شناسهٔ خبر: 68171688 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: دیپلماسی‌ایرانی | لینک خبر

نمونده ترکیه و هند

موازنه‌ی منفی

محمد رضا لشینی، کارشناس ارشد روابط بین الملل

محمدرضا لشینی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: به زبان ساده موازنه ی منفی در سیاست خارجی بدین معناست که که شما به عنوان یک کشور مستقل تا جایی که ممکن است به هیچ ابرقدرتی امتیاز ندهید و در عوض تا جایی که ممکن است، با بازی درست و استفاده از اختلافات، از هر یک از ابرقدرت ها امتیاز بگیرید.

صاحب‌خبر - نویسنده: محمد رضا لشینی، کارشناس ارشد روابط بین الملل دیپلماسی ایرانی: تقریباً در زمان فتحعلی شاه قاجار، دو قدرت بزرگ که چه از نظر تکنولوژی و چه از نظر اقتصاد و صنعت و نیروی نظامی فاصله ی زیادی با ما داشتند، در مرزهای ما ظاهر شدند؛ یکی از این قدرت ها روسیه ی تزاری بود و دیگری امپراتوری بریتانیای کبیر. تا قبل از این، در تاریخ ایران چه در زمان باستان، چه در سده های میانی و یا از صفویه تا زندیه، هرگز پیش نیامده بود که کشور مقابل ما، تا این حد از نظر نظامی، اقتصادی و صنعتی از ما برتری داشته باشد. امپراتوری روم در زمان باستان تقریباً برابر و حتی ضعیف تر از ایران بود و گه‌گاه شکست های بزرگی از ایرانیان می خورد. فاصله ی صفویان با امپراتوری عثمانی هر چند که اوایل بسیار مشهود بود، اما در تمام جنبه ها نبود و به تدریج رفع شد، در نهایت در زمان شاه عباس، صفویان به تدریج در جنگ‌هایی نیز پیروز شدند. اما روس و انگلیس گویا از جهانی دیگر آمده بودند که عباس میرزا نایب السلطنه هر چه کرد، نتوانست جلوی پیشروی دشمن در قفقاز را بگیرد. فارغ از دلایل عقب ماندگی کشورمان و طور کلی شرق از اروپا، در اینجا می خواهیم به این مسئله بپردازیم که دیوان‌سالاران دربار قجری همچون امیر کبیر، چه راهکاری را برای حفظ ملی کشور و در شرایطی که ما دست ضعیف را داریم، در پیش گرفتند. از همان زمان عباس میرزا و سایر عقلای مملکت به دنبال اتحاد با قدرتی همتراز با روسیه ی تزاری و بریتانیا بودند، تا بتوانند از آن متحد، دانش و فناوری روز را کسب کنند و با توپ، تفنگ، یونیفرم، مدرسه، ساختار نظام اداری و غیره، آشنا شوند. در نهایت عدم توازن قدرت بین ایران و روسیه ی تزاری، یک درگیری نظامی طولانی مدت در قفقاز را موجب شد، که در نهایت نقاط وسیعی از کشورمان به اشغال روسیه درآمد. در مراحلی از جنگ، عباس میرزا و اطرافیانش به فکر اتحاد با فرانسه ی ناپلئون بناپارت، یکی از دشمنان روسیه افتادند تا حدی از توازن قوا را به کمک تسلیحات فرانسوی در میدان جنگ به دست آورند. ضعف بالای دربار در اداره ی امور و مشکلات گوناگون کشور، در کنار به استعمار درآمدن کشورهای دیگر و در نتیجه قدرت مضاعف این دو ابرقدرت در همسایگی ما، نفوذ بیشتر بریتانیا و روسیه در کشور و دخالت در ریزترین مسائل اداره ی امور کشور را موجب شد. در واقع به نوعی خود سلطنت قاجار، معطل به رسمیت شناخته شدن توسط دولت روسیه ی تزاری بود. در چنین شرایطی شخصی همچون امیر کبیر، فارغ از تلاش برای نوسازی و منسجم کردن سیستم بوروکراتیک مملکت، تلاش کرد تا با رقبای اروپایی روس و انگلیس وارد اتحادهای استراتژیک شود تا نه تنها موجب کاهش نفوذ این دو قدرت شود، بلکه بتواند دست دست بالاتری در تعاملتش با دو دولت ذکر شده، داشته باشد. با توجه به رقابت بین روسیه و بریتانیا در نفوذ و گرفتن امتیاز در کشور، مزدوران هر دو طرف در دربار همواره فعال بودند. در نهایت مزد بگیران دو طرف به تفاهم رسیدند که بین امتیازات داده شده به روسیه و بریتانیا، موازنه ای برقرار شود، به طوری که هر امتیازی که به یک دولت بیگانه اهدا می شود، در مقابل آن امتیازی نیز به دولت رقیب داده شود تا هر دو قدرت راضی و خشنود باشند و سلطنت و تاج و تخت را به رسمیت بشناسند. امیر کبیر در سه سال صدارت اعظمی خود در تلاش بود تا جلوی این اتفاق را بگیرد. دهه ها بعد که جای روسیه را اتحاد جماهیر شوروی کمونیستی گرفت و با توجه به نفوذ بریتانیا در جنوب و داشتن امتیاز نفت جنوب، شوروی نیز خواهان گرفتن امتیاز نفت شمال بود. حزب توده نیز به عنوان حافظ منافع شوروی کمونیستی در ایران، در مجلس معتقد بود که باید برای ایجاد توازن در روابط خارجی، امتیاز نفت شمال به شوروی واگذار شود، تا این امر موجب «موازنه ی مثبت» شود. اما دکتر محمد مصدق به عنوان یک ملی گرا در مجلس معترض شد و در نطقش بیان داشت که: «اگر دست چپ ما را قطع کرده اند ما نباید دست راستمان را نیز قطع کنیم، بلکه باید دست راستمان را حفظ و سعی کنیم دست چپمان را نیز بازپس بگیریم.» به عبارتی دکتر مصدق در مجلس «موازنه ی منفی» را مطرح کرد. به زبان ساده موازنه ی منفی در سیاست خارجی بدین معناست که که شما به عنوان یک کشور مستقل تا جایی که ممکن است به هیچ ابرقدرتی امتیاز ندهید و در عوض تا جایی که ممکن است، با بازی درست و استفاده از اختلافات، از هر یک از ابرقدرت ها امتیاز بگیرید. در واقع هم سیاستی که امیرکبیر پیش گرفت و هم سیاست دکتر مصدق، هر دو در سیاست خارجی مبتنی بر موازنه ی منفی بودند. ترکیه ی رجب طیب اردوغان تا حدودی یکی از نمونه ها برای سیاست خارجی موازنه منفی در همسایگی ماست. این کشور هم اکنون در بحران سوریه، جنگ اوکراین، لیبی، عراق و آسیای میانه، دخالت و نفوذ دارد. ترکیه قدرت هایی همچون روسیه، اتحادیه اروپا و حتی ایالات متحده آمریکا را تا حد معقول به چالش می کشد، همچنین تلاش می کند تا از اختلافات میان این قدرت ها استفاده کند و تا حد ممکن امتیاز بگیرد. دولت هندوستان یک مثال جذاب دیگر است. دولت این کشور در اوج جنگ سرد از سران موسسین جنبش غیرمتعهدها بود. زمانی که از جواهر لعل نهرو، نخست وزیر هندوستان، پرسیده شد که: «در شرایط بلوک بندی جهان، طرفدار شوروی هستید یا ایالات متحده آمریکا؟»، او در پاسخ گفت: «هیچ کدام، من طرفدار هند هستم.» به طور کلی کشورهای دارای سیاست خارجی بر مبنای منافع ملی، تلاش می کنند تا در تعاملاتشان با قدرت های بزرگ، تا حد ممکن از این دستورالعمل استفاده کنند، تا سرعت توسعه ی خود را نیز بالا ببرند. همین برنامه ریزی بلند مدت و تلاش در راستای منافع ملی، ظهور قدرت های نوظهوری همچون چین را باعث شده است.

نظر شما