به گزارش ایسنا، متن پیش رو گزارش نورنیوز از اهداف پیدا و پنهان سفر نخست وزیر رژیم صهیونیستی به آمریکا است که در ادامه میخوانید: سخنرانی بنیامین نتانیاهو در کنگره آمریکا همزمان که با حواشی مختلفی همراه بود، اهداف متفاوتی را هم دنبال می کرد. شاید دو محور مهم این سخنرانی را بتوان جذب کمک های بیشتر از آمریکا در جنگ غزه، و به جریان انداختن دور تازه ای از پروژه جدید « ایران هراسی» دانست.
به نظر می رسد او در رسیدن به هدف اول یعنی جلب حمایت بیشتر تبلیغاتی و کمک مالی و تسلیحاتی از ایالات متحده موفق بوده کما اینکه این کمکها پیش از سفر نتانیاهو به آمریکا هم در جریان بوده است. تشویقهای ممتد نمایندگان کنگره در واکنش به سخنان نتانیاهو همزمان با تجمعهای اعتراضی بیرون کنگره و البته حرکتهای اعتراضی در ماه های گذشته علیه جنایات اسرائیل در غزه بیان کننده دو روی سکه وجهه اسرائیل در آمریکاست. یکی وجهه مردمی که انتقادات و اعتراضات جدی را علیه اسرائیل مطرح کرده اند و دیگری وجهه رسمی سیاست در آمریکا که همچنان حامی این رژیم است.
نتانیاهو البته در مسیر توجیه جنایات خود علیه فلسطینیها و کشتار نزدیک به 40 هزار نفر از فلسطینی ها و ضرورت حمایت جدیتر آمریکا از این رژیم، به سیاست همیشگی خود یعنی ایران هراسی پناه برد. او خیلی هدف دار خطاب به قانون گذاران آمریکایی گفت که « دشمنان ما دشمنان شما هستند... وقتی با ایران میجنگیم، با رادیکالترین و آدمکشترین دشمن ایالات متحده آمریکا میجنگیم...جنگ ما جنگ شماست، و پیروزی ما پیروزی شما خواهد بود.»
ایران هراسی، سیاست همیشگی رژیم صهیونیستی و بخصوص نتانیاهو بوده است. منتها طرح دوباره و برجسته سازی این موضوع در شرایط فعلی که تقریبا همزمان شده است با آغاز به کار دولت های جدید در ایران و آمریکا معنادارتر است. دنبال کردن این سیاست در چارچوب خصومت های دیرینه جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی چیز غیر طبیعی نیست. این رژیم ریشه گرفتاری ها و ناکامیها در اجرا کردن برنامهها و سیاستهای منطقهای خود را از چشم تهران میبیند. مشخصا بعد از جنگهای تاریخی اعراب و اسرائیل، تنها کشوری که در چند دهه گذشته شجاعت حمله مستقیم به این رژیم را داشته جمهوری اسلامی ایران بوده است.
اما چرا نتانیاهو در این مقطع اراده کرده یک بار دیگر شانس خود برای اجماع سازی علیه ایران را کلید بزند؟ به نظر می رسد دو دلیل عمده در پاسخ به این سوال متصور است؛ یکی وضعیت مبهم نتیجه جنگ غزه و ناکامی دولت تندرو اسرائیل به رهبری نتانیاهو در رسیدن به اهداف جنگ و بخصوص تضعیف وجهه بین المللی این رژیم بابت آشکار شدن ماهیت جنایتکارانه آن که نگرانی های نخست وزیر معطوف به آینده دولت و همچنین موقعیت سیاسی اش را دو چندان کرده است.
برجسته کردن خطر تهدید ایران در این چارچوب، توجیهی است برای ادامه سیاستهای جنگ طلبانه نتانیاهو با این پیام مشخص که حتی اگر حماس هم از بین برود باز جنگ و دشمنی و تهدید ادامه دارد چون محور مقاومت محدود به حماس نیست. و این یعنی تداوم سیاستهای جنگطلبانه رژیم صهیونیستی به بهانه دفاع از موجودیت خود.
پیوند دادن دشمنی ایران با اسرائیل به دشمنی ایران با آمریکا و منت گذاشتن بر سر آمریکاییها که اسرائیلی ها برای تامین منافع آمریکاییها با ایران می جنگند هم تلاشی است برای همراه کردن واشنگتن و چه بسا تحقق آرزوی دیرینه این رژیم یعنی وارد کردن ایران و آمریکا به درگیری مستقیم. چه اسرائیل به خوبی می داند به تنهایی نمیتواند حریف ایران و محور مقاومت باشد لذا بهترین شیوه برای این رویارویی در هر شکلی ائتلاف سازی علیه تهران است.
آنچه در کنار بیاعتباری رژیم صهیونیستی، به نگرانیهای این رژیم و نتانیاهو دامن زده نتیجه انتخابات ریاست جمهوری در ایران است. مسعود پزشکیان به همراه محمد جواد ظریف وزیر خارجه پیشین، مهمترین برنامه دولت خود در سیاست خارجی را تعامل سازنده و مقابله با موج ایران هراسی اعلام کرده است. سیاست منطقه ای دولت شهید رئیسی در طول سه سال گذشته توانسته بخشی از سوء تفاهم های موجود میان ایران و برخی همسایگان و کشورهای منطقه را از بین ببرد. مشخصا توافق ایران و عربستان برای عادی سازی روابط که در ادامه تقویت روابط و همکاری با برخی کشورهای دیگر عربی منطقه را به دنبال داشت، بخش زیادی از بهانه تراشی ها و ادعاهای اسرائیل برای جا انداختن ایران به عنوان دشمن منطقه را از بین برده یا بسیار کم رنگ کرده است. حالا روی کار آمدن یک دولت اصلاحطلب با سیاست تعامل سازنده با دنیا میتواند ته ماندههای ادعاهای یک رژیم جنایتکار و جنگطلب علیه ایران را نیز به نابودی بکشاند.
استقبال کشورهای منطقه از انتخاب مسعود پزشکیان و رویکرد تعاملی او همزمان با اعلام آمادگی رئیسجمهور منتخب برای گفتوگو با کشورهای اروپایی و حل و فصل پرونده های جاری در صورت موفقیت میتواند ضربه مهلک دیگری بر پیکر رژیم صهیونیستی باشد. بماند که همین حالا هم بسیاری از کشورهای منطقه همچون ملت های خود به حقانیت مواضع اصولی ایران در قبال رژیم صهیونیستی پی برده اند.رفع خطر قدرت گرفتن راست های افراطی در فرانسه و قدرت گرفتن چپ ها و میانه روها در این کشور مهم اتحادیه اروپا و پیروزی حزب چپ گرای کارگر در انگلستان به عنوان متحد نزدیک آمریکا در اروپا هم در نوع خود تحولات مثبتی در مسیر تقویت تعامل ایران با اروپا است و البته موجب نگرانی اسرائیل.
پس بیراه نیست که نتانیاهو قبل از شروع به کار دولت جدید در ایران و قبل از انتخابات آمریکا پیشدستی کرده و سیاست ائتلافسازی علیه ایران یا همان ایرانهراسی را در اولویت قرار دهد.
اینکه نتانیاهو در این مسیر موفق خواهد شد یا نه را باید صبر کرد و دید. البته که او در این مسیر موانع بزرگی را نیز پیش روی خود دارد. شاید بزگترین آن، آشکار شدن بیشتر ماهیت این رژیم در توسل به خشونت و کشتار و نسل کشی باشد که اعتبار آن را به شدت کاهش داده است.
با این همه نباید از این واقعیت هم غافل شد که اسرائیل متحد استراتژیک ایالات متحده است چه دولت دموکرات ها بر سر کار باشد چه جمهوریخواهان. چنانکه طی سخنرانی بحث برانگیز او در کنگره آمریکا همزمان که تعداد زیادی در اعتراض به حضورش و نسبت به جنایاتش تجمع کرده بودند، بسیاری از نمایندگان کنگره هم بیش از 20 بار به صورت ممتد و به صورت ایستاده او را تشویق کردند.
این یعنی با وجود اعتراضات و انتقادات مردمی نسبت به حمایت های آمریکا از اسرائیل، واشنگتن همچنان خود را موظف به حمایت از این رژیم می داند. بنابراین تصمیم سازان سیاست خارجی در جمهوری اسلامی نباید تنها به موج اعتراضی افکار عمومی در آمریکا یا جهان بسنده کنند و اهتمام لازم نسبت به پیوند استراتژیک میان آمریکا و اسرائیل نداشته باشند.
جمهوری اسلامی پیش ازاین تجربه موفقی در مقابله با ایرانهراسی داشته و با اتکا به عقلانیت و رهنمودهای مقام معظم رهبری، این حربه را ناکارآمد ساخته یا حداقل برندگی آن را کاهش داده است.
اجماع سازی در داخل به عنوان برنامه محوری پزشکیان و رویکرد تعامل سازنده با جهان که محور برجسته سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در سند چشم انداز بیست ساله به عنوان یک سند بالادستی است، می تواند پادزهر مناسبی برای مقابله با حربه ایران هراسی باشد. اجرایی کردن این رویکرد در چارچوب عزت، حکمت و مصلحت آنچنانکه مسعود پزشکیان گفته، پروژهای نیست که از عهده دولت به تنهایی و بدون حمایت دیگر نهادها و مجموعههای سیاسی برآید.
ایران به واسطه بازیگری منطقی که در طول جنگ غزه داشته حالا با رویکرد تعاملی چه بسا می تواند ابتکار عمل را در میان بازیگران منطقه ای برای خاتمه دادن به جنگ غزه و ترسیم آرایش سیاسی جدید در منطقه غرب آسیا داشته باشد. نگرانی های اروپایی ها و حتی آمریکا از ادامه دار شدن جنگ در غزه و بیم شعله ور شدن آن در کل منطقه می تواند زمینه های مناسبی را برای گفت و گوهای ایران و اروپا و حتی آمریکا فراهم سازد. نتانیاهو چه بسا از ترس همین ظرفیت ها است که پیش دستی کرده و ائتلاف سازی برای انزوای تهران را دوباره روی میز آورده است.
سیاست رسمی جمهوری اسلامی در مواجهه با جهان همان است که بارها اعلام شده؛ ایران تنها با رژیم صهیونیستی دشمنی و خصومت دارد. بر خلاف ادعای نتانیاهو تهران نه با آمریکا و نه اروپا و نه هیچ کشور دیگری فارغ از کیفیت و سطح روابط دیپلماتیک، دشمنی ندارد. راه گفتوگو با هر کدام از این کشورها هم در چارچوب تامین منافع ایران بسته نیست.
انتهای پیام
نظر شما