شناسهٔ خبر: 68217332 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: قدس آنلاین | لینک خبر

پیاده‌روی اربعین نمادی از حرکت جهانی مهدوی است

استاد دانشگاه تهران ضمن اشاره به اینکه پیاده‌روی اربعین را نمی‌توان جزء علائم ظهور به شمار آورد تصریح کرد: ممکن است پیاده‌روی اربعین از این جهت اهمیت داشته باشد که برای انسان‌ها معرفت‌بخش است و جامعه و نسلی را تربیت می‌کند که مهیای ظهور هستند.

صاحب‌خبر -

یکی از موضوعاتی که پس از فراگیر شدن آیین پیاده‌روی اربعین از سوی برخی مطرح شده است ارتباط این رویداد آیینی و فرهنگی به عنوان نماد قدرت نرم شیعی با مسئله مهدویت و ظهور است. در همین راستا برخی این ادعا را مطرح کردند که پیاده‌روی اربعین زمینه‌ساز ظهور امام عصر(عج) و یا حتی یکی از علائم ظهور آن حضرت است.

به همین مناسبت با حجت الاسلام و المسلمین جواد اسحاقیان درچه، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و کارشناس مهدویت درباره پیوند و نسبت مهدویت و اربعین گفت‌وگو کرده‌ایم که حاصل آن را در ادامه می‌خوانیم؛

برخی ادعا می‌کنند که پیاده‌روی اربعین از نشانه‌های ظهور است. به نظر شما این ادعا درست است یا ارتباطی میان پیاده‌روی اربعین و ظهور وجود ندارد؟

ما در اینجا چند موضوع مهم داریم؛ یکی خود مسئله اربعین و زیارت اربعین است، یکی مسئله پیاده‌روی که متاخر از اربعین است و باز مسئله سوم که متاخرتر از پیاده‌روی است و آن شکوه جمعیتی است که برای زیارت اربعین می‌روند. یک کلیدواژه مهم دیگر هم علائم ظهور و شرایط ظهور است. ما باید نسبت این موضوعات را بشناسیم. طبیعتا زیارت اربعین به عنوان یکی از سنن پسندیده که در روایات مطرح شده است و متن زیارتش دارای آموزه‌های معرفتی و ولایی است، به سبب نسبتی که با امام حسین(ع) و قیام عاشورا دارد با مفاهیم مختلف سیاسی و اجتماعی ما پیوند می‌خورد و اینگونه پیوندی میان گذشته و آینده برقرار می‌شود.

از سوی دیگر علائم ظهور هم نسبتی با آینده دارد، یعنی در آستانه ظهور یک اتفاقاتی می‌افتد که به عنوان نشانه‌های ظهور شناخته می‌شوند. نکته‌ای که مهم است این است این علامت‌ها از متون نقلی ما اقتباس شده‌اند. مثلا علائم حتمی ظهور که حداقل سه مورد صیحه آسمانی، خروج سفیانی و خسف بیداء را شامل می‌شود، در روایات از زبان معصومین نقل شده و با یک نسبت زمانی در عرض چند ماه نزدیک به ظهور اتفاق می‌افتند. پس هم نوع این حادثه‌ها به شکلی است که با زمان ظهور پیوند خورده‌اند و در روایات ما مورد اشاره قرار گرفتند.

بر این اساس موضوعات دیگر مثل ماجرای عاشورا و اربعین و دلدادگی مردم به اربعین یا نهضت‌هایی که در اثر قیام امام حسین(ع) شکل گرفتند را نباید وارد نسبت‌بندی زمانی علائم حتمی ظهور کرد؛ هرچند اینها از نظر مفهومی به هم مرتبط باشند. مثلا بسیاری از آموزه‌های عاشورایی مثل عدالت‌طلبی و مبارزه با ظلم با ظهور ارتباط دارد و با مولفه‌های ظهور و تمدن مهدوی مرتبط است منتهی این مولفه‌ها نسبت زمانی تعیین‌شده‌ای با ظهور ندارد. پس ممکن است از نظر محتوایی و معنایی، حوادثی مثل عاشورا و اربعین با ظهور امام عصر(عج) پیوند داشته باشند ولی وقتی صحبت از علائم ظهور می‌کنیم یعنی آن نسبت‌ها و قواعد زمانی که در مورد حوادث خاصی ذکر شده است که شامل موارد دیگر نمی‌شود.

طبیعتا وقتی صحبت از شرایط ظهور مثل آمادگی مردم و نقش مردم در تحقق ظهور می‌شود، این مسئله نیز یک نسبت زمانی دقیق با ظهور ندارد یعنی اگر شما بگویید در پی زیارت اربعین، جهان آماده ظهور می‌شود، حرف شما حرف درستی است ولی این حادثه‌ها یک نسبت زمانی معینی با ظهور ندارند در حالی که علائم ظهور اینگونه هستند و نسبت زمانی معینی با ظهور حضرت دارند.

نکته دیگر این است که علامت‌های ظهور که در روایات ذکر شدند حکمت‌ها و فلسفه‌هایی دارند و امور لغو یا امور نمادین نیستند منتهی همه امور تعیین‌کننده برای ظهور و اینکه مردم بتوانند با قیام امام زمان(عج) همراه شوند به علائم ظهور ختم نمی‌شود و نباید منحصرا اینگونه نگاه کنیم که هر حادثه مهمی که می‌افتد علامت ظهور هست یا نه. مثلا انقلاب اسلامی اتفاق می‌افتد یا حوادث فلسطین اتفاق می‌افتد ببینیم اینها علائم ظهور هست یا نه چون همه مسئله این نیست که این امور علامت ظهور هستند یا نه، بلکه در روایات دوران انتظار از این مسئله صحبت می‌شود که انتظار فرج چقدر مهم است یا اگر کسی معرفت به امام داشته باشد تقدیم و تاخیر ظهور به او ضرر نمی‌زند.

پس همه امور تعیین‌کننده در ظهور علامت‌ها نیستند و ممکن است چیزی مثل پیاده‌روی اربعین از این جهت اهمیت داشته باشد که برای انسان‌ها معرفت‌بخش است و جامعه و نسلی را تربیت می‌کند که مهیای ظهور هستند. پس در عین اینکه علامت‌های ظهور را امر حقیقی می‌دانیم اما همه حقیقت ظهور منحصر در علامت‌ها نیست و خیلی حقایق دیگر درباره مهدویت وجود دارد که سر جای خودش مهم است. مضاف بر اینکه علامت‌های ظهور فقط در یک دوره خاصی یعنی برای کسانی که در دوره خاص نزدیک به ظهور هستند اهمیت دارد در حالی که مباحث معرفتی و انتظار صحیح از دوران حضور معصومین اهمیت داشته و هنوز هم دارد و حتی در زمان اعلان ظهور هم این مسئله آنقدر مهم است که اگر کس این معرفت را نداشته باشد ممکن است حتی با وقوع علائم نتواند خودش را نجات دهد.

چه پیوندهای مشترکی می‌توان میان مسئله اربعین، پیاده‌روی اربعین و امام زمان(عج) پیدا کرد و بر آنها تاکید کرد؟

پیوندها خیلی زیاد است. یکی از پیوندها مسئله تولی و تبری و ولایتمداری است. در زیارت اربعین می‌خوانید «معکم معکم لامع عدوکم» یعنی کسی که با شما است با شما است، نه با دشمن شما. انسان باید این همراهی را نشان دهد و همواره همراه امام باشد. نمی‌شود کسی در مسائل اقتصادی و سیاسی و فرهنگی با دشمن همراه باشد و تمایل به آنها داشته باشد ولی در این مراسم ادعای همراهی کند. بنابراین این همراهی همیشگی است. وقت در راهپیمایی اربعین همه در یک سمت این همراهی را اعلام می‌کنند، می‌توانیم این حرکت را امتداد بدهیم و نسبت به امام حاضر نیز این همراهی را نشان دهیم. 

یکی دیگر از پیوندهای مشترک اتحاد و همراهی جمعی مردم است. در دوران ظهور این بحث مطرح است که همه با حضرت همراهی می‌کنند و اکثریت عالم به ایشان می‌پیوندند. این پیوند همیشگی و جهانی با امام، اتفاقی است که شما در مسئله اربعین و سنت پیاده‌روی پرجمعیت اربعین هم می‌بینید یعنی همدلی، همراهی، هم‌جهت بودن و شکوه و عظمت بی‌نظیر در این رویداد قابل مشاهده است. این هم یکی از پیوندهای مهم اربعین و ظهور است.

یکی دیگر از پیوندها احیای سنت‌های پسندیده اعم از واجب یا مستحب است. در دعای ندبه می‌خوانیم که در دوران ظهور، سنت‌های واجب و مستحب احیا خواهند شد. در پیاده‌روی اربعین نیز سنت‌هایی مثل همدلی، خدمت به دیگران، مساوات، نماز، عزاداری و ... برقرار است و از این جهت راهپیمایی اربعین بی‌نظیر است. تمام تلاشی که فرهنگ‌های فاسد ترویج می‌کنند تا افراد به سمت تکبر و غرور و ... بروند در مسئله پیاده‌روی بی‌اثر می‌شود و سنت‌های اخلاقی و اسلامی در این رویداد احیا می‌شود.

در خصوص ظرفیت پیاده‌روی اربعین در گسترش گفتمان مهدویت و جهانی‌سازی فرهنگ مهدویت توضیح بفرمایید.

یکی از چیزهایی که در جهانی‌سازی فرهنگ مهدویت اهمیت دارد جهانی‌سازی حق است. در آیه «هُوَ الَّذی أَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدی وَدینِ الحَقِّ لِیُظهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّهِ» که در قرآن سه مرتبه تکرار شده است مطرح می‌شود حقانیت باعث جهانی شدن می‌شود. جهانی‌سازی و جهانی‌شدن مهدویت نیز با محوریت حق است. درست است انسان‌های شجاعی هستند که جهاد نظامی انجام می‌دهند ولی عنصری که این فرهنگ را جهانی می‌کند حقانیت و حق‌طلبی است. اکثریت مردم با حق همراه هستند و وقتی ببینند چیزی حق است خوش‌شان می‌آیند. یکی از شاخص‌های حق عدالت است. در روایت داریم که در دوران ظهور، جهان پر از عدل می‌شود همانطور که پر از ظلم شده است. به همین جهت است که وقتی انسان امروز در هر جای دنیا با هر آیین و مذهب و نژاد و جنسیتی می‌بینند ظلمی در فلسطین اتفاق افتاده است به میدان می‌آیند و حتی از موقعیت خودش می‌گذرد چون می‌بیند حق مهمتر است.

بنابراین آنچه در مهدویت باعث جهانی شدن می‌شود برخلاف چیزی است که در بحث جهانی‌سازی در غرب مطرح می‌کنند. آنها خواستند با زور و فریب و ابزار رسانه به جهانی‌سازی برسند ولی در مسئله مهدویت، این حق است که قلوب را مجتمع می‌کند و این عامل جهانی شدن است. همین اتفاق در مورد پیاده‌روی اربعین هم افتاده است و در اثر حقانیت امام حسین(ع) و اهدافش یک اجتماع و حرکت واحدی اتفاق افتاده است و مردم از هر جای دنیا با هر گرایش و دینی به سبب شکوه و عظمت اربعین جذب این رویداد می‌شوند. این نمادی از حرکت جهانی مهدوی است و در حرکت مهدوی نیز همین اتفاق می‌افتد و امتداد همین موضوع است. بنابراین این فرهنگ را می‌توانیم به این شکل منتقل کنیم و اربعین ما را این جهانی شدن که فرآیند فطری و طبیعی و واقعی است هدایت می‌کند.

یک مسئله دیگر که می‌تواند ظرفیت اربعین را برای گفتمان مهدویت نشان دهد مسئله سبک زندگی است. انسان‌ها امروزه با شیوه‌های زندگی سیاسی و اجتماعی مختلفی مواجه شدند. بعضی جاها افراد به هوا و هوس‌های نفسانی مشغول هستند، بعضی جاها افراد به فقر و نداری دچارند و افراد به گونه‌های مختلف با واقعیت دردآور جهان زندگی می‌کنند و احساس می‌کنند این واقعیتی است که باید با آن کنار بیایند. این سبک زندگی چیزی است که افراد در جهان به آن مبتلا شدند.

در عین حال در پیاده‌روی اربعین با اینکه امکانات به صورت رایگان فراهم است ولی نه کسی به فکر سوء استفاده است، نه صاحب‌خانه و صاحب موکب دغدغه دارد دیگران اموالش را بدزدند یا او را فریب بدهند چون سیستم نظارتی بر اساس قلب‌ها است. در دوران ظهور هم همینطور است و با اینکه نظارت و عدالت در اوج است ولی آنچه مردم را سالم نگه می‌دارد و از سوء استفاده دور می‌کند این است که قلب‌ها پر از بی‌نیازی است. وقتی قلب با عنایت الهی پر شده خود شخص اضافه نمی‌خواهد و به میزان نیاز اکتفا می‌کند تا به دیگران هم برسد. 

بنابراین پیاده‌روی اربعین می‌تواند یک سیستم مترقی کارآمد و نو و جذاب برای مردم باشد که چگونه خودکنترلی بر محوریت امامت و ولایت می‌تواند تا این حد جامعه را به شکل بدون هزینه و بدون دغدغه و تعارض به سطح مترقی اخلاق و تعالی و رعایت حقوق متقابل برساند. 

نظر شما