شناسهٔ خبر: 68258449 - سرویس ورزشی
نسخه قابل چاپ منبع: بهار | لینک خبر

روپوش پزشکی اندازه مبینا نعمت‌زاده است؟

صاحب‌خبر -
گروه ورزشی: مبینا نعمت‌زاده، دختر برنزی کاروان ایران در بازی‌های المپیک ۲۰۲۴ پاریس، چند وقتی می‌شود تبدیل به بحثی داغ در فضای مجازی و حقیقی شده است. او پس از آنکه توانست اسمش را بعد از کیمیا علیزاده به‌عنوان دومین دختر مدال‌آور تاریخ ورزش ایران در بازی‌های المپیک ثبت کند، از مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور ایران، درخواست کرد مقدمات حضورش در دانشگاه تهران، آن‌هم بدون کنکور فراهم شود.
 
به گزارش شرق،این درخواست از همان ثانیه‌های نخست عجیب بود؛ چرا‌که مطابق با قانون، او بدون یاری خواستن از رئیس‌جمهور هم می‌توانست در هر دانشگاهی که دوست دارد ثبت‌نام کرده و تحصیلاتش را ادامه دهد. شاید همین تناقض عجیب بود که درخواست مبینا از پزشکیان را بیش از گذشته زیر ذره‌بین برد. اگرچه در ساعات نخست، سایر دانشگاه‌ها از‌جمله دانشگاه شهید بهشتی و دانشگاه الزهرا، با صدور بیانیه‌های رسمی اعلام آمادگی کردند تا قهرمان ورزشی ایران را با آغوش باز پذیرا باشند، ولی خواسته غافلگیرکننده مبینا، اندکی بعد از راه رسید.
 
او برای تنویر افکار عمومی هم که شده، خواسته‌اش را با جزئیات بیشتری مطرح و عنوان کرد نه ورود صرف به دانشگاه بلکه ورود به رشته پزشکی را خواستار شده است. از زمان رسمی‌شدن این موضوع، چندپارگی در فضای جامعه رخ داده و بسیاری از زیاده‌خواهی این دختر ۱۹‌ساله گفته‌اند. مبینا گفته قصد دارد با ورود به رشته پزشکی، به رؤیای کودکی‌اش جامه عمل بپوشاند. این خواسته، ولی بازتاب زیادی داشته و مطابق با بند‌های قانونی که از سال ۱۳۶۵ تا به الان وضع و ظاهرا رعایت شده، نامعقول به نظر می‌رسد.
 
رانت یا پاداش؟
این اولین پرسشی است که در روز‌های اخیر شکل گرفته؛ اینکه صدور مجوز برای مبینا جهت حضور در رشته پزشکی، پاداشی برای مدال‌آوری اوست یا اینکه یک رانت بزرگ محسوب می‌شود؟ پاسخ اکثریت گزینه دوم است. واضح است که برای ورود به رشته پزشکی نیاز به سال‌ها سختی‌کشیدن است و دانشجویان این رشته، به‌سادگی برنمی‌تابند تا قهرمانی، به لطف داشتن مدال برنز المپیک، بدون آنکه سختی‌های این قشر را تحمل کرده باشد، پا به این عرصه بگذارد. البته اگر از این زاویه به طریقی دیگر نگاه شود، شاید منطق آن‌ها قابل درک باشد. مبینا نعمت‌زاده پس از مدال برنزی که به دست آورده، چهار میلیارد تومان از وزارت ورزش و کمیته ملی المپیک پاداش گرفته است. ۵۰۰ میلیون تومان فدراسیون تکواندو و پنج هزار یورو هم مدیرکل ورزش و جوانان استان تهران به او اهدا کرده است.

ضمن اینکه گفته شده قطعه‌زمینی هم در اختیار او قرار خواهد گرفت. ماجرا از این زاویه ساده است؛ اگر او سختی کشیده و توانسته مدالی برای ایران بیاورد، پاداشش را که اتفاقا در مقایسه با دیگر هم‌سن‌و‌سالانش بسیار چشمگیر است، دریافت کرده. پرسشی که اینجا مطرح می‌شود، آن است که آیا دولت حاضر است به دانشجویانی که در رشته پزشکی پذیرفته شده‌اند، معادل پنج میلیارد تومان پاداش دهد؟ اگر پاسخ منفی است، پس مقوله رانت در اعطای مجوز به مبینا برای حضور در رشته پزشکی پررنگ می‌شود.

با طلایی‌ها چه باید کرد
حتی اگر اعتراض دانشجویان پزشکی هم کنار گذاشته شود، باز اعطای این مجوز به این سادگی‌ها نخواهد بود. درست است که کار مبینا نعمت‌زاده ارزشمند و قابل تقدیر است، ولی مسئله اینجاست که اگر او بخواهد با برنز المپیک، بدون کنکور، پزشکی بخواند، به دارندگان مدال‌های خوش‌رنگ‌تر چه پاداش تحصیلی‌ای باید داد؟ مثلا آرین سلیمی با ۲۰ سال سن، طلای المپیک گرفته؛ پاداش درخور برای او در صورت اعطای مجوز به مبینا برای ورود به رشته پزشکی، چه رشته تحصیلی‌ای خواهد بود؟ یا اینکه ناهید کیانی به‌عنوان پرافتخارترین زن تاریخ ورزش ایران در المپیک، چه رشته تحصیلی‌ای را باید برگزیند تا عدالت رعایت شده باشد؟ این‌ها تازه بدون در نظر گرفتن جایگاه ورزشکارانی است که در تاریخ المپیک نه یک برنز بلکه چندین مدال طلا و نقره دارند. واضح است که در این زمینه هم عدالت رعایت نمی‌شود و نارضایتی‌ها یکی پس از دیگری از راه خواهند رسید.

تداخل نخبگی
در نخبه‌بودن مبینا نعمت‌زاده تردیدی نیست. کسی که با ۱۹ سال سن، با آن همه محدودیت که برای جامعه زنان در امر ورزش در ایران وجود دارد، توانسته مدال المپیک بگیرد، شایان تحسین است. با وجود این، موضوعی که باید روشن شود، این است که مبینا نخبه ورزشی است و طبیعی است که نتواند یا وقتش را نداشته باشد که نخبه حوزه دیگری از‌جمله پزشکی شود. البته که درباره استثنائات صحبت نمی‌کنیم؛ همین حالا هستند المپین‌های خارجی که در عرصه پزشکی مشغول بوده و مدال المپیک را هم دارند. ولی آن‌طورکه خود مبینا می‌گوید، آن‌قدر درگیر تمرین و مسابقه است که فرصتی برای درس‌خواندن برایش باقی نمی‌ماند. پس حتی اگر پذیرفته شود که او استعداد لازم در این زمینه را دارد، به این معنا نیست که حتما تبدیل به یک نخبه در این عرصه می‌شود.

از سوی دیگر، داستان تبعیض به‌وجود‌آمده را هم نباید فراموش کرد. منهای قهرمانان ورزشی، اگر دیگر نخبه‌های ایرانی، خاصه در حوزه علم و فناوری، به سرشان بزند که به واسطه نخبگی تغییر رشته داده و بدون کنکور و سختی‌هایش به رشته دیگری ورود کنند، تکلیف چیست؟ آیا چنین حقی برای آن‌ها به‌عنوان یک نخبه در نظر گرفته می‌شود؟

ترس از مهاجرت
با وجود تناقض‌های بسیاری که در این زمینه وجود دارد و در بالا به تعدادی از آن‌ها اشاره شد، باید چند موردی که باعث می‌شود مبینا و مبینا‌ها سهم بیشتری از جامعه (اینجا مشخصا جامعه تحصیلی) طلب کنند، برجسته شود. مهم‌ترین و جدی‌ترین آن‌ها ترس مسئولان از مهاجرت همین نخبه‌های ورزشی است. پیش از این دیده شده بود که رسیدگی مادی به تنهایی نمی‌تواند چنین ورزشکارانی را برای همیشه راضی نگه دارد تا فکر مهاجرت به سرشان نزند.

از سویی وقتی شیب تند مهاجرت ورزشکاران روز به فزونی است، بدیهی است که مسئولان هم به سمتی حرکت کنند تا رضایت بیشتری را برای این قشر فراهم آورند. درست است که صحبت‌های پدر مبینا نعمت‌زاده مبنی بر پرداخت رقم‌های شگفت‌انگیز به دخترش از سوی چند کشور اغراق‌آمیز به نظر می‌آید، ولی حتی همین «تهدید نصفه‌و‌نیمه» هم می‌تواند برای مسئولان امری جدی تلقی شود. اینجاست که دیگر باید با آگاهی و اطلاعات کامل پیش رفت تا روشن شود چنین خواسته‌ای از سوی یک ورزشکار منطقی است یا خیر.

سهمیه واقعی
بدون در نظر گرفتن اتفاقات ریز و درشتی که در این عرصه رخ داده است، تا قبل از داستان مبینا، اختصاص سهمیه به افرادی خاص، به‌ویژه در حوزه پزشکی، همیشه محل بحث بوده و حتی تا به الان هم از بین نرفته است. کم نیستند افرادی که در همین ماجرای مبینا نعمت‌زاده اعتقاد داشتند اگر قرار است سهمیه‌ها به افرادی خاص برسد، چه بهتر که به قهرمانان ورزشی برسد که حداقل به واسطه دستاوردی که در حوزه دیگر داشته‌اند، به آن نایل شده‌اند. پس واضح است تجدیدنظر یا اصلاحات در این زمینه هم باید در دستور کار قرار بگیرد تا اگر دختر قهرمانی از ایران نتواند سهمیه پزشکی بگیرد، این سهمیه برای سایر افرادی که صلاحیت صد درصدی برای آن ندارند نیز در نظر گرفته نشود.

دبیر بله، مبینا نه!
دست آخر شاید بتوان از منظر قانونی یا استثنائاتی که با یک «حکم ویژه» در این مسیر رقم خورده، این ماجرا را پیش برد. قانون به صراحت عنوان کرده قهرمانان ورزشی، چه آن‌هایی که در المپیک مدال گرفته و چه در رقابت‌های جهانی، می‌توانند از سهمیه دانشگاه استفاده کنند، ولی فقط در رشته‌های تربیت‌بدنی. از این قانون تا به الان بیشتر قهرمانان ایرانی از سال ۱۳۶۵ استفاده کرده‌اند.

البته که این موضوع به این معنا نیست که هیچ‌وقت چنین قانونی اسیر حکمی ویژه نشده باشد؛ مهم‌ترین استثنائی که می‌توان به آن برگشت، داستان تحصیلات دانشگاهی علیرضا دبیر، رئیس کنونی فدراسیون کشتی و سیدمحمد خاتمی، رئیس دولت اصلاحات است. خاتمی پس از درخواست علیرضا دبیر در پی موفقیتش در المپیک سیدنی، مسیری برای قهرمان وقت کشتی ایران فراهم کرد تا نه در رشته تربیت‌بدنی بلکه در رشته مدیریت بازرگانی ادامه تحصیل دهد. درست است که تحصیل در عرصه مدیریت بازرگانی شاید متفاوت با تحصیل در حوزه پزشکی باشد، ولی مبینا و مبینا‌ها به این موارد واقف هستند که وقتی قانون برای یک ورزشکار یک بار تغییر کرده (البته همین مورد رسانه‌ای شده)، دلیلی ندارد دوباره دستخوش تغییر نشود. به عبارتی، وقتی محمد خاتمی با یک حکم ویژه، علیرضا دبیر را به خواسته‌اش در عرصه تحصیلی رسانده (بدون بررسی عواقب آن)، چرا مسعود پزشکیان برای مبینا نعمت‌زاده چنین نکند؟ این همان خلأیی است که شاید ترمیمش نیاز به جدیت بیشتر داشته باشد.

برچسب‌ها:

نظر شما