شناسهٔ خبر: 67882110 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: مشرق | لینک خبر

فریاد در کوچه و خیابان، برای دست‌درازی به بیت‌المال!

وقتی عثمان مبالغی از بیت‌المال را به اطرافیان خود داد، «ابوذر» یار نزدیک پیامبر در کوچه و خیابان فریاد می‌زد و اعتراض می‌کرد تا اینکه عثمان او را از مدینه اخراج و به شام تبعید کرد.

صاحب‌خبر -

به گزارش مشرق، بیت‌المال، حریمی است که دست‌درازی به آن گناه بزرگی شمرده می‌شود. قدرت و حکومت، دسترسی به بیت‌المال را در اختیار افراد زیادی قرار می‌دهد اما اینکه آنان پس از دستیابی به قدرت تا چه اندازه به این حریم وفادار باشند، به خداباوری، دین‌داری و مردم‌داری آنها برمی‌گردد. تاریخ اسلام برگ‌های زیادی دارد که نشان می‌دهد پیامبر (ص)، امیرالمومنین (ع) و یاران واقعی ایشان تحت هیچ شرایطی اجازه نمی‌دادند حکمرانان، حرمت بیت‌المال را بشکنند و حریم آن را قابل نفوذ جلوه دهند.

ابوذر، یکی از یاران نزدیک پیامبر (ص) بود که توسط معاویه و عثمان آزار و اذیت بسیار دید. چرا؟ چون بر حریم بیت‌المال وفادار مانده بود و آنها را از دست‌درازی به اموال عمومی مردم و بذل و بخشش از آن نهی می‌کرد. زمانی که گفته‌های ابوذر بر حکمرانان فایده نکرد او نزد مردم درباره خیانت آنان سخن گفت و همین باعث شد یار رسول خدا از مدینه تبعید شود!

در این مطلب روایتی از امام حسین (ع) را می‌خوانیم که ایشان درباره ماجرای تبعید ابوذر به اطرافیان خود نقل کرده بودند. احادیث آورده شده در این گزارش از کتاب «حکمت‌نامه امام حسین»، از آثار جاودان آیت‌الله ری‌شهری انتخاب شده که دریایی از معرفت را در خود جای داده است.

بخشش عثمان از بیت‌المال، ابوذر را به تبعید کشاند

بنابر نقل ابن ابی الحدید، علت تبعید ابوذر به شام در پی بخشش مبالغ بیت‌المال به مروان بن حکم، زید بن ثابت و دیگران توسط عثمان بود. وی می‌گوید: «ابوذر در کوچه و خیابان فریاد می‌زد و اعتراض می‌کرد تا اینکه عثمان، او را از مدینه اخراج و به شام تبعید کرد.»

وی در شام به کارهای معاویه اعتراض می‌کرد که روزی معاویه، ۳۰۰ دینار را برایش فرستاد. ابوذر به آورنده پول گفت: «اگر این سهم امسال من از بیت‌المال است که تاکنون نداده‌اید، می‌پذیرم؛ ولی اگر پاداش است نیازی بدان ندارم،» و آن را پس فرستاد.

هنگامی که معاویه کاخ خضراء [سبز] را در دمشق بنا نهاد، ابوذر گفت: «ای معاویه! اگر این کاخ از پول خداست خیانت است و اگر از پول خودت است اسراف است.»

بدین طریق در شام دائماً به معاویه می‌گفت: «به خدا سوگند! کارهایی را کرده‌ای که من آنها را نمی‌شناسم؛ به خدا سوگند! این کارها نه در کتاب خدایند و نه در سنت پیامبرش (ص)؛ من حقی را می‌بینم که خاموش می‌شود؛ باطلی را می‌بینم که زنده می‌شود و راستگویی را می‌بینم که تکذیب می‌شود…»

تا اینکه روزی معاویه پس از شنیدن سخنان ابوذر، دستور بازداشت وی را صادر کرد و وی را دشمن خدا و دشمن رسول خدا خواند. ابوذر نیز در پاسخ گفت: «من نه دشمن خدایم و نه دشمن رسول خدا، بلکه تو و پدرت دشمن خدا و رسول خدایید، به ظاهر اسلام آوردید و کفرتان را در دل نهفتید و قطعاً رسول خدا (ص) تو را لعن کرد و چندین بار تو را نفرین کرد که سیر نشوی.»

معاویه گفت: «من آن شخص نیستم.» ابوذر گفت: «چرا تو هم‌او هستی؛ رسول خدا (ص) به من گفت، در حالی که بر او می‌گذشتم و خودم شنیدم که می‌گفت: خدایا او [معاویه] را لعن کن و سیرش نکن مگر با خاک.»

در اینجا معاویه دستور زندانی کردن او را صادر کرد.

همچنین گفته‌اند وی (ابوذر) در شام، مردم را به فضائل پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) و توصیه می‌کرد. معاویه، مردم را از نشست و برخاست با وی نهی کرد و به عثمان نامه نوشت و وی را از اعمال و سخنان ابوذر آگاه ساخت.

معاویه پس از پاسخ عثمان، ابوذر را به مدینه روانه کرد. ابوذر در مدینه با عثمان دیدار کرد ولی دینارهای اهدایی‌اش را نپذیرفت و به انتقاد از حکومت وی پرداخت. عثمان نیز او را تاب نیاورد و وی را با بدترین حالت به «ربذه» تبعید کرد که شرح حال گفتگو بین ابوذر و عثمان و تبعید به ربذه در بسیاری از کتب تاریخی آمده است.

نظر شما