جوان آنلاین: مجموعه انیمیشن «قصههای عمو رحمان» به کارگردانی میکاییل براتی و تهیه کنندگی میلاد حاجی پروانه محصول سازمان هنری رسانهای اوج این روزها روی آنتن شبکه پویا در حال پخش است. خلأ داستانهای مذهبی در حوزه نمایش، به خصوص برای کودکان موضوعی مهم و حایز اهمیت است و در حالی که باید مورد توجه مدیران و مسئولان قرار بگیرد بعضاً با بیمهری و کم توجهی مواجه میشود. «جوان» در گفتگو با میلاد حاجی پروانه تهیه کننده مجموعه «قصههای عمو رحمان» به ابعاد مختلف فرمی، محتوایی و تولیدی این انیمیشن مذهبی پرداخته است.
مجموعه انیمیشن «قصههای عمو رحمان» چه داستانی را روایت میکند؟
یک خط داستان این است که ما قصههای کودکی امام حسن و امام حسین علیهما السلام را خواستیم به سبک کامیک موشن و ۳D بازسازی کنیم. بخشهایی از این انیمیشن که همان ورودی اثر به حساب میآید با تکنیک ۳D تولید شده و آن بخش از کار که وارد قصه اهل بیت علیهم السلام میشود، چون از لحاظ ساختاری و محتوایی نمیتوانستیم چهره آنها را نشان بدهیم انیمیشن وارد کامیک موشن میشود و حالت روایی به خودش میگیرد. به طور کلی در این کار حدود ۲ یا ۳ دقیقه از آن به صورت کامیک موشن تولید شده و مابقی اثر همانطور که گفتم با تکنیک ۳D تولید شده است.
این مجموعه را در چند قسمت تولید کردید؟
این اثر در قالب یک مجموعه ۱۳ قسمتی طراحی و تولید شده که زمان هر قسمت از آن هم ۱۲ دقیقه است.
شخصیتهای اصلی و محوری آن چه کسانی هستند؟
در واقع قصه اینگونه شروع میشود که بچهها در حال بازی هستند و مسئلهای برایشان شکل میگیرد و در ادامه شخصیت «عمو رحمان» نیز به کار اضافه میشود. عمو رحمان در کودکی همسایه خانه پیامبر (ص) بوده و اتفاقاً با امام حسن (ع) و امام حسین (ع) دوستی داشته است. قصههایی که در این مجموعه روایت میشوند زمینه رسیدن به پاسخ و در نهایت حل آن مشکلاتی را که برای بچهها ایجاد شده، به شکلی آموزشی نشان میدهد. در خلال این مجموعه انیمیشن میبینیم که در هر قسمت مسئلهای برای بچهها مطرح میشود و برای حل مسئله عمو رحمان قصهای را از ائمه (ع) میگوید و وقتی به زمان حال بازمیگردد بچهها نتیجهگیری میکنند، فلسفه این کار استفاده از تجربیات تاریخی و مذهبی در زندگی روزمره امروز ماست.
این طراحی شخصیت بر اساس مستندات تاریخی و واقعی است یا خلق آنها بر اساس و اقتضای درام کار شکل گرفته؟
به غیر از شخصیت اهل بیت علیهم السلام، کاراکتر عمو رحمان را داریم که این شخصیت هم برگرفته و برداشتی از شخصیت فردی به نام اسلم است که بن مایههای تاریخی دارد، اما آنچه در این مجموعه روایت میشود تماماً منطبق بر شخصیت او نیست. اسلم کاراکتری است که مادربزرگش در خانه پیامبر (ص) رفت و آمد داشته و دایه بوده و به این واسطه اسلم که کمی بزرگتر از امام حسن (ع) و حسین (ع) است از کودکی با ائمه محشور بوده و امروز قصههای آن دوران را برای کودکان روایت میکند. ما در این اثر سعی کردیم که طراحی و پس زمینه کار جوری صورت بگیرد که برای مخاطب هدف آن جذابیت داشته باشد. سختترین قسمت تولید انیمیشن، پروداکشن دیزاین و رسیدن به گرافیکی بود که مد نظر ما بود. اینجای کار توسط میکاییل براتی (کارگردان مجموعه انیمیشن قصههای عمو رحمان) انجام گرفته که انصافاً از تخصص و تواناییاش در طراحی گرافیک کار مایه زیادی گذاشت و تلاش شد تا شکل فانتزی کار را حفظ کنیم. من فکر میکنم این یکی از بهترین طراحی کاراکترهای مجموعه قصههای عمو رحمان است با تکنیکهای تخصصی که به کار گرفتیم، توانستیم سرعت تولید را بالا ببریم و اثر رنگ و لعاب خوبی داشته باشد.
تاریخ و مباحث ایدئولوژیک در کنار جذابیتهای ذاتی که برای اهل علم دارند، برای کودکان ۹ تا ۱۲ سال که جامعه هدف این اثر هستند محتوایی خشک و سنگین دارد؛ تبدیل این ثقل محتوایی به یک فضای دراماتیک به چه صورتی اتفاق افتاد؟
این دقیقاً همان نکتهای است که در حوزه روان شناسی به آن قائل هستند و اتفاقاً نکات و ظرایف و دقایقی هم دارد؛ بحث چگونگی تبدیل تاریخ به داستان جذاب. در این سبک کارها مانند آنچه در سریال مختارنامه هم شاهد آن بودیم به طور معمول از حاشیه به متن نگاه میشود، یعنی از دید مختار به واقعه عظیم عاشورا پرداخته میشود. ما هم سعی کردیم همین کار را انجام بدهیم و از دید شخصیت اسلم که همسایه پیغمبر (ص) و همچنین دوست امام حسن (ع) و امام حسین (ع) بوده اتفاقات را روایت کنیم. نکته این است که در این مسیر ما میتوانیم تخیل کنیم و آن را به تصویر بکشیم و از زاویه دید او زندگی اهل بیت علیهم السلام را روایت کنیم. به نظرم با توجه به همه اقتضائات محتوایی و تاریخی که داریم یکی از راههای خوب برای به تصویر کشیدن آنها استفاده از تکنیک روایی است که قصههای کار بر اساس آن روایت میشوند.
به دلیل کم اطلاعی یا ارائه نادرست مسائل دینی به جامعه ممکن است برخی از والدین نسبت به کارهایی که تم یا محتوای دینی و مذهبی دارند گارد داشته باشند، برای عبور از این مسئله چه تدبیری کردید؟
من ذهنم خیلی درگیر این سؤال بوده که ما مفاهیم مذهبی – تاریخی و حتی سیاسی و ایدئولوژیکمان را چگونه باید به کودکانمان آموزش بدهیم و برای پاسخ آن نظریههای مختلفی را مطالعه کردم و حتی با استادان زیادی صحبت کردم. در این زمینه دو نگاه و رویکرد مختلف وجود دارد که در نگاه مذهبی ما، از جمله در کتاب «رسانهها و دین» دکتر ناصر باهنر بیان میکنند که کودکان از یک سنی به بعد قابلیت انتظار را ندارند، پس زمانی که ما فکر میکنیم در حال آموزش مفاهیمی مثل خدا و ... هستیم، چون بستر لازم و اولیه آن وجود ندارد به ضد خودش تبدیل میشود و برای آن سن خاص این مفاهیم قابل آموزش نیستند. من معتقدم که اساساً خود تصویر تقلیل است، یعنی تصویر انتزاع نیست. وقتی شما بتوانید چیزی را به تصویر بکشید دیگر از جنس انتزاعیات نیست و از آن شمول خارج شده است. دیگر اینکه باید کاملاً به سمت فانتزی گویی برویم و آن ثقل و خشکی که در تاریخ وجود دارد باید در آثار هنری به جذابیتها و بهخصوص برای کودک به فانتزی تبدیل بشود. یکی از تکنیکهایی که ما در این اثر به آن توجه کردیم همان نگاه از حاشیه به متن است. ما در مجموعه انیمیشن شهر موشکی هم با بهره بردن از استعاره، مفاهیم و اتفاقات را روایت کردیم. در واقع همه کاراکترهای ما استعاره یک چیزی بودند و هم وقایع. ما در آن کار هم به طوفان شن و دفاع مقدس پرداختیم و هم مسئله دفاع از حرم و داعش را نمایش دادیم، اما همه در قالب استعاری.
برای تبدیل تاریخ به درام و البته زبان کودکانه از کارشناسان حوزه کودک هم استفاده کردید؟
بله، برای تولید هر کاری یک جنبه محتوایی و کارشناسی در حوزه طراحها و نویسندهها شکل میگیرد و هم افزایی میشود و من بیشتر راهبردها را عرض کردم ولی فرایندها واقعاً پیچیده هستند، مثلاً اگر بخواهم یک مثالی بزنم در کار «شهر موشکی» اساس داستان «بچرخ تا بچرخیم» آقای سرشار (رئیس سابق شبکه پویا و نهال) بود که قبلاً حدود ۲۰ دقیقه از آن را ساخته بود و پیشنهادشان این بود که ادامه کار را با همان گرافیک جلو ببریم، اما من نظر دیگری داشتم و معتقد بودم که کار را به سمت تولیدات نوینتر و کارتونهای «نت ورکی» ببریم و تولید کنیم، اما آقای سرشار میگفت که این محتوا در آن فرم جواب نمیدهد. به هر حال ما این کار را انجام دادیم و خوشبختانه جواب گرفتیم.
میخواهم این را بگویم که گاهی بخشی از کار بحث ریسک (خطر کردن) است و گاهی هم تجربه. بحث این است که چگونه فرم و محتوا را ارائه بدهیم که با همدیگر بخوانند.
همانطور که بحث محتوا و قصه در سینما و انیمیشن اهمیت دارند تقریباً به همان نسبت هم موسیقی در پیشبرد درام و ایجاد جذابیت یک اثر برای مخاطب نقش بسیار مهم و غیر قابل انکاری دارد؛ برای موسیقی این کار بهخصوص با توجه به اینکه مخاطب شما کودکان هستند چه اقداماتی انجام دادید؟
تیتراژ کار را به سمت و سبک سرود گونه کار کردیم. به نظر من یک چیزی که از لحاظ موسیقایی با قشر مذهبی ما نزدیکی دارد سرود است که اتفاقاً در این چند وقت اخیر هم تولید آن به دلیل استقبال مخاطب زیاد شده و ما هم از این سبک موسیقی استفاده کردیم. در ادامه کار هم از یک موسیقی عربی – سنتی استفاده کردیم که هم روی کار خوب درآمد و هم بازخورد خوبی گرفتیم. تنظیم گرافیک، محتوا و موسیقی خیلی مهم است و در این بین موسیقی میتواند آن خشکی کار را بگیرد و مخاطب با این ترکیب و هارمونی حس همراهی پیدا میکند.
آیا ممکن است که فصلهای دیگری از این کار را تولید کنید؟
فعلاً و متأسفانه نه! البته برای خود من هم عجیب است، چون هم کار شهر موشکی و هم این مجموعه «قصههای عمو رحمان» قابلیت ادامه دار بودن را دارند، اما نمیدانم چرا چنین تصمیمی گرفته نمیشود، ضمن اینکه این دست محتواها هم خیلی کم وجود دارد و هم خیلی کم تولید میشود ولی متأسفانه مدیران از این آثار استقبال زیادی نمیکنند!
بازخورد مخاطبان نسبت به مجموعه «قصههای عمو رحمان» چه بوده؟
تاجایی که بازخوردها را گرفتیم اقبال به کار خوب بود؛ البته شاید دلیل اقبال این بود که کارهایی این چنینی کم است و، چون «قصههای عمو رحمان» نیاز مخاطب را جواب داده، توسط مخاطب دیده شده است.
نظر شما