شناسهٔ خبر: 67806304 - سرویس علمی-فناوری
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه دنیای‌اقتصاد | لینک خبر

با وظایف شغلی ملال‏‏‌آور چه کنیم؟

پژوهش جدیدی نشان می‌دهد که چگونه اصرار بر پیشبرد وظایف غیرجذاب و ملال‌‌‌آور، از بهره‌‌‌وری شما برای کارهای بعدی هم می‌‌‌کاهد. در این مقاله، رویکردی جایگزین پیشنهاد می‌شود. تقریبا هر شغلی، مقداری وظایف یکنواخت و ملال‌‌‌آور دارد که قابل اجتناب نیستند. تکمیل یک فایل اکسل و ارسال یا خواندن سرسری ایمیل‌‌‌ها، مثال‌‌‌هایی از وظایف شغلی غیرجذاب و ملال‌‌‌آور هستند. افراد اغلب فکر می‌کنند که موثرترین روش برای مواجهه با وظایف شغلی ملال‌‌‌آور، مبارزه با دلزدگی و اصرار برای اتمام آن کار در کوتاه‌‌‌ترین زمان ممکن و بدون استراحت است.

صاحب‌خبر -

 پژوهش جدیدی نشان می‌دهد که این روش ممکن است موثرین استراتژی نباشد. اصرار برای اتمام وظایف ملال‌‌‌آور به بهره‌‌‌وری افراد در وظایف بعدی نیز آسیب می‌‌‌زند. بر اساس پژوهشی جدید، به جای پافشاری و اصرار برای اتمام وظایف کاری ملال‌‌‌آور، بهتر است آن را در طول روز پخش کرده و با وظایف جذاب و معنادار تلفیق کنیم. زمانی که افراد ملال ناشی از وظایف تکراری را نادیده بگیرند یا سرکوب کنند، اغلب دچار پریشانی ذهن می‌‌‌شوند که پیامد آن کاهش بهره‌‌‌وری در تمام روز است. کاشر بلیندا، استادیار مدیریت در مدرسه کسب‌و‌کار «مندوزا» دانشگاه نوتردام که یکی از نویسندگان پژوهش اخیر است، برای ملال ذهن، نقشی مهم و مشابه درد متصور است. او می‌‌‌گوید: «زمانی که دست خود را روی یک اجاق داغ می‌‌‌گذارید، درد و سوزش به شما می‌‌‌گوید که دست خود را بکشید.» به طور مشابه، ملال و دلزدگی به ما هشدار می‌دهد که فعالیت کنونی خود را متوقف کنیم و استفاده دیگری برای ذهن خود بیابیم.

 چقدر هم‌‌‌اکنون دلزده هستید؟

بلیندا و دیگر پژوهشگران همکارش، مجموعه‌‌‌ای از آزمایش‌‌‌ها و مطالعات را طراحی کرده بودند. نخستین هدف آنها، درک این موضوع بود که آیا سرکوب حس ملال و دلزدگی منجر به کاهش بهره‌‌‌وری می‌شود یا خیر؟ دوم آنکه، اگر بهره‌‌‌وری آسیب می‌‌‌بیند، چه راهکاری برای اصلاح آن می‌توان در پیش گرفت؟ آنها در یک پژوهش از ۴۰۶ شاغل در حرفه‌‌‌های گوناگون خواستند ساعت‌‌‌های ویژه‌‌‌ای بر دست ببندند که در روزهای کاری و در فواصل مشخص، زنگ می‌‌‌زد. این آزمایش برای یک هفته ادامه می‌‌‌یافت. هرگاه که ساعت زنگ می‌‌‌زد، از شاغلان خواسته می‌‌‌شد که سطح ملال و دلزدگی خود، میزان اهمیت وظیفه کاری در دست، میزان تمرکز و میزان بهره‌‌‌وری خود را بر اساس برداشتشان ثبت کنند. بلیندا می‌‌‌گوید: «یافته‌‌‌های ما هشداری جدی بودند. اگر با ملال خود بجنگیم، پیامدهای آن را در ادامه همان روز و به شکل کاهش تمرکز و بهره‌‌‌وری تجربه خواهیم کرد.» در مرحله بعد، پژوهشگران به بررسی این موضوع پرداختند که آیا اشتغال به وظایف «معنادار» می‌تواند پیامدهای دلزدگی بر پریشانی ذهن و بهره‌‌‌وری در وظایف بعدی را جبران کند یا خیر. آنها ۲۰۶ دانشجوی مقطع کارشناسی را به طور تصادفی به تماشای فیلم‌‌‌های ملال‌‌‌آور گماشتند. یکی از فیلم‌‌‌ها «به شدت ملال‌‌‌انگیز» بود و یک مرد طی ۶ دقیقه آن، درباره انواع رنگ‌‌‌ها توضیح می‌‌‌داد. فیلم دوم که «به ندرت ملال‌‌‌انگیز» بود، ورزشکاران ورزش‌‌‌های پرتحرک را در حین هنرنمایی با پس‌‌‌زمینه یک موسیقی پرانرژی نشان می‌‌‌داد. از اعضای هرگروه خواسته می‌‌‌شد که پس از تماشای فیلم، ۳ دقیقه زمان صرف نوشتن مقاله‌‌‌ای برای آموزش یکی از دو الگوریتم زیر کنند: یک الگوریتم «معنادار» که به کودکان مبتلا به اوتیسم کمک می‌‌‌کرد، یا یک الگوریتم عادی که فقط برای یک پژوهش دیگر استفاده می‌‌‌شد. به تمام شرکت‌کنندگان گفته شد که الگوریتم‌‌‌ها، از طریق میزان واژه‌‌‌های منحصربه‌‌‌فرد استفاده‌شده در مقالاتشان، «یاد» می‌‌‌گیرند.

 اثر سرریزی

کسانی که فیلم ملال‌‌‌انگیز انواع رنگ را مشاهده کرده بودند، به طور متوسط کلمات منحصربه‌‌‌فرد کمتری استفاده کردند و به‌‌‌نسبت افراد برانگیخته از فیلم ورزشی، دچار پریشانی ذهن بیشتری بودند. بلیندا توضیح می‌دهد: «یافته ما این بود که اگر از وظیفه اول خسته و دلزده شده بودید، تمرکز و بهره‌‌‌وری کمتری در وظیفه دوم داشتید.» با این حال، کسانی که فیلم ملال‌‌‌آور را دیده بودند، زمانی که از آنها خواسته شد مقاله‌‌‌ای برای آن هدف ارزشمند و بااهمیت بنویسند، از پرش تمرکز و کاهش بهره‌‌‌وری‌‌‌شان کاسته شد.

بلیندا شرح می‌دهد: «به طور کلی، دلزدگی محدود به زمانی کوتاه نیست و بر تمام فعالیت‌‌‌های بعدی روز اثر منفی می‌‌‌گذارد. به این اثر، سرریز شدن دلزدگی می‌‌‌گوییم. با این حال، اثر سرریزی با درک اهمیت و معنادار بودن وظیفه دوم، تعدیل می‌‌‌شد.» این پژوهش چه کاربردی برای کارکنان و شرکت‌ها دارد؟ بلیندا توصیه می‌کند که کارکنان نگاهی کل‌‌‌گرایانه به هر روز داشته باشند و وظایف روز را به دو دسته «ملا‌‌‌ل‌‌‌انگیز» و «معنادار» تقسیم کنند و ساعات کارشان را به نحوی برنامه بریزند که بین این دو دسته در رفت‌‌‌وآمد باشند. بلیندا می‌‌‌گوید: «زمانی که افراد به کاری معنادار برای خود مشغول می‌‌‌شوند، تمرکزشان بازمی‌گردد و انرژی‌‌‌شان تجدید می‌شود.» مدیران نیز می‌توانند بخشی از راهکار باشند. به گفته پژوهشگر این مقاله، «آنها می‌توانند برای کارکنان توضیح دهند که اصرار بر اتمام یکباره وظایف ملال‌‌‌آور، به نفع هیچ‌‌‌کس یا سازمان نیست.» مدیران همچنین می‌توانند کارکنان را به داشتن برنامه‌‌‌ای برای طول روزشان تشویق کنند. بلیندا توصیه می‌کند: «الهام‌‌‌بخش آنها باشید تا به اثر احتمالی هر وظیفه شغلی بر احساسات و تمرکز خود توجه کنند و طبق آن برنامه‌‌‌ای اثربخش در پیش بگیرند.»

منبع: Wall Street Journal

 

برچسب‌ها:

نظر شما