شناسهٔ خبر: 67811959 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: جماران | لینک خبر

در گفت و گو با جماران؛

روایت فرزند آیت الله العظمی گلپایگانی از اهتمام ایشان به عزاداری سیدالشهداء(ع)

ایشان خیلی مقید بودند که در مجالس سیدالشهداء(ع) شرکت کنند و از اول تا پایان مجلس، دو زانو می‌نشستند. حدود سی و خرده‌ای سال پیش که ماه محرم با تیر یا مردادماه مصادف بود، آقا در ییلاق تشریف داشتند. چون هوای قم خیلی گرم بود و کولر و امکانات سرمایشی کنونی کمتر بود. به ایشان عرض کردیم که ما مراسم سیدالشهداء(ع) را در قم برگزار می‌کنیم، حضرتعالی تا پنجم یا ششم محرم در ییلاق تشریف داشته باشید. ایشان قبول نکردند و فرمودند: «بگویید ماشین بیاید مایلم که از روز اول در مجلس شرکت کنم.» بنابراین آقا با اینکه حالشان مساعد نبود و هوای قم گرم بود، از روز اول در مجالس روضه شرکت کردند.

صاحب‌خبر -

پایگاه خبری جماران: فرزند مرحوم آیت‌الله العظمی گلپایگانی می گوید، مرحوم حضرت آیت‌الله العظمی گلپایگانی در ولایت اهل‌بیت(ع) عجیب بودند. مرحوم حاج احمد خمینی بعد از رحلت حضرت آقا (آیت‌الله العظمی گلپایگانی) نقل کردند که من درخواب مرحوم حضرت آقا را دیدم که روی منبری نشسته‌اند. من جلو رفتم و انگشت شست ایشان را گرفتم. از آنجایی که می‌دانستم که اگر کسی شصت میتی  را درخواب بگیرد، هر چه از او بپرسند جواب می‌دهد. پرسیدم، در آن دنیا چه چیزی به درد انسان می‌خورد؟ حضرت آقا فرمودند: «ولایت». تا سه مرتبه  ایشان فرمودند: «ولایت».

مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با آیت‌الله سید محمد باقر گلپایگانی درباره اهتمام آن مرحوم در برپایی مراسم عزاداری و نیز ارادت ایشان به مجالس امام حسین علیه‌السلام، در پی می آید:

درباره سابقه برگزاری مجالس عزاداری در بیت مرحوم حضرت آیت‌الله العظمی گلپایگانی بفرمایید.

از زمانی که رضاشاه روضه را ممنوع کرد، برای اینکه اصل سنت روضه حفظ شود، حضرت آقا روضه را بعد از اذان صبح در منزل خود برقرار ‌کردند. مجلس بعد از نماز صبح شروع می‌شد و زمان طلوع آفتاب خاتمه می یافت ، شرکت‌کنندگان متفرق می‌شدند.

ازانجائیکه اهل منبرتحت مراقبت شدید بودند و مأموران آنان را بازداشت می‌کردند، حضرت آقا شخصاً از ابتدای محرم به مدت 13 روز منبر تشریف می‌بردند و ضمن بیان فضائل اهل البیت(ع) مقتل می‌‌خواندند. حضرت آقا می‌فرمودند: «برخی از آقایان که شرکت می‌کردند، بقچه ای همراه داشتند که حکایت از گرمابه داشت که از مزاحمت مأموران درامان باشند.

آن دوران اگر از هر خانه‌ای صدای عزاداری می‌آمد، مفتش‌ها به پاسبان‌ها اطلاع می‌دادند و تحت تعقیب قرار میگرفتند و ابتدا منبری را دستگیر می نمودند حضرت آقا برآن بودند که «سنت عزاداری به شخصه در منزلشان حفظ گردد، زیرا یقین داشتند این رژیم پایدار نخواهد ماند و هرکس با حضرت امام حسین (ع) مخالفت وضدیت نمود اخرالامرنابود میگردد. ممنوعیت مجالس را پهلوی ازحدودسال ( 1306ش)شروع کرد و تاسال (1314) به اوج خود رساند. از همان زمان مجالس عزاداری را حضرت آقا در منزلشان بنا نهادند و تا کنون به فضل الهی برپا می گردد (قریب یک قرن)

حضرت آقا می‌فرمودند: «بزرگان وعلماءازجمله مرحوم آقای شیخ عبدالکریم حائری، مرحوم آقای کبیر قمی، مرحوم آقای فیض،  مرحوم آقای نویسی، مرحوم آقای ارباب، مرحوم آقای بافقی وعلماءثلاث و مرحوم آقای بروجردی و... در این مجلس شرکت می‌کردند.» همچنین هم‌دوره‌های ایشان مثل آقایان (امام) خمینی، داماد، شریعتمدار، نجفی و یثربی و زنجانی و... حضور پیدا می‌کردند.

موضوع جالب این است که پهلوی اول هرچند عزاداری رسمی را ممنوع کرد، ولی مجالس بین‌الطلوعین در آن زمان باب شد. لذا مردم به جای اینکه صبح و ظهر یا شب، مجلس داشته باشند، بین‌الطلوعین برگزار می‌کردند و مجالس بین‌الطلوعین با صبحانه به جای نهار و شام فرهنگ سازی شد.

 

درباره حال و هوای حضرت آقا و تقید ایشان به عزاداری ‌ها بگویید.

مرحوم حضرت آیت‌الله العظمی گلپایگانی در ولایت اهل‌بیت(ع) عجیب بودند. مرحوم حاج احمد خمینی بعد از رحلت حضرت آقا (آیت‌الله العظمی گلپایگانی) نقل کردند که من درخواب مرحوم حضرت آقا را دیدم که روی منبری نشسته‌اند. من جلو رفتم و انگشت شست ایشان را گرفتم. از آنجایی که می‌دانستم که اگر کسی شصت میتی  را درخواب بگیرد، هر چه از او بپرسند جواب می‌دهد. پرسیدم، در آن دنیا چه چیزی به درد انسان می‌خورد؟ حضرت آقا فرمودند: «ولایت». تا سه مرتبه  ایشان فرمودند: «ولایت».

حضرت آقا نسبت به اهل‌بیت(ع)، بسیار خضوع خاصی داشتند و رفتار، کردار و گفتارشان نسبت به اهل‌بیت(ع) خاضعانه بود.

یکی از برنامه های قابل توجه ایشان خواندن مقتل هنگام عصر عاشورا مصیبت وداع حضرت امام حسین (ع) که تا آخرین سال حیاتشان ادامه داشت ،خانواده واهل منزل جمع میشدند وبا یک حالت بکاء وسوزخاصی مقتل خوانی می نمودندومیفرمودند بدین وسیله مفتخرم که اسمم را در ردیف ذاکرین ضبط کنند؛ انشاءالله!

در مراسم عزا، حضرت آقا به شخصی که عزا داران را سیراب می‌نمود با اشاره از او طلب آب نمودنند. من خیال کردم که حضرت آقا تشنه هستند، فوری رفتم و با لیوان خودشان آب آوردم. حضرت آقا فرمودند که من آب نمی‌خواهم. می‌خواهم سور (باقیمانده آب) عزاداران امام حسین(ع) را به عنوان شفا بخورم.

قرار بود که قطره‌ای را در زمان معین به چشم‌شان بریزم. به ایشان عرض کردم حضرت آقا اجازه فرمائید قبل از شروع مجلس ، قطره را به چشمان شما بریزیم. حضرت آقا تأملی کردند وفرمودند: «اگر چه من با این قطره‌ها معامله طهارت می‌کنم و پاک می‌دانم ولی الان که می‌خواهم برای مصیبت حضرت اشک بریزم ، دوست ندارم چیزی با اشک امام حسین(ع) مخلوط شود.»

ارادت ایشان نسبت به ائمه(ع) خیلی عجیب بود. در کسالتی که ، واقعاً حال نداشتند و روی زمین هم استراحت کرده بودند. قرار بود که آقای حاج سید صادق شمس بیاید و برای شفا توسلی داشته باشد. قبا تن ایشان بود، فرمودند: عمامه رسمی و عبای من را بیاورید. من عرض کردم: آسید صادق شمس می‌خواهد توسلی داشته باشد ، خودتان را به زحمت نیندازید. ایشان فرمودند: «ذکر ائمه(ع) در خدمت ائمه(ع) است. در خدمت ائمه(ع) باید مؤدب بود. ائمه(ع) اینجا حضور پیدا می‌کنند لذا ما در حضور آنان باید مودب باشیم و لباس رسمی بپوشیم.»

صبح زودی بود قبل از ساعت هفت که دسته‌ی عزاداری آمد، حضرت آقا کسالت داشتند و استراحت کرده بودند. ایشان بیدار شدند و فرمودند چه خبر است؟ عرض کردم : دسته‌ی فلان جا آمده و در حال سینه‌زنی هستند. فرمودند لباس وقبای من را بدهید. من عرض کردم: شما استراحت بفرمائید، هنوز صبح زود است، از الان خسته می‌شوید. ما ازطرف حضرتعالی پذیرائی میکنیم .فرمودند: «عزاداران راه زیادی را طی کردند و برای حضرت اباعبدالله الحسین(ع) سینه زدند و آمده‌اند. من از امام حسین(ع) خجالت می‌کشم که به همین اندازه‌ی کم، از این‌ها پذیرایی نکنم.» لذا در را باز کردیم و دسته عزاداری ایشان زیارت کردند.

مرحوم حضرت آیت‌الله العظمی گلپایگانی، این گونه ارادت بسیار عجیبی به اهل‌بیت(ع) داشتند. این‌ها همه بر مبنای معرفت و آگاهی بود و نه عوامی که سر بشکنند یا تا ساعت دو نصف شب سینه بزنند و دم صبح بخوابند و نماز صبح‌شان قضا ‌شود.

حضرت آقا نسبت به سایر ائمه(ع) هم همین‌گونه بودند. تابستانی قصدزیارت به مشهد راداشتند. من عرض کردم: «اجازه دهید منزل را در طرقبه بگیرم. چون هوای مشهد گرم است، روزها آنجا باشید و شب‌ها به حرم مشرف شوید.» حضرت آقا تأملی کردند و فرمودند: «من از حضرت رضا(ع) خجالت می‌کشم که به عنوان هواخوری به مشهد بروم. من به عنوان زیارت به مشهد می‌روم، نه به عنوان هواخوری.»  

 

درباره ارادت ایشان به حضرت معصومه(س) اگر خاطره یا نکته‌ای دارید بفرمایید.

حضرت آقا می‌فرمودند که زندگی طلبگی من به گونه‌ای بود که یا مطالعه می‌کردم و یا بحث ومباحثه داشتم و الاّ به حرم مشرف می‌شدم و برای حضرت معصومه(س) قرآن می‌خواندم. لذا رفقا می گفتند که فلانی کبوتر حرم است. ایشان در وصیت‌نامه خود یکی ازشرائط موفقیت‌های طلبه‌ای که در قم درس می‌خواند را زیارت حضرت معصومه(س) ذکرکرده اند . در روز سیزدهم محرم که روز آخر مراسم است، ایشان به منبری‌ها می‌فرمودند که در این روز، به حضرت معصومه(س) توسل داشته باشید  ؛ چون حضرتش ولی‌نعمت ما است و ما سر سفره ایشان هستیم. به همین دلیل شما نسبت به حضرت معصومه(س) عرض ارادت وادب داشته باشید.

 

 مرحوم حضرت آیت‌الله العظمی گلپایگانی درباره برگزاری مراسم‌های حضرت سیدالشهدا(ع) چه توصیه‌هایی داشتند؟

ایشان خیلی مقید بودند که در مجالس سیدالشهداء(ع) شرکت کنند و از اول تا پایان مجلس، دو زانو می‌نشستند. حدود سی و خرده‌ای سال پیش که ماه محرم با تیر یا مردادماه مصادف بود، آقا در ییلاق تشریف داشتند. چون هوای قم خیلی گرم بود و کولر و امکانات سرمایشی کنونی کمتر بود. به ایشان عرض کردیم که ما مراسم  سیدالشهداء(ع) را در قم برگزار می‌کنیم، حضرتعالی تا پنجم یا ششم محرم در ییلاق تشریف داشته باشید. ایشان قبول نکردند و فرمودند: «بگویید ماشین بیاید مایلم که از روز اول در مجلس شرکت کنم.» بنابراین آقا با اینکه حالشان مساعد نبود و هوای قم گرم بود، از روز اول در مجالس روضه شرکت کردند.

حضرت ابوی تا آن زمان که حال‌شان مساعد بود برای ورود جلوی همه واردین بلند می‌شدند. شخص نابینایی در مراسم شرکت می کرد و حضرت آقا جلو ایشان بلند می شدند. برخی اشکال کردند، فلانی که نمی‌بیند! شما خودرا به زحمت می اندازید؟ حضرت آقا فرمودند: این که نمی‌بیند خوب است، چون خدا می‌بیند.

حضرت آقا در عزاداری ها از دستمال کاغذی برای خشک کردن  اشک‌ها استفاده نمی‌کردند،^ بلکه ازدستمال مخصوص پارچه ای استفاده می‌کردند. دهه اول محرم که تمام می‌شد، برخی می‌آمدند و این دستمال را از ایشان  به عنوان تبرک و تیمّن می‌گرفتند. یکی ازاین دستمال هارا زمانی که رحلت ‌کردند آن را روی سینه‌ داخل کفن خودشان  گذاشتیم.

 

در زمان حیات مرحوم حضرت ابوی، در مراسم نذری هم می‌دادید؟

آن زمان اطعام در منازل علماء مرسوم نبود. ولی بعد از اتمام مراسم روزه چهاردهم تمام وعاظ و مداحین و کسانی در تشکیل مراسم کمک کرده بودند را بر سر سفره اطعام حضرتش پذیرائی می کردند، اما بعد از رحلت حضرت آقا به عللی تعطیل، ولی در عوض روز تاسوعا و عاشورا از کلیه عزادارن حسینی، پذیرائی می شود.

حضرت آقا مقید به ختم زیارت عاشورا با ذکر صد لعن و سلام در یک جلسه بودند. زمانی که توانائی داشتند بالای بام تشریف می بردند و اما بعدها در بالا ایوان زیر آسمان- و اواخر دراطاق-قرائت می کردند.

شب‌ها در برنامه‌های برخی ازهیئت‌های معروف قم، برای تشویق آن‌ها شرکت می فرمودند و به آن‌ها مبلغی را برای اقامه عزاداری هایشان اهداء می‌کردند. و هم اکنون ما تا حال این سنت حسنه را با اخوی حفظ کرده ایم  

 

برنامه‌ی دفتر حضرت آیت‌الله العظمی گلپایگانی برای اعزام مبلغان چه بود؟

آن دوران برای اعزام مبلّغ، دفتر تبلیغات و نهادهای دیگر نبود و همه اعزام‌ها از دفترحضرت آقا صورت می‌گرفت. از دفتر حضرت آقا در ماه رمضان، حدود شش هزار مبلغ برای تبلیغ به سراسر کشور اعزام شده بودند و اعزام به تبلیغ در یک اتاق با دو پرسنل صورت می‌گرفت. و اکثر بلاد ایران درخواست مبلغ ازاین دفتر را داشتند

 

حضرت آقا خیلی از علما را به عنوان وکیل به بلاد فرستاد و ماندگار شدند.

بله، آقایانی زیادی در تهران و شهرهای دیگر، وکیل آقا بودند. و در هر جا امکان داشت برای اسایش مبلغین اعزامی منزل عالم بنا میکردند. شنیدم که(آیت الله) آقای خامنه‌ای یک وقت فرموده بودند که «گلاپنه» یعنی گلپایگانی‌ها، تمام تهران را تصرف کرده‌اند.(خنده)

 

در ایامی که امام خمینی(ره) در قم بودند، به روضه‌های آقا می‌رفتند؟

بله، همه‌ی علما در روضه‌ی محرم همدیگر شرکت می‌کردند.

دسته‌ی عزاداری که در لندن در روز عاشورا برگزار می‌شود، یادگار حضرت آقا است. امسال گزارش آن در رسانه ملی پخش شد که عزاداران حسینی در دسته عزاداری روز عاشورا به طول پنج کیلومتر شرکت کردند.

سال 64، شب هفتم یا هشتم محرم بود که قرار بود آقای عالمی را به عنوان مسئول مجمع اسلامی جهانی (Islamic Universal Association) منصوب کنیم، شب که با حضرت آقا صحبت می‌کردیم، ایشان فرمودند: باقر، می‌توانی کاری کنی که در خیابانهای لندن، دسته عزاداری راه بیفتد؟ من عرض کردم: آقا این کار در لندن خیلی مشکل است. باید از قبل خبر بدهیم و پلیس خیابان‌ها را ببنند. ایشان فرمودند: شما اقدام کنید، درست می‌شود.

فردای آن روز اقدام شد و از پلیس لندن تقاضای برپایی دسته عزاداری از طرف مجمع اسلامی گردید. آن زمان بین ایران و عراق جنگ جریان داشت و بین ایران و انگلیس و آمریکا، اصطکاک بود، اما انفاس قدسیه حضرت آقا باعث شد که پلیس لندن اجازه دسته عزاداری را بدهد. روال برپایی دسته عزاداری در لندن این گونه است که جمعیت عزادار به هاید پارک می‌روند، آنجا جمع می‌شوند و به طرف مجمع حرکت می‌کنند. ایرانی‌ها، افغانی‌ها، عرب‌ها، پاکستانی‌ها و... به سبک خودشان عزاداری و سینه‌زنی می‌کنند. پلیس لندن به طول 5 کیلومتر خیابان را می‌بندند و بسته شدن خیابان در لندن خیلی مهم است. چون آنجا غیر از شهرهای ایران است که اگر از این خیابان نشد از خیابان دیگر عبور و مرور برقرار شود.

بنیانگذار این حرکت در لندن، حضرت آقا بودند و الحمدالله این سنت حسنه در بقیه بلاد خارج مرسوم شد و از سینه‌زنی لندن الگو گرفته‌اند.

مهمترین بُعد عملی آقا اخلاص بود. ایشان در صدد این نبودند که خودشان را مطرح کنند و همه چیزها را برای خدا در نظر داشتند.

امسال اعلام کردند که سی و پنجمین سال است که دسته عزاداری در روز عاشورا در لندن برپا می‌شود. با توجه به اینکه روز تعطیل نبود، اما جمعیت زیادی آمده بودند. در لندن شنبه و یکشنبه‌ها، میتینگ‌هایی برگزار می‌شود اما اینکه روز غیر تعطیل چنین جمعیتی بیاید، رویداد بی‌نظیری است. چون برای 5 کیلومتر جمعیت، باید چند خیابان را ببندند و دو طرف نیروهای پلیس حضور داشته باشند تا از عزاداران محافظت ‌کنند.

 

مجمع تحت نظر شما مدیریت می‌شود؟

بله، تقریباً مجمع اسلامی جهانی با سابقه‌ترین مرکز اسلامی شیعی لندن است.

در این مرکز، تمام سیزده شب محرم ،ضمن عزاداری سفره اطعام امام حسین برپا است و برای منبر از ایران روحانی می‌رود. همچنین دهه آخر صفر، شب‌های جمعه و روز جمعه برنامه‌هایی دارد. در مجمع اسلامی جهانی، نماز جمعه باشکوهی برگزار می‌شود و تنها نماز جمعه شیعه در لندن است.

از طرف دیگر در مناسبت‌ها و موالید و وفیات ائمه(ع) برنامه‌هایی برگزار می‌شود و برای اموری مثل عقد، طلاق، مسلمان شدن و از استخاره گرفته تا امور کفن و دفن مسلمان، برنامه دارد.

آقای عالمی نماینده مجمع اسلامی جهانی است و بتونهای دینی ،اجتماعی که برگزارمی‌کندوهمچنین فعالیت‌هایی که آنجا انجام می‌شود، درفضای مجازی منعکس و به شکل کتاب منتشر می‌شود.  

 

اگر در پایان نکته یا خاطرات خاصی از مرحوم آیت‌الله العظمی گلپایگانی دارید به عنوان حسن ختام بفرمایید.

حضرت آقا اهل تشریفات و تکلف نبودند و از منزل به مسجد حسین آباد پیاده تشریف می‌بردند و پیاده برمی‌گشتند. هم چنین سحرها به حرم حضرت معصومه(س) و به افرادی که می‌خواستند همراه ایشان بروند، می‌فرمودند: شما کاری دارید؟ آن‌ها می‌گفتند که می‌خواهیم تا مسجد خدمت شما باشیم. می فرمودند شما بفرمائید در مسجد به  شما ملحق می شوم.

یک شخص غیرمتعادلی در راه برای کمک به آقا مراجعه کرده بود. حضرت آقا بنا نداشتند در طریق مساعدت نمایند، زیرا مزاحمت ها فراوان می شد. به وی فرمود که به منزل بیا. وی گفته بود که حضرت آقا من الان احتیاج دارم. حضرت آقا فرموده بود که بنا ندارم در راه چیزی بدهم، بیا منزل. وی گفته بود: من مقلد شما هستم، بروم بمیرم؟ حضرت آقا فرمود: مردن احتیاج به تقلید ندارد.(خنده) لذا وی به منزل آمد.   

مستحضر هستید که اگر در راه به کسی کمک کنید، بقیه یاد می‌گیرند و حرکت انسان را مختل می‌کنند.

قبل از انقلاب یک پاسبانی بود که می‌گفت: «من از رفت و آمد حضرت آقا در نیمه شب ها به حرم، عوض شدم. چون من با اینکه برای نگهبانی برای شغلم، مستمری و حقوق می‌گیرم ازترس رئیس برای رفت و آمد به سختی می‌آیم، اما می‌بینم حضرت آقا بدون هیچ توقع و با اخلاص،بدون امر رئیس شب‌ها در سرمای زمستان دراین گل وشل درنصف شب از داخل بازار می‌آید، به حرم مشرف می‌شود، نماز می‌خواند و برمی‌گردد.» آن زمان سرما آن قدر زیاد بود که افراد روی دوش‌شان پوستین می‌انداختند و عبا و لباسهای گرم کن معمولی جوابگو نبود

اخبار مرتبط

انتهای پیام

نظر شما