعد در عرضه این محصول خللـی روی دهد و بر همین اساس صفهای طویلی در مقابل دکانهای نـانوایی ایجـاد مـیشـد.
۳- سومین عامل را باید در کمبود وسایل حمل ونقل برای انتقال غلات از مناطق زراعی کشـور به شهرهایی مانند تهران دانست. متفقـین در دوران جنـگ تمام وسـایل حمـل ونقـل را در خدمت نقل وانتقال ادوات نظامی و پرسنل نظامی خود قرار داده بودند. بـه همـین دلیـل با این که غلات موجود بود، اما وسیلهای برای حمل آن به شهرهای بـزرگ وجود نداشت.
۴- چهارمین عامل بحران مواد غذایی در مـاههـای اول جنـگ دوم جهـانی در ایران، ناشی از کاهش نزولات جوی در سال زراعی ۲۰-۱۳۱۹ بود، با ایـنکـه در سـال زراعی بعد بارندگی نسبتاً خوبی مشاهده شد اما پیامدهای کمبودهای سال گذشته تداوم یافت.
۵- پنجمین و مهمترین عامل بحران نان، قاچاق غلات به خارج کشور و احتکـار گندم و جو به دست سودجویان و دلالان بود. عدهای میگفتند برخی قوای متفقـین هـم در این ماجرا دخالت دارند و به عبارتی آنها نیز در بروز کمبود مواد غذایی سهمی اساسـی دارنـد. گفته میشد قدرتهای اشغالگر بخشی عظیم از محصولات زراعی کشور را برای مصـرف پرسنل خود اختصاص دادهاند و همین منجر به بروز بحران نان شده است. همچنـین گفتـه میشد بخش زیادی از محصولات زراعی کشور بـه عـراق و شـوروی قاچـاق مـیشـود.
۶- ششمین عامل، موضوعی سیاسی بود. برخی بر این باور بودند که انگلستان با نخستوزیری قوام میانهای ندارد. بنابراین تلاش میکند از بحران نان بـرای سـقوط او و نیـل بـه اهـداف خویش بهرهبرداری کند. در همین چهارچوب گفته میشد بریتانیـا اجـازه نمـیدهـد بـرای جبران کاهش غلات، از هندوستان محصولی به ایران وارد شود.
منبع: ایرنا
نظر شما