تاریخ را از اول خلقت بشر زنان و مردان در کنار هم ساختهاند. از همان زمان که آدم و حوا بنا به گفته قرآن هر دو از گندم ممنوعه خوردند و هر دو از بهشت به زمین فرستاده شدند و با هم بنای بشریت را گذاشتند تا همین امروز، اگرچه مجامع بشری مسئولیتهای متفاوتی برایشان ترسیم کردهاند اما آنها همیشه مکمل هم بوده و خواهند بود.
اما هر جای تاریخ زنان و مردان بزرگ با اندیشهها و عملهای والا در کنار هم بودهاند، روند تاریخ را متحول و نقشی جاودانه و عظیم خلق کردهاند؛ مثل زمانی که حضرت محمد(ص) در کنار خدیجه(س) و حضرت علی(ع) در کنار حضرت فاطمه(س) به تحول تاریخ پرداختند.
عاشورا یکی از بزرگترین بزنگاههای تاریخ بشریت است. این بزنگاه بزرگ را نیز مردان و زنان شجاع در کنار یکدیگر ترسیم کردهاند، اما چه تاسفبار که زنان این عرصه آنچنان که شایسته است معرفی نشده و جامعه از درک عظمت آنها محروم مانده است.
کتاب زنان عاشورایی؛ نقش زنان در نهضت امام حسین علیهالسلام(از عاشورا تا سقوط امویان)، اثری از زهره یزدانپناه قرهتپه است که به معرفی جمعی از بانوان حاضر در واقعه عاشورا پرداخته است.
خبرگزاری ایکنا در تلاش برای معرفی بانوان حاضر در واقعه عاشورا از مطالب این کتاب یاری گرفته است. دهمین قسمت از این مجموعه، به مطالب مطرح در خصوص «نقش زنان در تداوم بخشی نهضت عاشورا» اختصاص دارد که در ادامه میخوانیم.
نقش زنان در تداوم بخشی نهضت عاشورا
همسران، دختران و اهل بیت فاضل ائمه(ع) و زنان فداکار حاضر در کربلا که همراه رهبرانشان مصائب و سختیها را متحمل شده بودند، حامل پیامها و گفتار آن بزرگواران نیز بودند. بانوانی نظیر زینب کبری(س) که با سخنان فصیح و بلیغ و کلام آتشین و کوبنده خود دربار ابن زیاد و یزید را زیر و رو کردند و این دو عنصر حکومت طاغوت را به عجز وا داشتند و حامل پیام دو امام زمان خویش بودند و یا نمونه کسانی که در محضر امام زمان خود تلمیذ نموده و سهم مهمی در روایت معرفت آموخته و نیز حفظ یاد خاندان عصمت و طهارت در عصر تاریک حکومت بنی امیه داشتهاند.
لذا این زنان با استفاده از طبع ادبی که در قوم عرب جلوهگر است با فصاحت و بلاغت ضمن استفاده از مهمترین عناصر تبلیغاتی یعنی به وسیله ایراد خطبه، سرودن شعر و روایت حدیث و نیز برپایی مراسم سوگواری برای ذکر مصائب سيدالشهداء و نقل حوادث کربلا در انتقال احکام اسلامی، نقل گفتار، رفتار و فضایل معصومین و اهل بیت عصمت و طهارت و نیز پیام رسانی نهضت عاشورا وظیفه قیام امام حسین(ع) سهم به سزایی در رسوایی حکومت بنی امیه و زنده نگه داشتن یاد اهل بیت(ع) داشتهاند و به این وسیله با تأثیر بر مردان و زنانی که در کربلا حضور نداشتهاند زمینهسازیهای لازم برای قیامهای آتی و متزلزل نمودن حکومت امویان نقش مهمی داشتهاند.
این زنان با تأسی بر امامان بر حق دوران خویش امام سجاد(ع) امام باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) و نیز بدین طریق تبیین امامت و معرفی امام به مردم با انتخاب شیوه تبلیغاتی مناسب علیه حکومت بنی امیه در پاسداری و حراست از دین اسلام و جلوگیری از محو شدن آن در فضای انحرافی که حکومت بنیامیه برای دین ایجاد کرده بود نقش خود را ایفا مینمودند.
از جمله این بانوان حضرت زینب(س) است. ابن اثیر در مورد زینب(س) مینویسد زینب زنی عاقل، خردمند و با منطق قوی بود. عمر رضا کماله میگوید سیده جلیل القدر و صاحب عقل برتر و رأی و فصاحت و بلاغت بود. کلامش بسیار فصیح و بلیغ بود. علامه مامقانی او را از نساء حدیث شمرده مینویسد: صدوق او را در مشیخه نام برده است و من میگویم زینب کیست؟ تو چه دانی که زینب کیست؟ او بانوی بنیهاشم است که در صفات ستوده شده برترین است و کسی جز مادرش بر او افتخار و تفخر ندارد تا جایی که اگر بگوییم او صدیقه کبری است حق گفتهایم در پوشیدگی و حجاب چنان بود که کسی از مردان در زمان پدر و برادرانش او را ندید جز در واقعه کربلا او در صبر و قوت ایمان و تقوی منحصر به فرد بود و در فصاحت و بلاغت گویا از زبان امیرالمؤمنین(ع) صحبت میکرد.
زینب(س) از برترین بانوان بود فضل و برتری او مشهورتر از آن است که دربارهاش صحبت شود و آشکارتر از آن است که پوشیده ماند. جلالت شأن و مقامش بلندی مقام و منزلتش قوه استدلال و برتری عقلش و ثبات و پایداریاش را از خطبههایش در کوفه میتوان درک کرد فصاحت زبانش و بلاغت کلامش در خطبههای کوفه و شام و ... چنان است که گویا از زبان پدرش امیرالمؤمنین سخن میگوید.
زینب(س) از فاطمه(س) مادرش، اسماء بنت عميس و ام ایمن روایت کرده است و نیز محمد بن عمرو عطاء بن سایب، فاطمه بنت حسین(ع)، برادرزادهاش جابر بن عبدالله انصاری و عباد عامری از وی روایت کردهاند. مجلسی نیز از آن حضرت حدیث نقل کرده است. سخنان و اشعار زینب(ع) درباره گفتار و حالات امام حسین(ع) نیز به عنوان حدیث از معصوم (ع) محسوب میگردد.
سید بن طاووس مینویسد آنگاه که حسین(ع) به شهادت رسید زینب(ع) فریاد زد: «ای محمد فرشتگان آسمان بر تو درود فرستند این حسین است که آغشته به خون و اعضایش قطع شده است و این دخترانت هستند که اسیر شدهاند. به خدا و محمد مصطفی(ص) و علی مرتضی(ع) و فاطمه زهرا(س) و حمزه سید الشهداء شکایت میبرم. ای محمد! این حسین است.
وی در مقامی بود که توانایی حفظ اسرار امامت را داشت و حسین(ع) هنگام شدت بیماری زین العابدین(ع) مطالبی به زینب(س) فرمود و آن بانو دارای منزلت نیابت امامت گردید.
سخنان زینب(س) پس از شهادت سالار شهیدان و خطبههای آن حضرت در بازار کوفه و دربارگاه ابن زیاد و دربار یزید در شام چنان قوی و تکان دهنده بود که همگان را به حیرت و اداشت و مسلمانان را از خواب غفلت بیدار کرد. وی رسالت خویش را که زنده کردن دین جدش بود به نیکی انجام داد سخنان وی را مورخان و اصحاب مقاتل و دیگران نقل کردهاند.
خطبه حضرت زینب (س) در کوفه
رسولی محلاتی به نقل از احتجاج طبرسی نویسد شخصی به نام خدام روایت کرده میگوید هنگامی که حضرت علی بن الحسین(ع) را به همراه زنان از کربلا به کوفه آوردند، زنان کوفی با دیدن آنها به شدت میگریستند و گریبانها چاک میزدند و مردان نیز با آنها گریه کردند زینالعابدین(ع) که در آن زمان بیمار بود به صدای بلند فرمود: اینان بر ما میگریند پس چه کسی جز اینها ما را کشت؟ در این وقت زینب دختر علی بن ابی طالب(ع) با اشاره مردم را ساکت کرد راوی ادامه میدهد به خدا سوگند به آن روز زنی به این حیا و عفت و به آن سخنوری و بیان ندیده بودم چنان که گویا زبان امیرالمؤمنین علی(ع) سخن میراند.
زینب در آغاز به مردم اشاره کرد تا ساکت شوند، با همان اشاره نفسها در سینهها حبس شد و زنگ شتران از صدا افتاد آنگاه زینب(س) سخنرانی خود را با حمد و سپاس خداوند و سپس اشاره به ناسپاسی و پیمان شکنی کوفیان آغاز کرد و چنین گفت: سپاس و ستایش خاص خداست و درود بر پدرم محمد و بر خاندان پاک و برگزیدهاش باد و سپس ای مردم کوفهای مردمان دغل پیشه و فریبکار و بیحمیت و حیلهگر آیا میگریید؟ اشکتان خشک نشود و نالههایتان پایان نپذیرد به راستی که حکایت شما حکایت زنی است که رشته خود را پس از اینکه محکم بافته بود پنبه میکرد و باز میکرد.
شما سوگندهاتان را دستاویز فساد قرار دادهاید؛ شما چه دارید جز لافزدن و فریب دادن و دشمنی و دروغ و همچون کنیزان چاپلوس و دشمنان سخن چین یا همانند سبزه و گیاهی که برفراز سرگین روید و یا همچون نقرهای که روی قبر را بدان اندود کرده باشند که ظاهری زیبا و فریبنده و باطنی بدبو و گندیده دارد. به راستی که بد توشهای برای خود پیش فرستادید که خشم خدا بر شماست و در عذاب جاویدان هستید! آیا میگریید؟ آری بگریید که به خدا سوگند شایسته گریستن هستید بسیار هم بگریید و اندک بخندید که ننگ آن گریبان گیر شما شد و وبال آن شما را در برگرفت و هرگز لکه این ننگ را از دامان خود نتوانید شست و چگونه پاک خواهیدکرد ننگ کشتن فرزند خاتم پیمبران و معدن رسالت و آقای جوانان بهشت را همان که در جنگ سنگر شما و پناه حزب و دسته شما بود و در هنگام صلح سبب آرامش دلتان و مرهم زخمتان و در جنگها مرجع شما و بیانگر دلیلهای روشن و چراغ هدایت شما بود.
به راستی که چقدر بد است آنچه را برای خود از پیش فرستادید و چه بد است بار گناهی را که برای روز جزا بر دوش خود نهادید. نابودی و سرنگونی بر شما؛ کوششتان به نومیدی انجامید و دستهاتان بریده شد و سوداگری شما زیان داد و به خشم خدا بازگشتید و خواری و بیچارگی را برای خود مسلم و قطعی کردید وای بر شما هیچ میدانید چه جگری از رسول خدا پاره کردید؟ و چه پیمان محکمی را بستید؟ و چه پردگیانی را از او از پرده بیرون افکندید؟ و چه حرمتی را از او هتک کردید؟ و چه خونی از او ریختید؟ کار بسیار بزرگ و شگفتی انجام دادید که نزدیک است آسمانها از هول این کار از هم بشکافد و زمین متلاشی شود و کوهها از هم بپاشند!
مصیبتی بس دشوار و بزرگ و بد و کج و پیچیده و شوم که راه چاره در آن بسته و در عظمت به اندازه آسمان خون ببارد و به راستی که عذاب آخرت خوار کننده تر خواهد بود و یاری نخواهید داشت و این مهلت و تأخیر در کیفر الهی شما را خیره نکند که خدای عزوجل در انتقام عجله نمیکند و ترسی از فوت و از دست رفتن انتقام خون ندارد و حتماً پروردگار در کمینگاه شماست.
سپس اشعار زیر را خواند
چه خواهید گفت هنگامی که پیغمبر به شما بگوید این چه کاری بود که کردید با اینکه شما آخرین امتها بودید؟
به خاندان و فرزندان و عزیزان من که برخی به صورت اسیری درآمده و دستهای به خون آغشته شدند؟ پاداش من که خیرخواهی شما را کردم این نبود که با خویشان و نزدیکانم پس از من این رفتار ناهنجار را انجام دهید.
به راستی من میترسم که عذابی برشما نازل گردد مانند همان عذابی که قوم ارم را هلاک و نابود کرد. پیران شما بهترین پیران و نسل شما هرگاه نسلی به شمار درآید نابود و خوار نگردد.
در این هنگام حضرت علی بن الحسین(ع) متوجه زینب(س) شد. و فرمود: عمه جان آرام و خاموش باش که باقیماندگان باید از گذشتگان پند گیرند و تو بحمدالله ناخوانده دانایی و نیاموخته خردمند هستی.
راوی گفت: به خدا سوگند آن روز مردم را دیدم در حالی که سرگشته و حیران مشغول گریه و زاری بودند. آنها انگشت پشیمانی و اندوه بر دندان گرفته و میگزیدند. پیرمردی در کنار من ایستاده بود او را دیدم که به شدت میگریست به حدی که محاسنش خیس شد و در این حال میگفت پدر و مادرم فدایتان شوند که کهنسالان شما بهترین کهنسالان و جوانانتان بهترین جوانان و زنانتان بهترین زنان و نسل شما بهترین نسلهاست که نه خوار میشود و نه شکست میپذیرد.
انتهای پیام
نظر شما