شناسهٔ خبر: 67778119 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: تابناک | لینک خبر

نقد یک تحریف عاشورایی؛تحریف گزارش به میدان رفتن عابس/ عابس لخت نبود

عابِس بن ابی‌شَبیب شاکِری از بزرگان شیعیان کوفه و مردی سخنور و عابد و شجاع بود که در کربلا جانش را فدای امام حسین(ع) کرد. او از یاران امام علی(ع) بود که در جنگ صفین نیز مجروح شده بود.

صاحب‌خبر -

بعضی افراد از گزارش شهادت عابس برای تأیید دو موضوع پرمناقشه در عزاداری، یعنی لخت‌شدن و قمه‌زنی استفاده می‌کنند. اما چنین استفاده‌ای صحیح نیست و ناشی از ترجمه و فهم نادرست آنها  از گزارش شهادت اوست. در ادامه به تشریح این دو برداشت ناصحیح می‌پردازیم.
 
۱. استفاده برای تأیید قمه‌زنی: در قسمتی از حکایت به میدان رفتن عابس در روز عاشورا آمده است: «ثم مشى بالسیف مصلتا نحوهم، و به ضربة على جبینه؛ سپس با شمشیر كشیده به سوى آنها رفت و جای زخمى بر پیشانى داشت.» طرفداران قمه‌زنی از وجود جای زخم بر پیشانی عابس چنین استفاده کرده‌اند که او قبل از رفتن به میدان نبرد، رفتاری شبیه قمه‌زنی داشته و خودزنی نموده است. ولی این جای زخم هیچ ارتباطی با قمه‌زنی و رفتارهای مشابه آن ندارد، بلکه جای ضربه‌ای بوده است که سال‌ها قبل در جنگ صفین و در رویارویی با دشمنان بر پشانی عابس وارد شده بود؛ البته برخی مثل طبری كلمه صفین را از روی عمد یا اشتباه انداخته‏‌اند. اما طبق نقل دو کتاب «ذخیرة‌الدارین» و «ادب الطف» اصل عبارت اینچنین است: «ثم مضی بالسیف مصلتاً نحو القوم و به ضربة علی جبینه یوم صفین؛ عابس با شمشیر كشیده به طرف سپاه دشمن رفت در حالی كه اثر ضربتی بر پیشانی‏اش از جنگ صفین مانده بود» (حائری، ذخیرة الدارین ، ص۴۴۶.)  


مشخص است که بیان وجود جای ضربه بر پیشانی عابس، وصفی از جنگ آوری و شجاعت او بوده است. اما خودزنی وی در آن شرایط جنگ هیچ توجیهی ندارد بلکه فایده آن برای دشمن است که نیرو و رمق او را می‌گرفت. 


2. لخت‌شدن عابس: فراز بالا درباره گزارش شهادت عابس برای نیکو جلوه دادن لخت شدن در مجالس عزاداری نیز مورد استفاده قرار گرفته است. توضیح این‌که نقش ادبی و ترکیبی تعبیر «مصلتا» در این جمله حال است. بعضی آن را برای توصیف وضعیت عابس ترجمه کرده‌اند، و گزارش را به‌گونه‌ای معنا کرده‌اند که گویا او لخت به میدان آمده بود، ولی تعبیر «مصلتا» وضعیت شمشیر عابس را بیان می‌کند، نه لخت شدن او را،‌ به دلائل زیر: 
 
تعبیر «صلَتَ» واژه‌ای است که در لغت عرب فقط برای خارج کردن شمشیر و مانند آن از غلاف به کار می‌رود و متداول نیست نیز که از آن لخت شدن انسان را قصد کنند. در لسان العرب آمده است: «أَصْلَتَ السیفَ جَرَّده مِنْ غِمْده، فَهُوَ مُصْلَتٌ. وضَرَبه بِالسَّیفِ صَلْتاً وصُلْتاً أَی ضَرَبه بِهِ وَهُوَ مُصْلَتٌ » (لسان العرب، ج۲، ص۵۳) 
در این جمله نیز «مصلتا» اگر اسم مفعول و حال برای سیف(شمشیر) باشد، به این معنا است که عابس با شمشیری آخته به میدان رفت. این کلمه می‌تواند اسم فاعل و حال برای عابس باشد که در این صورت نیز همچنان وضعیت حمل شمشیر توسط او را بیان می‌کند. به این صورت که مفعول «مصلتا» سیف است به قرینه قبل(=بسیفه)حذف شده است، یعنی اصل جمله اینگونه بوده است: «ومشی بسیفه مُصلِتاً سیفَه»(عابس با شمشیر در حالیکه آن را آخته و از غلاف خارج کرده بود، به میدان رفت) 
 این نکته را باید در نظر داشت که وقتی یک فعلی، فاعل یا مفعول خاص داشته باشد، تنها راه توسعه معنایی آن از طریق مجاز یا استعاره یا نقل شایع است.طرفداران فرضیۀ برهنه بودن عابس باید پاسخ دهند: چگونه وقتی فعل «أصلت» صرفاً برای «شمشیر» به کار می‌رود، آن را برای «لباس» به کار می‌برند؟ آیا «لباس» به «سیف» تشبیه شده است؟! 
افزون بر این در فراز بعدی این گزارش‌های تاریخی آمده است که عابس کلاه‌خود و زره‌ را از بدنش بیرون می‌آورد، چگونه می توانیم او را لخت بدانیم در حالی که زره بر تن داشته است، و اصولا با پوشیدن زره چرا او باید لخت باشد و پیراهن نپوشده باشد؟! (رک: تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۳.)

نقلی از عابس بن ابی‌شبیب شهرت یافته است که در میدان جنگ خطاب به لشگر ابن سعد می‌گوید: «حب الحسين أجننی؛ عشق حسین دیوانه‌ام کرده است» بعضی با طرح این سخن توجه به عقلانیت، استدلال، عرفیات و حتی موازین شرعی را در عزاداری نفی می‌کنند و دیوانگی برای امام حسین(ع) را مجوزی برای عدم توجه به ملاک‌های عقلی و شرعی در عزاداری می‌دانند. درباره این فراز چند نکته بیان کنم. 

۱.  فراز (حب الحسین اجننی) در کتاب‌های تاریخی نیامده است و ظاهرا اولین بار سید جواد شُبَّر (متوفی: 1402ق/1982) آن را در کتاب ادب‌الطف نقل کرده است. نکته مهم آن است که گزارش حماسی شهادت عابس در کتاب‌های تاریخی مثل تاریخی طبری به نقل از ابومخنف آمده است ولی در هیچ کدام عبارت ««حب الحسين أجننی» وجود ندارد و شاید این قسمت افزوده خطیب و سخنرانی در دوران معاصر باشد.
 
۲. تقطیع کلام و گزیده‌برداری از جملات حماسی عابس در عاشورا و آوردن فراز «حب الحسين أجننی» به تنهایی، معنایی نادرست را القا می‌کند که بعضی برای نفی عقلانیت در عزاداری به آن استدلال می‌کنند. اما این فراز اگر اصلی نیز داشته باشد، مقصود عابس از آن دیوانگی اصطلاحی که معنایی مذموم دارد، نبوده است، بلکه این سخن دلالتی بر انتخاب عابس برای شهادت در رکاب امام حسین(ع) و جانثاری در این راه دارد. در واقع شهادت و بی‌باکی عابس در میدان نبرد، ناشی از غلبه عقلانیت بر تخیلات دنیوی و هوای نفس بود که لشکریان عمربن سعد از آن بی‌بهره بودند. در کتاب‌های تاریخی آمده است هنگامی که عابس به میدان رفت، فردی از لشگر عمربن سعد که از قدرت جنگ‌آوری عابس در نبردها آگاه بود، گفت: «مبادا کسی به تنهایی با او درآویزد» همین موضوع موجب شد که در برابر رجزهای عابس کسی به میدان نیاید و عمر بن سعد دستور دهد که او را سنگباران کنند. عابس در برابر این اقدام ناجوان‌مردانه زره و کلاه‌خودش را درآورد. در کتاب ادب الطف در اینجا افزوده شده است که (شاید به قصد تمسخر) به او گفتند:«ای‌عابس دیوانه شده‌ای؟!» عابس گفت: ««حب الحسين أجننی؛ عشق حسین دیوانه‌ام کرده است» آنچه مشخص است این سخن در پاسخ طعن سپاه ابن سعد بیان شده است.

۳. راه امام حسین(ع) راه عقلانیت و احیای دین است، مطرح کردن دیوانگان حسین(ع) برای رفع تکلیف عقلی و دینی در عزاداری‌ها، بهانه‌ای شیطانی است که افراد را از مسیر امام حسین(ع) دور می‌کند. در واقع همان مسیری است که بعضی به نام عرفان الهی طی می‌کنند و با رفع تکلیف از خود، به جای نزدیک شدن به خداوند، از او  فاصله می‌گیرند.

مهدی مسائلی

نظر شما