فرهیختگان نوشت: درحالیکه برای نزدیک به یک دهه، اختلاف در مساله تنظیمگری سریالهای خانگی جنجالبرانگیز بود، بالاخره شورای عالی انقلاب فرهنگی، این دست آثار و همچنین باقی انواع ویدئوهای اینترنتی را تعیینتکلیف کرد تا از این به بعد، تنظیمگری اقسام گوناگون ویدئوهای منتشرشده بر بستر اینترنت، برعهده یکی از دو دستگاه سازمان صداوسیما یا سازمان سینمایی باشد.
مسیر غیرمتعارف قانونگذاری
درحالیکه برای نزدیک به دو سال، اخباری از مذاکرات میان سازمان صداوسیما و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای تعیین حدود نظارتی دو دستگاه در حوزه ویدئوهای اینترنتی به گوش میرسید، نتایج این مذاکرات به شورای عالی انقلاب فرهنگی سپرده شد تا با تصویب آن، محدوده قانونی نظارتی دو دستگاه روشن شود. این شیوه مقرراتگذاری که بارها از سوی فعالان این عرصه نقد شده است، از سویی جز دور زدن مجلس شورای اسلامی بهعنوان قوه قانونگذار کشور معنایی ندارد و از سوی دیگر، شأن سیاستگذاری و راهبری کلان شورای عالی انقلاب فرهنگی را در حد تصویب یک تفاهمنامه میان دو دستگاه پایین آورد و همچنین، در حوزهای که به تصریح رهبر انقلاب، محدوده وظایف سیاستگذاری شورای عالی فضای مجازی است، دخالت شد. مسیر غیرمتعارف تصویب این مقرره، از این نکته بیشتر روشن میشود که متنی بسیار شبیه به آن، در لایحه برنامه هفتم توسعه نیز وجود دارد و بهنظر میرسد به پیشنهاد صداوسیما که زمانی در پی گنجاندن نام ساترا در قانون یکساله بودجه بود و با شکست مواجه شد، دولت در قانون ۵ ساله توسعه نیز این مقرره را آورده که البته به روشنی، جنس متفاوتی از قوانین توسعه دارد و مناسب این لایحه نیست. گویی تمام مسیرهای نامتعارف تصویب قانون طی شده تا این مقرره از مسیر اصلی آن که مجلس شورای اسلامی است، عبور نکند!
یک ابهام بزرگ
متن مصوبه یادشده شورای عالی انقلاب فرهنگی هنوز منتشر نشده است. اما پیشنویس این مصوبه با عنوان «تعیین الزامات ساماندهی حوزه صوت و تصویر فراگیر» در فضای مجازی به انتشار رسیده که البته مشخص نیست چقدر با مصوبه نهایی متفاوت است. از سوی دیگر ماده ۷۶ لایحه برنامه هفتم توسعه نیز که پیش از این ذکر آن آمد، متنی مشابه با پیشنویس منتشرشده دارد که احتمالا میتوان از این دو سند دریافت متن مصوبه نهایی چیست. ازجمله ابهاماتی که همچنان در این مصوبه وجود دارد، آن است که اساسا تعریفی برای اصطلاح فنی و تخصصی «صوت و تصویر فراگیر» انجام نداده است. با تعریف نشدن این عبارت پایهای، مقررهگذاری در این حوزه با نقص جدی مواجه میشود. جالب اینکه به خلاف روال رایج تصویب قوانین در مجلس شورای اسلامی، در این مصوبه، تعریفی از رسانههای کاربرمحور نیز وجود ندارد و ممکن است فردا سازمان صداوسیما مدعی شود ویدئوهای منتشرشده در بستر شبکههای اجتماعی نظیر اینستاگرام یا پیامرسانها مثل تلگرام و نمونههای داخلی آنها نیز «صوت و تصویر فراگیر» ند و باید توسط این سازمان تنظیمگری و نظارت شوند!
اهمیت وجود تنظیمگری
تردیدی نیست که در مساله نظارت بر ویدئوهای اینترنتی (اعم از فراگیر و غیرفراگیر) که مورد مهم و پرسروصدای آن، سریالهای شبکه نمایشخانگی بهشمار میرود، وجود نهاد تنظیمگر و نقشآفرینی آن با نظارت دقیق بر پلتفرمها، امری لازم است. سالها تجربه در عرصههای گوناگون در تمام دنیا ثابت کرده که میتوان به «بازار» آزادیعمل قابل توجهی داد، اما نمیتوان بازار و سرمایهدار را با مخاطب (در اینجا کاربر) تنها گذاشت. در آزادترین اقتصادهای دنیا نیز نهاد تنظیمگر وجود دارد و همه را به تمکین از قانون وادار میکند. با این حال از لزوم وجود اصل تنظیمگری در فضای مجازی، نمیتوان چیزی را نتیجه گرفت که قرار است در ایران اجرا شود. به معنای دیگر، هم مسیر دستیابی به مصوبه اخیر (که گفته شد) و هم نتیجه آن، منطق صحیح حکمرانی ندارد. مهمترین نتیجه مصوبه اخیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، نظارت سازمان صداوسیما (ساترا) بر سریالهای نمایشخانگی است، امری که بارها گفته شده تعارض منافع ایجاد میکند؛ چراکه رقیب پلتفرمهای نمایشخانگی، ناظر آنها شده است.
بحث اصلی: تعارض منافع
اگرچه صحبت درباره تنظیمگری که رقیب باشد، توضیح واضحات بهنظر میرسد، اما نگاه مسئولان ساترا (و شاید صداوسیما) به این امر، آنقدر عجیب است که گویی در این باره نیز باید سخن گفت. چندی پیش در نشستی که به مناسبت روز جهانی ارتباطات در دانشگاه تهران برگزار شد و در «فرهیختگان» هم بازتاب داشت، حامد معینی، معاون حقوقی ساترا در پاسخ به بحث تعارض منافع سازمان صداوسیما در تنظیمگری پلتفرمها، ساترا را مستقل دانست و گفت: «مثل این است که بگوییم در اتحادیه مرغداران کسی که رئیس اتحادیه میشود، نباید مرغداری داشته باشد!» روشن است که رقابت تنظیمگر با پلتفرم، اساسا از جنس این مثال مرغ و مرغداری نیست. در توضیح ایراد منطقی تعارض منافع به مصوبه اخیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، مرور مثالی از تجربه اخیر جامجهانی، کمککننده است. جایی که ساترا چند روز پیش از شروع مسابقات جامجهانی قطر ۲۰۲۲، در قاعدهای تازه اعلام کرد پلتفرمها فقط مجازند مسابقات را از طریق خروجی شبکههای ۳ و ورزش تلویزیون پخش کنند. این قاعده جدید، همه مزیتهای نسبی پلتفرمها شامل صدای گزارشگر متفاوت از گزارش تلویزیون، پخش تصاویر حاشیهای قبل و بعد از مسابقه و... را از بین برد. درواقع بخشنامه نهاد تنظیمگر که هدف آن حمایت از پلتفرمها معرفی شده بود، دست پلتفرمها را در رقابت با صداوسیما بست تا نتوانند با تنظیمگر رقابت کنند. وقتی تنظیمگر همزمان رقیب باشد، این دست مسائل بهراحتی اتفاق میافتد و فقط به ممیزی محتوایی که صداوسیما نمیتواند پخش کند، مربوط نیست. در بعضی مسائل دیگر هم ردپای آن را میتوان دید که به این اکوسیستم ضربه وارد میکند. حتی مسالهای مثل ممنوعالکاری بعضی سینماگران بهعلت مخالفت نهاد تنظیمگر، میتواند نمایشخانگی را بهکلی زمین بزند. کافی است که بعضی محصولات پلتفرمها بابت این مساله، مدتها متوقف شوند و امکان انتشار پیدا نکنند. استفاده از این امکان را در نامه جبلی به رئیسی در شکایت از فیلیمو بابت سریال «سقوط» هم به یاد داریم.
آفت برخوردهای سلیقهای
فارغ از بحث تعارض منافع، ساترا که در سالهای اخیر خود را نهاد تنظیمگر این حوزه دانسته و در مقاطعی به بعضی یا همه پلتفرمها نظارت کرده، برخوردهای سلیقهای نیز نشان داده که نگرانکننده بهنظر میرسد. احتمالا خبر دارید که در همین ماههای اخیر، یک پلتفرم دچار چالش جدی با ساترا بوده و گفته شده بعضی از سریالهای آن هیچگونه مجوزی از ساترا ندارند، اما گاه در بعضی پلتفرمهای دیگر، محتوایی با مجوز ساترا منتشر شده که عجیب بهنظر میرسد. درحالیکه تصاویری از این محصولات نیز در شبکههای اجتماعی منتشر شده، عدهای معتقدند بنا به شکل ارتباطات میان پلتفرمها و ساترا، بعضی محصولات و پلتفرمها در ممیزی بیشتر با روی خوش تنظیمگر مواجه میشوند. نمونه دیگر به سریال استراتژیک «سقوط» برمیگردد که البته حواشی فرامتنی هم داشت، اما انتشار بیمجوز آن، بلافاصله با مخالفت ساترا مواجه شد؛ اما ساترا بیمجوز بودن مجموعه «بیگناه» از همان پلتفرم را بعد از هفتهها از شروع سریال رسانهای کرد!
نگرانیها از نظارت صداوسیما
مصوبه اخیر شورای عالی انقلاب فرهنگی با واکنش گسترده سینماگران مواجه شد. شمار زیادی از چهرههای سرشناس با انتشار یک متن و تصویر مشترک در استوری صفحه اینستاگرام، نسبت به این تصمیم واکنش نشان دادند. چهرههایی، چون محمدحسین مهدویان، ایمان صفا، مهراب قاسمخانی، محسن کیایی، علی شادمان، شهرام شاهحسینی، رامبد جوان و... نوشتند: «پایان نمایش خانگی. با چراغسبز رئیس دولت، نمایش خانگی هم دست صداوسیما افتاد و این یعنی سونامی ممنوعالکاری هنرمندان و پایان سرگرمیهای مردم.» جالب اینجاست که شمار زیادی از این چهرهها افرادیاند که با محصولات همین سازمان صداوسیما به شهرت رسیدهاند. علاوهبر این استوریها، میتوان به بیانیه صریح خانه سینما نیز اشاره کرد که اگرچه در بسیاری از موارد خلافنظر اهالی سینما، سکوت رسمی پیشه میکند، اما در این مورد بیانیه صریح داد و این مصوبه را «مأیوسکننده و مخالف پیشرفت اقتصاد هنرصنعت سینما» دانست. حال باید پرسید چرا هنرمندان تا این اندازه نسبت به انواع نظارت از جانب مدیران صداوسیما بر نمایشخانگی نگران و مضطربند؟ شاید بهتر باشد پاسخ این پرسش را در شرایطی جست که در سالهای اخیر در تلویزیون به وجود آمده است. فارغ از اصل یکی بودن رقیب و ناظر، بهنظر میرسد فضای سازمان صداوسیما درحالحاضر به نسبت دهههای گذشته، تنگتر شده و شاید برخی قصهها، شخصیتها و حتی مفاهیم مطرحشده در آثار مختلف، دیگر امکان طرح ندارند. بسیاری از چهرههای منتشرکننده استوری یادشده که با سریالهای صداوسیما به شهرت رسیدهاند، دیگر جایی در رسانه ملی ندارند. بهعبارت دیگر تلویزیون گویی در جهتی خلاف فضای عمومی کشور درحال حرکت است و این امر، فاصله سرگرمیهای مورد اقبال بخش زیادی از جامعه را با رسانه بیشتر و بیشتر میکند.