آیتیمن- «خبرنگار بعد از کسب مدال طلای آرین سلیمی از هادی ساعی رییس فدراسیون تکواندو پرسید: شما خودتان دو مدال طلای المپیک دارید، تا زمانیکه خود او بیاید، بگویید الان حال آرین سلیمی چگونه است؟
ساعی در پاسخ گفت: الان آرین بدنش خرد و له است... امشب هر سمتی بخوابد بدن درد دارد، ولی این درد خیلی شیرین است. چون من تجربه کردهام و به همین جهت هر کاری توانستم برای تیم انجام دادم.
خبرنگار رو به دوربین: 4 ورزشکار آقای ساعی به این دوره از مسابقات آوردند و هر چهار نفر هم مدال گرفتند.
5 دقیقه بعد وقتی آرین سلیمی 20 ساله رسید، بعد از تشکر از کسانی که در موفقیتش نقش داشتند از دردهای شدید در نقاط مختلف بدنش گفت.»
مقصود از این نقل قول، میزان بالای مطابقت پاسخ یک مدیر باتجربه با یک مدالآور جوان بود.
اگرچه مشابه این مدل را در برخی مدیران شرکتها و کارخانههای بزرگ خصوصی دیده بودم. آنها فرزندان خود را با نام فامیلی دیگر و از سطوح پایین در شرکت یا کارخانه خود مشغول بکار میکردند تا فرزندان آنها زمانیکه جایگزین خودشان میشدند، هم حال و فشار روحی کارکنان در سطوح مختلف را درک کنند، هم با طرز کار و ارتباطات هر بخش به خوبی آشنا شوند.
آنها معتقد بودند به این ترتیب وقتی فرزندانشان مجموعه را تحویل میگیرند، هم از اتخاذ تصمیمات نادرست و اثرات منفی آن بر کارکنان هر بخش آگاهند و هم به واسطه تسلط بر امور به راحتی فریب اطلاعات و مشاورههای غلط را نمیخورند و به این ترتیب با حداکثر دقت و سرعت امور را پیش خواهند برد.
اما با تغییر دولت، پرسش اینجاست که آیا قاطبه انتصابات در بخشهای دولتی نیز مبتنی بر چنین رویهای است؟ کم نیست مواردی که وقتی خبر انتصاب مدیری منتشر میشود، ردی از سابقه موثر آن فرد در آن مسوولیت یافت نمیشود. در نتیجه فردی که در آن مسوولیت قرار میگیرد، اگر دارای سلامت کاری باشد، یا چند سالی دور خود میچرخد تا در پایان دوره مسوولیتش چیزهایی بیاموزد، یا آنکه از روز نخست به محاصره فرصتطلبان و فاسدانی میافتد که با مشاورههای غلط و نادرست زمام امور را به سمت منافع خود پیش میبرند.
لذا اینجاست که ارزش انتصابات مبتنی بر تجربه به وضوح به کار آمده و فشارهای ناشی از تصمیمات اشتباه را به حداقل میرساند. چراکه از قبل فرصتطلبانِ همیشگی با مجیزگویی، کار اتصال و ارتباطگیری را آغاز کردهاند.
ساعی در پاسخ گفت: الان آرین بدنش خرد و له است... امشب هر سمتی بخوابد بدن درد دارد، ولی این درد خیلی شیرین است. چون من تجربه کردهام و به همین جهت هر کاری توانستم برای تیم انجام دادم.
خبرنگار رو به دوربین: 4 ورزشکار آقای ساعی به این دوره از مسابقات آوردند و هر چهار نفر هم مدال گرفتند.
5 دقیقه بعد وقتی آرین سلیمی 20 ساله رسید، بعد از تشکر از کسانی که در موفقیتش نقش داشتند از دردهای شدید در نقاط مختلف بدنش گفت.»
مقصود از این نقل قول، میزان بالای مطابقت پاسخ یک مدیر باتجربه با یک مدالآور جوان بود.
اگرچه مشابه این مدل را در برخی مدیران شرکتها و کارخانههای بزرگ خصوصی دیده بودم. آنها فرزندان خود را با نام فامیلی دیگر و از سطوح پایین در شرکت یا کارخانه خود مشغول بکار میکردند تا فرزندان آنها زمانیکه جایگزین خودشان میشدند، هم حال و فشار روحی کارکنان در سطوح مختلف را درک کنند، هم با طرز کار و ارتباطات هر بخش به خوبی آشنا شوند.
آنها معتقد بودند به این ترتیب وقتی فرزندانشان مجموعه را تحویل میگیرند، هم از اتخاذ تصمیمات نادرست و اثرات منفی آن بر کارکنان هر بخش آگاهند و هم به واسطه تسلط بر امور به راحتی فریب اطلاعات و مشاورههای غلط را نمیخورند و به این ترتیب با حداکثر دقت و سرعت امور را پیش خواهند برد.
اما با تغییر دولت، پرسش اینجاست که آیا قاطبه انتصابات در بخشهای دولتی نیز مبتنی بر چنین رویهای است؟ کم نیست مواردی که وقتی خبر انتصاب مدیری منتشر میشود، ردی از سابقه موثر آن فرد در آن مسوولیت یافت نمیشود. در نتیجه فردی که در آن مسوولیت قرار میگیرد، اگر دارای سلامت کاری باشد، یا چند سالی دور خود میچرخد تا در پایان دوره مسوولیتش چیزهایی بیاموزد، یا آنکه از روز نخست به محاصره فرصتطلبان و فاسدانی میافتد که با مشاورههای غلط و نادرست زمام امور را به سمت منافع خود پیش میبرند.
لذا اینجاست که ارزش انتصابات مبتنی بر تجربه به وضوح به کار آمده و فشارهای ناشی از تصمیمات اشتباه را به حداقل میرساند. چراکه از قبل فرصتطلبانِ همیشگی با مجیزگویی، کار اتصال و ارتباطگیری را آغاز کردهاند.
مولف : علی شمیرانی
نظر شما