شناسهٔ خبر: 68179122 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: خبرآنلاین | لینک خبر

نصیحت‌های ماندگار به روایت آقا مجتبی تهرانی

امام حسن(ع) به جناده فرمود:برای سفر آخرت که در پیش داری خود را آماده ساز، و توشه این سفر را قبل از آنکه زمان کوچ کردن در رسد و آهنگ رحیل بنوازند مهیا کن.

صاحب‌خبر -

به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، آیت الله مجتبی تهرانی در سخنرانی و روضه خود به بیان آخرین نصایح و سفارشات امام حسن مجتبی(ع) پرداخته است. متن این نصیحت‌های ماندگار را در ادامه می‌خوانید.

فرمود مرگ را به چه علاج کنم؟

در آن ساعت‌های آخر از حیات حضرت امام حسن(ع)، جنادة خدمت آن حضرت رسید و تقاضای نصیحت و موعظه نمود. در حالی که رنگ آن حضرت زرد شده و حالش منقلب و دیگر رمقی ندارد و زهر تمام بدن او را گرفته بود. مجلسی رضوان اللَه علیه نقل می‌کند در «بحار الانوار» از کتاب «کفایةُ الأثر فی النّصوص علی الائمّة الإثنَی عشر» که جنادة بن أبی امیه گفت: من وارد شدم بر حضرت حسن بن علی بن أبی طالب(ع) در همان مرضی که با آن وفات نمود. در مقابل آن حضرت طشتی بود که در آن خون قِی می‌نمود و کبد آن حضرت قطعه قطعه از سمّی که معاویه لعنَهُ اللَه خورانیده بود خارج می‌شد. عرض کردم: ای مولای من! چرا خود را معالجه نمی‌کنید؟ حضرت فرمود: ای بنده خدا! مرگ را به چه علاج کنم‌؟ گفتم: ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ﴾.

«سپس روی به من نموده فرمود: سوگند به خدا که رسول خدا صلّی اللَه علیه و آله و سلّم از ما پیمان گرفته و وصیت نموده است که این امر ولایت و خلافت عامّه را بعد از او، دوازده امام از اولاد علی و فاطمه عهده دار خواهند بود؛ و هیچکس از ما نیست مگر آنکه مسموم یا مقتول گردد.

در این وقت طشت را از نزد آن حضرت برداشتند و آن حضرت بگریست‌. قَالَ: فَقُلْتُ لَهُ: عِظْنِی یا بْنَ رَسُولِ اللَه!

نصیحت‌های ماندگار امام

«عرض کردم: مرا نصیحت و اندرزی کن ای پسر رسول خدا!

فرمود: بلی، برای سفری که در پیش داری خود را آماده ساز. توشه این سفر را قبل از آنکه زمان کوچ کردن در رسد و آهنگ رحیل بنوازند، مهیا کن.

و بدان که تو به دنبال دنیا می‌روی و طلب آن را می‌کنی در حالی که مرگ تو را تعقیب نموده و طلب تو را می‌نماید. همّ و اندوه و اندیشه و تفکر روزی را که هنوز نیامده است بار مکن بر روزی که آمده و تو در آن هستی.

بدان که تو از اموال دنیا هیچ چیزی را زیادی از قوت خودت کسب نمی‌کنی. مگر آنکه در آن چیز خازن و نگهدار برای غیر خودت بوده‌ای!

بدان که در آنچه از اموال دنیا از راه حلال بدست می‌آوری حساب است و در حرامش عقاب است. در مشتبهاتش عتاب و سرزنش و مؤاخذه است.

بنابر این اصل، دنیا را مانند جیفه و مُرداری فرض کن که به اندازه کفاف در موقع ضرورت از آن برای خود برمیداری. پس اگر آنچه اخذ نموده‌ای از حلال باشد، تو در این امر طریق زهد و قناعت پیشه داشته‌ای و از عهده حساب کمتری برآمده‌ای. اگر آنچه را از دنیا برمیداری از حرام باشد، دیگر دچار وِزر و تبعات و مؤاخذه نشده‌ای، چون از میته به قدر ضرورت برداشته‌ای نه زیاده بر آن. اگر از موارد مشتبه باشد که مورد عتاب واقع می‌شوی، دچار عتاب کمتری شده‌ای!»

«برای دنیای خود چنان عمل کن که گویا تو إلی الأبد در دنیا بطور جاودان زیست می‌کنی. برای آخرتت چنان عمل کن که گویا تو فردا خواهی مرد!

و اگر اراده داری که عزیز شوی بدون عشیره و یاران و صاحب هیبت گردی بدون قدرت و سلطنت، پس برای حصول این مقصود از پستی و کاستی معصیتِ خدا خارج شو، و در بلندی و رفعت طاعت خداوند عزّ و جلّ درآ.

همنشین تو که باشد؟

اگر حاجتی تو را وادار کند که ناچار با افرادی مصاحبت و همنشینی کنی، پس برای خود مصاحب و همنشینی اختیار کن که این مصاحبت موجب زینت و احترام تو گردد. پس او را خدمت کنی تو را حفظ کند، و اگر از او کمکی بخواهی تو را کمک کند. اگر سخنی گوئی گفتار تو را تصدیق کند و صحّه بگذارد. چون با کسی بخواهی در افتی و با شدّت رفتار کنی صَولت تو را محکم کند. اگر بخواهی دستت را به کرم و عطا دراز کنی مانع این نشود بلکه خود در این امر مساعدت نماید.
چون در تو فتور و رخنه‌ای پیدا شد فوراً آن را ببندد و مسدود کند. اگر از تو نیکی ببیند آن را به حساب آورد و دستخوش نسیان قرار ندهد. چون تو از او چیزی خواستی به تو بدهد. اگر در مواقع ضرورت و نیاز از خواستن امتناع ورزیدی خود او ابتدا به دادن کند و بدون سوال رفع ضرورت و حاجت از تو بنماید. چون که  بعضی از حوادث و ناملایمات بر او وارد شود، مراتب دوستی تو با او چنان باشد که تو را به رنج و ناراحتی اندازد.
آن رفیقِ همنشین، کسی باشد که از ناحیه او هیچگاه ناراحتی و گرفتاری به تو نرسد. راه‌های زندگی بر تو تغییر نپذیرد. در مواقع وصول به واقعیات و حقایق تو را تنها و ذلیل و مخذول نگذارد. اگر در چیزی که باید بین شما قسمت گردد، نوبت به منازعه رسید و در تقسیم دچار گفتگو و جدال شدید، تو را بر خود مقدم دارد.»