شناسهٔ خبر: 67963850 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

زنده‌یاد آیت‌الله حاج‌میرزا علی مشکینی فقیهی که همواره وحدت را پاس داشت

دوستی‌های دیرین را در جانبداری از حقیقت نادیده می‌گرفت

روزنامه جوان

موضع قاطع آیت‌الله مشکینی علیه آیت‌الله منتظری از مهم‌ترین فراز‌های حیات سیاسی وی به شمار می‌رود. او که سال‌ها با قائم مقام سابق رهبری دوستی نزدیک داشت، در دهه ۶۰ می‌دید که مواضع ضد انقلاب یا بریدگان از نظام اسلامی از زبان وی تکرار می‌شود! او نخست از در نصیحت و انذار وارد شد و هنگامی که این روند سودی نبخشید، ارتباط خود را با منتظری قطع و مواضعش در این‌باره را نیز علنی کرد

صاحب‌خبر -

جوان آنلاین: ۱۷ سال پیش در چنین روزهایی، عالم مجاهد زنده‌یاد آیت‌الله حاج‌میرزا علی‌مشکینی، رئیس وقت مجلس خبرگان رهبری روی از جهان برگرفت و رهسپار ابدیت شد. وی در ادوار پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نمادی از پشت‌سر نهادن چالش‌ها و بحران‌ها به شمار می‌رفت و ملاک رفتار وی نیز در آن گذرگاه‌های خطیر، حفظ مصالح اسلام و نظام برآمده از آن بود. مقال پی‌آمده تلاش دارد تا با استناد به پاره‌ای از روایت‌ها و تحلیل‌ها به بسط این موضوع بپردازد. امید آنکه تاریخ‌پژوهان انقلاب اسلامی و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید. 
 
 ساواک در سال ۴۷: مشکینی، شریعتمداری را قبول ندارد
از قدیمی‌ترین رویکرد‌های وحدت بخش زنده‌یاد آیت‌الله علی مشکینی، تلاش برای رفع اختلافات درباره یکی از مؤسسات دینی در قم در مقطع آغازین نهضت اسلامی است. این امر هنگامی بیشتر شفاف شد که نامه محرمانه آیت‌الله به رهبر نهضت اسلامی –که نهایتاً به دست ساواک افتاده بود- منتشر شد. استاد رسول جعفریان در تحلیل خود پیرامون این سند نگاشته است:
«برگ‌های تازه‌ای از اسناد انقلاب اسلامی در حول و حوش مردی که از وی با عنوان معلم اخلاق نام برده شده، منتشر شد. پرونده اسناد آیت‌الله مشکینی یکی از روحانیون مبارز پیش از انقلاب و مردی تأثیرگذار در سال‌های پس از انقلاب که در نهایت در مرداد ۱۳۸۶ از دنیا رفت. آیت‌الله مشکینی مانند دیگر مبارزان، بار‌ها گرفتار دستگیری و تبعید شد و از این بابت، پرونده وی شبیه بسیاری دیگری است، اما از زاویه دیگر درگیر‌شدن وی در مباحثی، چون شهید جاوید، سبب شده است تا برگ‌هایی در این پرونده یافت شود که برای شناخت روند انقلاب اسلامی و ارتباط آن با برخی از دشواری‌هایی که در دهه پیش از انقلاب پیش آمد، بسیار سودمند باشد. به علاوه به نظر می‌رسد جرئت و جسارت آیت‌الله مشکینی در داشتن مشی خاص خود، سبب شده تا این تفاوت اندکی بیشتر باشد. البته ایشان پس از انقلاب دست‌کم در مسائل انقلاب به آن تفاوت‌ها بی‌توجهی نشان داد، گرچه مشی حدیثی خود را به مقدار زیادی دنبال کرد، مشی که با روند اجتهادی عادی تفاوت‌هایی داشت. یکی از اسناد مهمی که در این مجموعه وجود دارد، نامه‌ای است که ساواک در منزل امام‌خمینی یافته و امضای علی مشکینی در پای آن وجود دارد. این نوشته دو صفحه‌ای، حاوی بند‌های چندی است که ایشان در پی اختلافات ایجاد شده در حول و حوش دارالتبلیغ برای امام نوشته است. نگاه وی در این نامه، پرهیزدادن امام به مسئله اختلاف بر سر دارالتبلیغ بوده و نظر وی این بوده است که ادله ایشان راجع به مفاسد دارالتبلیغ و اینکه علل خطرناکی دارد، قانع کننده نیست... نکته دیگر این است که این اختلافات سبب می‌شود نفوذ روحانیت از بین برود. وی می‌نویسد: چه خوش روزی بوده آن روزی که باران گلوله به سر ما می‌بارید، ولی مراجع وقت اعلامیه ۹ و پنج نفری منتشر می‌کردند. شما را به خدا... دست وحدت با هم بفشارید، ما‌ها هم غلام و برده شما! بیایید تا مسلمانان رمقی دارند، کاری در باره دین و مسلمین فعلی و آینده انجام دهید... آقای مشکینی در این نامه روی ارادت خود پافشاری می‌کند، در عین حال انتقادات خود را صریحاً بیان می‌کند: آقای من، قربان شخص و نوع شما صد‌ها امثال من ناقابل... در پایان نامه باز هم می‌نویسد: در خاتمه از جسارت‌های خود اعتذار می‌جویم... این نکته جالبی است که شخصیتی مانند آیت‌الله مشکینی به کسی که این قدر به او علاقه داشته، این چنین انتقاد می‌کند. اینکه وارد است یا نه مطلب دیگری است. آیت‌الله مشکینی بدبینی موجود نسبت به دارالتبلیغ را کار دولت می‌داند، با این عبارت دولت با توصیه به روزنامه‌نگار‌ها و اشخاص دیگر که از دارالتبلیغ تأیید کنند، توانست خاطر آیت‌الله خمینی را ظنینی کرده، ایجاد اختلاف کند... جالب است که در سال ۴۷، ساواک با اشاره به نقشی که آیت‌الله شریعتمداری در جلوگیری از تبعید وی داشته، تأکید می‌کند که او آقای شریعتمداری را قبول ندارد!....» 

 در تلاش برای حفظ اتحاد حوزه در دوره‌ای خطیر
همانگونه که اشارت رفت، جلوگیری از واگرایی در حوزه علمیه قم آن نیز در شرایطی که امام‌خمینی و سایر نماد‌های این کانون علمی در برابر رژیم پهلوی قرار گرفته بودند از رویکرد‌های آیت الله مشکینی به شمار می‌رفت. او سعی داشت که برخی اصطکاک‌های درونی را منتفی سازد یا به حداقل برساند. زنده‌یاد استاد سید‌هادی خسروشاهی در ارزیابی این تلاش آورده است:
«آیت‌الله مشکینی طبق اسناد به‌دست آمده، نخست تمام همت خود را برای رفع اختلافات و اصلاح امور به کار گرفتند. حضور و شرکت شخصیت‌هایی چون: آیت‌الله آقا سیداحمد زنجانی، علامه سیدمحمدحسین طباطبایی، شهید آیت‌الله مرتضی مطهری، آیت‌الله سیدمرتضی شبستری و استاد سید صدرالدین بلاغی و بعضی از مراجع کنونی حوزه‌ها مانند آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی، آیت‌الله جعفر سبحانی و دیگران در اداره امور و تدریس در این مؤسسه باعث شد که آیت‌الله مشکینی با مراعات احتیاطات شرعی، هیچ نوع مخالفت رسمی و علنی نداشته باشند و طبق نامه‌ای هم که به امام نوشته‌اند، موافق هجمه بر آن نبوده‌اند. همین مطلب را علامه طباطبایی در نامه‌ای مشروح پس از دیدار‌های مکرر با امام‌خمینی و آیت‌الله شریعتمداری به آیت‌الله سیدمحمدهادی میلانی در مشهد نوشته‌اند که در ضمن شرح حال معظم له در کتاب دو جلدی علم و جهاد نقل شده است. واقع این داستان هم مانند غوغای کتاب شهید جاوید از سوی ایادی رژیم دامن زده می‌شد و گروهی هم ناآگاهانه آن شایعات را باور می‌کردند و به مخالفت علیه آن برمی‌خاستند، ولی باید اشاره کرد که هم‌اکنون همه اسناد دربار شاه، ساواک و شهربانی آن دوران در اختیار است. اگر حتی یک سند معتبر در مورد دخالت یا کمک یا هواداری نهاد‌های وابسته به رژیم در این امر وجود داشت، بی‌تردید تاکنون منتشر شده بود. خوشبختانه هم‌اکنون برنامه‌های تکمیل شده همان مؤسسه با گستره‌ای کامل‌تر و جامع‌تر از سوی دفتر تبلیغات اسلامی و در همان محل استمرار دارد. اختلاف بعدی آیت‌الله مشکینی با آیت‌الله شریعتمداری، سر درازی دارد و باید منصفانه ریشه‌یابی شود و اصولاً بررسی و تحلیل آن‌ها نیازمند فرصت بیشتری است. در مورد اختلاف ایشان با آیت‌الله شریعتمداری و بعد با آیت‌الله منتظری - که در هر دو مورد با صراحت و جسورانه و به طور شفاف مطالبی را بیان کرده‌اند- باز ناشی از همان صدق و اخلاص معنوی ایشان است، یعنی ایشان تا آن مرحله با مراجع عظام همراه است که زاویه‌ای با اصل نظام که حفظ آن را از اوجب واجبات می‌دانستند، پیدا نکنند و اگر زاویه پیدا می‌شد از دیدگاه آیت‌الله مشکینی خط رفاقت و ارادت به پایان می‌رسید....» 

 تقریظ نگاری بر یک کتاب به معنای تأیید مطلق مطالب آن نیست
از دیگر چالش‌های آیت‌الله مشکینی در حوزه علمیه قم و در دوره پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، تقریظ‌نگاری بر کتاب «شهید جاوید» است. عده‌ای از مخالفان این اثر نوشتن مقدمه را به معنای تأیید مطالب آن قلمداد کرده بودند. از سوی دیگر ساواک نیز به دلیل وجهه انقلابی تقریظ نگاران، سعی در تضعیف و تخریب مکانت آنان داشت. در چنین شرایطی آیت‌الله در پاسخی مبسوط و مستدل به یک پرسش در این‌باره حدود معنایی این تقریظ را روشن کرد و در این‌باره، تبیینی روشنگر و ماندگار ارائه داد. در مقالی بر تارنمای مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، موضوع به ترتیب پی آمده تشریح شده است:
«در سال ۱۳۴۹، کتاب شهید جاوید به قلم شیخ نعمت‌الله صالحی نجف‌آبادی منتشر شد. موضوع این کتاب، درباره امام حسین (ع) بود. آیت‌الله العظمی سید‌محمدرضا گلپایگانی، آیت‌الله‌العظمی سیدشهاب‌الدین مرعشی، آیت‌الله لطف‌الله صافی گلپایگانی و برخی دیگر از علما با انتشار این کتاب مخالفت کردند، اما آیت‌الله مشکینی در تقریظی که بر این کتاب نگاشته بود، انتشار آن را خوب ارزیابی کرده بود. به گزارش ساواک در بهمن ۱۳۴۹، کتاب شهید جاوید و اختلافات بر تأیید یا رد آن، به موضوعی مهم میان علما، طلاب و روحانیون حوزه‌های علمیه تبدیل شده بود. در اسناد ساواک آمده است که تقریظ‌نویسی آیت‌الله مشکینی باعث واردآمدن فشار بر ایشان شده است. با انتشار این کتاب، علی مشکینی که از طرفداران سرسخت خمینی بوده و حوزه علمیه آنان را آگاه از تمامی مسائل مسائل و جامع شناخته، مورد تنفر اکثریت قرار و نسبت به آنان شدیداً بدبین و از جهت شخص خمینی نیز اثر سویی داشته است. در حال حاضر کتاب شهید جاوید، موضوع روز بوده و ذهن جامعه روحانیت به این مسئله معطوف است... افکار روحانیون فعلاً مشغول تأیید یا تکذیب این کتاب و وجهه تقریظ نویسان [ناخوانا]ست و فعلاً موقعیت مشکینی خیلی تضعیف شده است. اوضاع بدین حال نخواهد بود، چون از طرف طرفداران مشکینی اقدام خواهد شد... 
در این ماجرا آیت‌الله مشکینی در اعلامیه‌ای که به صورت سؤال و جواب تنظیم شده بود، به مخالفان پاسخ داد. این پاسخ در یک چارچوب علمی و ناظر به روش‌شناسی تحقیق، اهمیت فرضیه و حرکت گام به گام علمی و همچنین تقریظ‌نویسی بود: تقریظ نوشتن بر یک کتاب، معمولاً راجع به انتخاب موضوع بحث، روانی قلم و سبک جمع‌آوری و تنظیم مطالب است و ابداً مستلزم تصدیق تمام مطالب طرح شده نیست، بلکه بر غالب نویسندگان تقریظ میسر نمی‌شود تا به همه مدارک و مآخذ مربوطه مراجعه کنند. مثلاً اگر عالمی بگوید تاریخ مروج الذهب مسعودی کتاب خوبی است، پر واضح است که این جمله به معنی تصدیق همه موضوعات آن کتاب نمی‌باشد و منافاتی ندارد که در بعضی مطالب و مندرجاتش اختلاف‌نظر داشته باشند. از نظر اینکه در خود کتاب تصریح شده بود که ابحاث و مسائل آن به عنوان اظهارنظر و فرضیه در اطراف نهضت مقدس حضرت حسین (ع) است، ما تصور کردیم در آینده نزدیک دانشمندان و نویسندگان در اطراف این موضوع تحقیق و تفحص کرده، مطالب مورد نظر را کاملاً بررسی و اشکالات متصوره را منصفانه حل خواهند کرد و کتاب‌هایی جالب‌تر و عمیق‌تر در این باره خواهند نوشت... با این همه حکومت و به ویژه ساواک ضمن ابراز خوشحالی از اختلافات به وجود آمده درباره کتاب شهید جاوید بیشتر به این اختلافات دامن می‌زد. اداره کل سوم ساواک ۳۱۲، تلاش کرد به نحو غیرمستقیم و به طور غیر محسوس، بدون آنکه مؤلف کتاب شهید جاوید متوجه شود، تسهیلاتی جهت تجدید چاپ این کتاب فراهم شود. این کار به قصد بهره‌برداری بیشتر و تقویت دو دستگی بین طرفداران و مخالفان کتاب - که بیشتر آن‌ها روحانیون مخالف دولت بودند- صورت می‌گرفت. در ادامه اختلافات درباره کتاب شهید جاوید، کتاب شهید آگاه به قلم آیت‌الله لطف‌الله صافی گلپایگانی داماد آیت‌الله العظمی سیدمحمدرضا گلپایگانی منتشر شد. ساواک از بالاگرفتن شعله اختلافات خوشحال بود، اما تلاش‌های این سازمان، در حد تولید منازعات جزیی نتیجه داد....» 

 قطع رابطه با منتظری به دلیل حمایت‌های وی از مهدی هاشمی
موضع قاطع آیت‌الله مشکینی علیه آیت‌الله منتظری از مهم‌ترین فراز‌های حیات سیاسی وی به شمار می‌رود. او که سال‌ها با قائم مقام سابق رهبری دوستی نزدیک داشت، در دهه ۶۰ می‌دید که مواضع ضد انقلاب یا بریدگان از نظام اسلامی، از زبان وی تکرار می‌شود! او نخست از در نصیحت و انذار وارد شد و هنگامی که این روند سودی نبخشید، ارتباط خود را با منتظری قطع و مواضعش در این باره را علنی کرد. زنده‌یاد آیت‌الله محمد محمدی ری شهری در این فقره روایتی به شرح ذیل دارد:
«مرحوم آیت‌الله مشکینی با آقای منتظری خیلی نزدیک و دوست صمیمی بودند، اما در موضوع نظام و مسئله امام و ولایت با کسی تعارف نداشتند و به همین جهت، به طور جدی با این مسئله برخورد کردند. حتی قبل از این مسئله و در قضیه مهدی هاشمی در آن نامه‏‌ای که در خاطرات آقای منتظری هم است، نسبت به بیت ایشان حتی زمانی که منتظری به عنوان قائم مقام رهبری انتخاب شد، هشدار جدی دادند. ایشان در این مسئله خیلی جدی بودند، حفظ نظام را بر هر چیز مقدم می‌داشتند و به همین دلیل بعد از قضایای مهدی هاشمی، به طور کلی رابطه خود را با آقای منتظری قطع کرد. ایشان مخالف قائم مقامی آقای منتظری نبودند، خودشان رئیس خبرگان بودند و این تصمیم ذیل مدیریت ایشان اتخاذ شد. در این زمینه در کتاب سنجه انصاف مفصل توضیح دادم. البته آقای منتظری می‏گوید، این کار را کردند که من را زمین بزنند! متأسفانه آقای منتظری از این اقدام چنین برداشتی داشت، اما در نامه‌ای که آقای مشکینی به آقای منتظری می‏نویسد، اظهار می‌دارد تنها نگرانی من از بیت شما افرادی است که اطراف شما هستند و همین نگرانی هم سبب شد که آقای منتظری زمین بخورد. بعد از امام در حوزه علمیه قم دو نفر به عنوان مدرسین بزرگ مطرح بودند، اول آقای منتظری بود و بعد هم آقای مشکینی. پیش از اینکه شورای عالی قضایی، یعنی قانون اساسی تصویب و شورای‌عالی قضایی تشکیل شود، حضرت امام امر قضا را به حوزه علمیه و جامعه مدرسین واگذار کردند و مسئولیت اصلی این کار به آقای مشکینی واگذار شد، چراکه نسبت به طلبه‌ها شناخت داشتند. از جمله خود من هم که حکم گرفتم با حکم ایشان بود که در دادگاه انقلاب آمدم و بعد هم به دادگاه انقلاب ارتش رفتم، یعنی در مقطع قبل از تشکیل وزارت اطلاعات. به هر حال اساس رفتار ایشان در ماجرای آقای منتظری، دلسوزی و خیرخواهی برای او و نظام اسلامی بود....» 

 و کلام آخر در حقانیت و استواری انتخاب خبرگان در ۱۴ خرداد ۱۳۶۸
و سرانجام آیت‌الله مشکینی در پی تشکیل اولین دوره از مجلس خبرگان رهبری به ریاست آن برگزیده شد. این مجلس در پی ارتحال امام‌خمینی و در روز ۱۴ خرداد ۱۳۶۸، پس از مشورت‌های فشرده و بسیار آیت‌الله سیدعلی حسینی خامنه‌ای را به رهبری نظام اسلامی برگزید. رئیس فقید مجلس خبرگان تا پایان حیات، انتخاب آن روز خبرگان را ستود و آن را «بهترین» لقب داد. او درباره وظیفه این مجلس در صیانت از جایگاه و مصداق رهبری خاطرنشان کرده است:
«اگر چنانچه در این حکومت ما مسئله رهبری خلل پیدا کند، یا نعوذبالله این اصل از اصول قانون اساسی برداشته شود و این عمود خمیه دین، خدای ناکرده شکسته شود، والله و به حقیقت سوگند که اسلام‌زدایی‌ای پیدا می‌شود که دیگر نهایت ندارد! بنابراین، این معنا بر ما وظیفه است! بنده معتقدم که یکی از مهم‌ترین وظایف شما خبرگان، مسئله حفظ رهبری است. این یک سنت جاریه الهی است، یعنی تعیین ابدال از انبیا و امامان تا منصوبان از جانب آنان این قانون کلی را خدا در قرآن بیان کرده است: مَا نَنْسَخْ مِنْ آیةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَیرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا. آیه در قرآن، چند معنا دارد، آیه، یعنی آیه یک سوره، این یک گونه آیه است. آیه نشانه‌های الهی در انفس و آفاق دنیا و آیه بندگان خاص و صالح خدا از پیامبر و امام و عالم و امثال آنان. این‌ها همه آیات است. قرآن می‌گوید: ما ننسخ من آیه، هیچ آیه‌ای را برنمی‌داریم، مگر اینکه نظیر او را به جایش تعیین کنیم. این وظیفه الهی بزرگ و سنت الهی بزرگ است که بحمدالله خبرگان این سنت را متکفل است. خبرگان، بحمدالله در این‌باره امتحان خود را داده‌اند. صبح آن روز که خبر ارتحال امام امت (رضوان‌الله علیه)، در کشور پیچید و ضدانقلاب‌های خارج به فرودگاه‌ها ریختند که تحفه فساد به ایران آورند، شب نشده بود که ندایی از رسانه‌های ایران در انتخاب رهبر عظیم‌الشأن به گوش مردم رسید. چه کردند؟ بزرگ‌ترین و مهم‌ترین کار را در کوتاه‌ترین زمان انجام دادند و اگر چنین نبود، معلوم نبود که وضع این کشور چه می‌شد. خبرگان در آن روز انتخابی کردند که هر چه زمان پیش می‌رود، حقانیت و استواری آن روز، آن انتخاب، روشن‌تر می‌شود و الان هم از دل‌های پاک علاقه‌مندان انقلاب و نظام، ندای آفرین بر آن انتخاب شنیده می‌شود. امروز نه تنها از دوستان، بلکه از همه متفکران منصف نیز می‌شنویم که می‌گویند: آیت‌الله خامنه‌ای رهبر مقتدری است که توان اداره جهان اسلام را دارد. خبرگان چنین انتخابی کردند....»

نظر شما