هر ساله پایانههای شلمچه و چذابه و همه شهرها و روستاهای کوچک و بزرگ خوزستان، پذیرای خیل عظیم زائران اربعین هستند؛ دلدادگان امام حسین(ع) نه تنها از ایران بلکه از پاکستان و افغانستان و همه جای جهان با پای پیاده و با بیرقهای «یا حسین» به سمت قرارگاه عاشقی میروند.
به گزارش ایسنا، زائرانی که از مرز چذابه به عراقی میروند از طریقالحسین رد میشوند؛ خوزستانیها هم در این راه در حد وسعشان، موکبهایی برپا و بیریا خدمت میکنند
طریقالحسین مسیر عاشقی است؛ راهی که زنان خوزستانی در آن سنگ تمام گذاشتهاند و دوشادوش مردان برای پذیرایی از زائران، موکبهایی درست کردهاند. موکبهایی که با آنچه تصور میکنید متفاوت هستند؛ به اندازه یک سایبان و یک زیرانداز.
اینجا موکبهای زنان روی زمین خاکی، در دمای بالای ۵۰ درجه، زیر آفتاب سوزان، روی پتو یا زیرانداز حصیری با منقلهای چای داغ برپا شدهاند.
این زنان برای خود تنورهای گلی درست کردهاند و در مردادماه داغ و آتشین خوزستان و در شرجی بالای ۸۰ درصد، در خیمههای خود آرد را خمیر میکنند و برای زائران نان میپزند. هوا اینقدر گرم و شرجی است که با چند ثانیه ایستادن در این منطقه هر کسی روی پوستش احساس سوختن میکند و لباسش از رطوبت هوا نم میگیرد.
زنان موکبدار خوزستانی سیاهپوش امام حسین شدهاند و با شال یا شیلههای مشکی که نوعی شال عربی است و معمولا آن را با قلابی به نام چلّاب میبندند، سر و صورت خود را کاملا پوشاندهاند؛ پوستشان از شدت تابش آفتاب سوخته و تیره شده، پاهایشان ترک برداشته و تاول زده و دستهایشان چروک و زبر شده است؛ خشکی و زبری پوست دست یکی از آنها را وقتی که لیوان آب را به دستم داد احساس کردم.
آنها هر چه دارند را در طبق اخلاص گذاشتهاند و با آب، چای، شربت و نان داغی که میپزند از زائران پذیرایی میکنند. این زنان سالها است در خدمت زائران امام حسین هستند؛ از زنی که تنها با مبلغ یارانه زندگیاش را میگذراند تا بیماری که چشم انتظار شفا است.
در راه طریقالحسین زنان روستای «بردیه»، روستای کوچکی از دشتآزادگان در حاشیه جاده موکبهایشان را برپا کردهاند و پذیرای زائران هستند.
در طول مسیر تنها بیرقهای یا حسین و آفتاب پهنشده روی زمین را میبینیم؛ انگار همه از گرما فرار کردهاند اما «رقیه» دختربچه اهل روستای بردیه با یک سینی شربت سر راه ایستاده تا زائران با نوشیدن این شربت کمی خنک شوند اما صورت خودش سرخ و کبود شده است.
او می گوید: من در راه امام حسین این گرما را تحمل کردم و خیلی هم دوست دارم به زائران خدمت کنم. از صبح من و برادرم اینجا ایستادهایم و هر چه داریم را بین زائران پخش میکنیم. امروز ناهار فلافل به زائران دادیم و حالا هم شربت.
مادر رقیه نیز که در موکب نشسته و سینی شربت را آماده میکند و به دست دخترش میدهد تا بین زائران پخش کند، گفت: بیشتر از ۲۰ روز است که موکبمان را برپا کردهایم. یکی از آشناها یک کولر آبی به ما داد تا حداقل وقتی داخل موکب هستیم کمی خنک شویم.
او که از قطعی برق گله داشت، بیان کرد: روز و شب در موکب نشستهایم و خدمت میکنیم. ما آنچه داریم از صبحانه تا ناهار و شام را بین زائران پخش میکنیم. انشاءالله خدا قبول کند.
کمی جلوتر موکب «زهرا» زن میانسال از اهالی بستان برپا است. خیمهای به نام موکب امام حسین(ع) دارد. او اول صبح خود را از بستان به این مسیر میرساند و تا شب خدمت میکند. در حال درست کردن خمیر کردن است. او و خواهرش بساط منقلشان را پهن کردهاند و در حال آماده شدن برای پختن نان هستند.
او که ۹-۸ سالی میشود که موکبدار است، گفت: در حد وسعمان در راه حسین(ع) کمک میکنیم و تا بعد از اربعین این کار را ادامه میدهیم. هوا گرم است ولی وقتی زائران امام حسین(ع) را میبینم هیچ چیزی از گرما احساس نمیکنم.
این دو خواهر که تنها رویای شیرین خادمی در سر دارند، خودشان تنور گلی درست کردهاند و با پول یارانه، آرد میخرند و نان میپزند.
او گفت: برکت خدمت در راه امام حسین(ع) را همیشه در زندگیمان دیدهایم و این راه را تا جایی که توان داریم ادامه میدهیم.
در این راه جلوتر که میرویم زن میانسال دیگری میبینیم که به او «ام حسین» میگویند. عرق از سر و رویش شره میکند. تا به سمتش میرویم سریع میرود و یک لیوان آب خنک به دستمان میدهد. هلا ابزوار الحسین میگوید، بغلمان میکند و بوسه بر صورتمان میزند. تا میرسیم میخواهد در ظهر داغ مرداد بلند شود و برایمان «عیش سیاح» که یک نان عربی است، بپزد.
او میراثدار موکب همسرش است. ام حسین گفت: از وقتی موکبها برپا شدند همسر خدابیامرزم موکب زد و من هم راه او را ادامه میدهم و نمیگذارم این راه قطع شود.
ام حسین گفت: ما هر ساله در راه امام حسین (ع) این کار را ادامه میدهیم و در این راه هیچ چیز جز برکت ندیدم. هوا گرم است وقتی در این راه کاری میکنم انگار تمام وجودم آرام و خنک میشود.
زن جوان دیگری به همراه پسر کوچکش در خیمه نسبتا کوچکتری نشستهاند. جلوی او یک «یفنه» قرار دارد؛ عربها به ظرف رویی که در آن خمیر درست میکنند، یفنه یا امعینه میگویند. قسمتی از خمیر را برمیدارد و شروع به چانهگیری میکند.
به سمت هیزمها میرود تا ببیند آتش آماده شده است یا نه. صورتش از سوزش گرما میسوزد. سریع دور میشود و میآید تا ادامه چانهگیری را انجام دهد.
او میگوید: خیلی وقت بود دوست داشتم موکب بزنم و در راه امام حسین به زائران خدمت کنم. امسال برای اولین بار موکب زدهام و خیلی خوشحالم. امروز خیلی هوا گرم است؛ صبح نان پختم و پخش کردم و رفتم خانه. حالا هم دوباره آمدهام تا اگر زائری رد شد سریع برایش نان بپزم.
این زن موکبدار ادامه داد: بیمارم و گفتم به زائران امام حسین(ع) خدمت کنم تا انشاءالله برکتش در زندگی و سلامتم بیشتر شود.
او که قرار است برای اربعین راهی عراق شود، گفت: از اول صبح آمدم و چون دست تنها هستم روزی دو بار نان میپزم. فعلا خادم زائران هستم اما روز اربعین میروم عراق تا زیارت کنم.
به گزارش ایسنا، حال زنان موکبدار خوزستانی وصفناشدنی است؛ زنانی که با کمترین داشتههایشان در راه خادمی قدم گذاشتهاند. گویی این راه تمامی ندارد.
انتهای پیام
نظر شما