به بهانه پخش سریال «شب دهم» که باعث رونق تعزیه در ماه محرم شد
قیامت مجلس تعزیه
صاحبخبر - گروه فرهنگ و هنر: «شب دهم» را باید از آن دست مجموعههای تلویزیونی دانست که توانست رضایت بسیاری از مردم را در سالی که عید نوروز و ایام محرم همزمان شده بودند جلب کند؛ سریالی که حتی باعث شد بسیاری از منتقدان آن سالهای سیما قلم به تعریف و تمجید از سیما بچرخانند و موجی از رضایت عمومی در سطح وسیعی از کشور را به راه بیندازد. تاثیرگذاری «شب دهم» به اندازهای بود که به واسطه پخش چنین سریالی، مجالس تعزیه بهرغم چندین برابری شدنشان با استقبال غیرقابل تصوری از سوی مردم روبهرو شد تا جایی که در آن روزها دعوت صداوسیما از مرحوم علاءالدین قاسمی، تعزیهگردان سریال «شب دهم» در مسجد بلال و برپایی مجلس تعزیه به قدری مورد استقبال قرار گرفت که در روزهای منتهی به تاسوعا و عاشورا، محدوده خیابان ولیعصر (عج) بسته و سیل علاقهمندان برای تماشای این تعزیه به سمت مسجد بلال روانه شد. از همین رو به مناسبت بیستوسومین سال پخش این سریال ماندگار نگاهی انداختیم به گفتوگوهای حسن فتحی پیرامون نحوه و چگونگی تولید و ساخت سریال «شب دهم». * رونق گرفتن کسبوکار تعزیهگردانها وقتی پای عشق در میان باشد همه راهها به بهشت ختم میشود. «شب دهم» را با تمام ظرفیتهای احساسی و عاطفیام نوشتم و ساختم. خیلیها فکر میکنند سریال «شب دهم» سفارشی ساخته شده است و حتی احمد طالبینژاد آن زمان در ماهنامه فیلم گفت: این سریال سفارشی ساخته شده اما این به سفارش قلب من بود. همیشه دلم میخواست سریالی بسازم که در آن فضای تعزیه و کملطفیهایی که به آنها میشود انعکاس یابد. خوشبختانه تا چند سال بعد از ساخت این سریال، کسبوکار تعزیهگردانها خوب بود. * اصرار برای همکاری با فردین خلعتبری اصرار کردم فردین خلعتبری موسیقی این سریال را بسازد. از قدیم به تواناییها و ذوق و قریحهاش آگاه بودم. منتظر فرصتی بودم تا بتوانم با او همکاری کنم بنابراین در «شب دهم» من خیلی پافشاری کردم روی فردین خلعتبری و الان هم خیلی از این پافشاری خوشحالم. فردین3-2 تا خواننده را قبل از علیرضا قربانی آورد. صدایشان را ضبط میکرد با هم گوش میدادیم و هر دو احساس میکردیم درنیامده. من آقای قربانی را نمیشناختم، خود فردین او را معرفی کرد. گفت یک آقای علیرضا قربانی هست که فکر کنم از عهدهاش بربیاید. عیدی بود که محرم و نوروز با هم تقارن پیدا کرده بود. خیلی زمان کم داشتیم. یک نیمهشبی آقای قربانی را آورد. خود خلعتبری گفت قربانی ترسیده بود که آیا میتواند از پسش بربیاید یا نه. با تردید قبول کرد بخواند. بعد که خواند و آورد دیدیم این درستتر از آن چند تا تست قبلی است. اما قبل از اینکه خواننده انتخاب شود ما بحث ترانهسرا را داشتیم. افشین یداللهی را هم به واسطه خلعتبری شناختم. خلعتبری روزی آمد سر صحنه فیلمبرداری و گفت یک ترانهسرای فوقالعاده خوبی هست که اشعار خیلی خوبی میسراید و فکر میکنم میتواند از پسش بربیاید. یداللهی را برای نخستین بار آنجا دیدمش. دغدغههایم و این را که از طریق این ترانه دنبال انتقال چه مفهومی هستم با او در میان گذاشتم. تعجبآور بود برای من که 2 روز بعد همین ترانه را آورد. ترانهاش کاملا با فضای قصه متناسب بود. * اکرم محمدی، نخستین بازیگر اکرم محمدی برای بازی در نقش رفعت، نخستین شخصیتی بود که به ذهنم آمد. به همین خاطر اواسط نوشتن فیلمنامه «شب دهم» با او تماس گرفتم و گفتم دارم فیلمنامهای مینویسم که از همین حالا شما را در قالب یکی از نقشهای آن میبینم. بقیه شخصیتهای «شب دهم» بعدها آرام آرام به ذهنم راه پیدا کردند اما نخستین نفرشان همان رفعت بود. * قیامت سکانس پایانی برای فصل پایانی سریال مستاصل بودیم کجا را پیدا کنیم تا اینکه پیشنهاد شد برویم تکیه نیاوران. سوار یک تاکسی نارنجی شدیم و رفتیم آنجا. وارد فضا که شدم حیرت کردم. با خودم گفتم وای خدای من وقتی فیلمنامه را مینوشتم دقیقا در تصورم چنین چیزی بود. خیلی به وجد آمده بودم. بیشترین تعداد برداشتها را ما در قسمتهای تعزیه داشتیم، مخصوصا سکانس پایانی کار. البته اینکه میگویم زیاد بود فکر نکنید منظورم 20 یا 30 برداشت است؛ چون من اصلا کارگردان تعداد برداشتهای زیاد نیستم. سکانس پایانی کار یک جور قیامت این قصه بود. از یک منظر سکانسی تراژیک است اما بیشتر یک جور جشن آزادی برای حیدر است. بعضی از مفسران وقتی داستان کربلا را تفسیر میکنند، میگویند عاشورا تراژدی نیست. عاشورا حماسه غلبه انسان بر شیطان است. انسان از تعلقات دنیوی آزاد میشود. سکانسی که این 3 مرد در صحنه کشته میشوند و تنهایی زنها به تصویر کشیده میشود را بر مبنای همان اسطوره شهدای کربلا ساختم و با آن اسطوره اینهمانی کردم. * بدون هیچ سانسوری ما در «شب دهم» اصلا سانسور نداشتیم. یک دیالوگ بود که پاسبان جمله رکیکی به حیدر میگفت و فقط آن حذف شد. به هر حال ما هر کاری که ارائه بدهیم، با یک سری صلاحدید مواجه میشود. کسی به ما پایانبندی را دیکته نکرد، من خودم به این پایانبندی رسیدم اما مسؤولان صداوسیما هم نکاتی را در نظر داشتند که ما آنها را لحاظ کردیم. مانند برخی سریالها نبود که پایان را بر مبنای نظرات مردم میسازند چون ما فقط 11 قسمت سریال داشتیم. * بالا رفتن توقعها بعد از «شب دهم» بعد از تمام شدن سریال «شب دهم» به من میگفتند دیگر توقع مردم از تو خیلی بالا رفته و انتظار دارند اگر کار دیگری میسازی حتما از «شب دهم» کمتر نباشد. خب! این نکته که افراد دیگری هم آن را به من گفتند خیلی حرف درستی بود و آنقدر احساس مسؤولیت را در من بالا برده بود که بعد از آن کار شاید دهها فیلمنامه آن هم با مبالغ بسیار وسوسهانگیز به من پیشنهاد شد اما احساس کردم عقل و دلم خیلی با ساختن آنها همراه نیست، بنابراین تا 2 سال بعد به سمت مجموعه دیگری نرفتم و به ساخت فیلمهای داستانی روی آوردم ولی کمکم یک درام عاشقانه در ذهنم شکل میگرفت. در روزهایی که داشتم به این قصه عاشقانه فکر میکردم، آگاهانه دنبال این بودم که بستر قصه حتما سالهای اواخر دوران رضاشاه و اوایل پهلوی دوم باشد. دلیلش هم نقدهایی بود که درباره شب دهم نوشته شده بود. بعضی منتقدان در نقدهایشان بر آن مجموعه من را به اشاعه لمپنیسم متهم کردند که البته خیلی بیانصافی بود، درحالی که در «شب دهم» سعی من این بود تا بخشی از جامعه جنوب شهر آن سالها را به نمایش بگذارم. پس از موفقیت سریال «شب دهم» پیشنهادهای زیادی برای ساختن سریال دیگری به من شد. از جمله متنهایی که برای من آمد، همین سریالی بود که بعدها مسعود جعفریجوزانی با نام «در چشم باد» ساخت.∎
نظر شما