شناسهٔ خبر: 67665583 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: خبرآنلاین | لینک خبر

نتیجه انتخابات و الهیات تغییرات اجتماعی

درباره تغییرات اجتماعی که یکی از مهمترین مباحث دانش جامعه‌شناسی و سطحی از آن موضوع دانش فلسفه نظری تاریخ است، انبوهی از آیات قران و روایات وجود دارد.

صاحب‌خبر -

بازخوانی این بحث علمی با دخالت دادن مضامین و رویکرد برگرفته از متون دینی خوانشی نو به دست می‌دهد که می‌توانیم آن را “الهیات تغییرات اجتماعی بنامیم. شش نکته‌ای که ذیلا و معطوف به انتخابات اخیر به آن اشاره می‌شود، همگی از منظر الهیات تغییرات اجتماعی نوشته شده‌اند.

یک. چرایی پایان یافتن زودهنگام دولت سیزدهم و جا به جا شدن آن با دولتی نو با رویکردی متفاوت: برخی علاقمندان به دولت سیزدهم که نگاهی یک سره مثبت به آن دارند، پایان یافتن نا به هنگام آن را به دلیل ناشکری نسبت به آن می‌دانند. این باور ریشه در آیات و روایاتی دارد که به نقش شکر در تداوم و زیادت نعمت و نقش عدم شکر در زوال نعمت پرداخته است. ولی نگاه‌های متفاوت دیگری هم در باره چرایی جا به جایی مردمان و یا از دست رفتن نعمت‌ها قابل برداشت است، مانند نادیده گرفتن دین، بد استفاده کردن از یک نعمت، نادیده گرفتن حق الله در یک نعمت، نادیده گرفتن حق الناس، دل شکستن و ستم ورزیدن، ناصواب بودن فرایندها، اراده الهی برای بر هم زدن پاره‌ای برنامه‌ریزی‌های پنهان، آزمون الهی و مسائلی از این دست. روشن است که نباید انتظار داشت در کشف چرایی تغییر اجتماعی غیرقابل پیش‌بینی اخیر در کشورمان، همه به یک تحلیل و برداشت برسند، ولی می‌توان انتظار داشت در قالب نشست‌ها و هم‌اندیشی‌ها دین‌پژوهان این امکان را بیابند که در باره همه احتمالات سخن بگویند و ابعاد آن را بکاوند. یافته‌های این نگاه دینی بی تردید افق‌هایی تازه برای تحلیل‌های معطوف به تغییرات اجتماعی خواهد گشود.

دو. ارزیابی نقش روحانیان و نهاد روحانیت در ایجاد تغییرات اجتماعی: نقش و وظایف عالمان دینی به روشنی در آموزه‌های دینی بیان شده است. در انتخابات اخیر هم روحانیان شاخص و هم طلبه‌ها و هم نهادهای رسمی مانند مدیریت حوزه‌های علمیه، حامعه مدرسین، حامعه روحانیت مبارز تهران برای تشویق مردم به مشارکت و یا در دفاع از نامزد مورد نظر خود کنش‌گری داشتند. گونه‌شناسی این کنش‌ها از نظر هدف، ابزار، عرصه و کنشگران یک اقدام بسیار لازم است و مهمتر از آن ارزیابی این کنش‌گری‌ها و سنجش واقعی و بدون سوگیری میزان ثمربخشی آن به ویژه با توجه به میزان هزینه‌کرد سرمایه اجتماعی است. برای چندمین بار در تجربه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در کشورمان، منتخب مردم با نامزد مورد تبلیغ نهادهای رسمی تفاوت داشت و این امر و سیر تحول آن شایسته تحلیل و ریشه‌یابی است. ای کاش حوزه علمیه قم یکی از مراکز پژوهشی اجتماعی خود را ملزم به این پژوهش کند و بی این که نیازی به انتشار عمومی یافته‌های این پژوهش باشد، آن را در سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌های خود دخالت دهد. چه بسا چنین پژوهشی مسؤولان حوزه را به این نتیجه برساند که تجدیدنظرهایی در باره عرصه فعالیت تبلیغی خود داشته باشند.

سه. جایگاه نقد و نقدپذیری در کامیابی مدیریت تغییر اجتماعی: فرهنگ نقد و نقدپذیری یکی از عوامل شتاب‌دهنده و سالم نگاه‌دارنده حرکات اجتماعی از جمله مدیریت تغییر اجتماعی است. محاسبه، امر به معروف و نهی از منکر، موعظه و مفاهیم مشابه آن از جمله آموزه‌های دینی مربوط به نقد خود از سوی خود و نقد خود از سوی دیگری و نقد دیگری از سوی خود است. جایگاه دقیق نقد در مدیریت تغییرات اجتماعی چیست؟ آیا بی‌توجهی و یا کم‌توجهی به این امر، یکی از عوامل ناکارآمدی نسبی فعالیت‌های با رویکرد دینی نیست؟ به نظر می‌رسد در انتخابات اخیر فرهنگ نقد و نقدپذیری تقریبا به صورت کامل غائب بود و سزاوار است امکان و شرایط لازم برای ارزیابی انتقادی کنش‌ها و کنش‌گران عرصه انتخابات از منظر آموزه‌های دینی فراهم آید.

چهار. اخلاقیات تغییرات اجتماعی: بی‌تردید یکی از بنیادی‌ترین آموزه‌های اسلامی در باره تغییرات اجتماعی مسأله اخلاقیات است، تا آن جا که به مصداق آیه ۱۵۹ سوره مبارکه آل عمران حتی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نیز اگر با مردم ترش‌رویی و درشتی کند مردم از گرد او پراکنده خواهند شد. انتخابات یک فرایند برای ایجاد تغییرات اجتماعی است و در انتخابات اخیر پرسش‌ها و نگرانی‌های زیادی در باره میزان اخلاقی بودن کنش‌ها وجود داشت. آیا اخلاقی بودن یا نبودن رفتار کنش‌گران در این امور از نظر آموزه‌های اسلامی در ثمربخشی فرایندها مؤثر است یا نه؟ اگر رفتار نامزدها و ستاد و هواداران آنها از این منظر و غیرجانبدارانه سنجیده شود، چه نمره‌ای به هر یک از آنها می‌توان داد؟ ادامه یافتن بداخلاقی‌های ایام رقابت در دوران رفاقت پساانتخابات که سوگمندانه نمونه‌هایی تکان‌دهنده از آن که به چشم خورد، تا چه اندازه موجه است؟ روشن است که در پایان رقابت بین دو یا چند فرد و جریان، همگی به صورت کامل به خواسته خود نمی‌رسند، اخلاقیات مرحله رقابت و پیروزی کامل یا نسبی و شکست در آموزه‌های دینی چیست؟ حجم هجمه‌ها و بدخلقی‌ها و تندی‌ها و بی‌احترامی‌هایی که صاحب این قلم به دلیل پنج یادداشت منتشر شده در در دو سه روز گذشته از سوی دوستان حوزه علمیه که باید نماد اخلاق و هدایت فروتنانه باشند دریافت کرد، بسیار بیشتر از نقدهای منطقی و جدی و عالمانه بود. به نظر می‌رسد مطالعه و پژوهش در باره اخلاقیات تغییرات اجتماعی و پای‌بندی به یافته‌های آن، چه بسا تحولی بسیار بزرگ در کنش‌های اجتماعی به ویژه کنش انتخاباتی جامعه دینداران و دینداران جامعه ما پدید آورد.

پنج. جایکاه واقعی مردم در تغییرات اجتماعی: قانون (سنت)های اجتماعی، رهبران و مردم سه رکن هر تغییر اجتماعی هستند. این که به راستی نقش مردم در این تغییرات چیست با وجود این که بیش از اندازه در باره آن صحبت شده است همچنان برای برخی از متدینان مبهم و یا حتی خالی از محل اعراب است. با وجود نگاه بلند میزان بودن رأی ملت، در چندین یادداشت، رأی‌دهندگان به رئیس جمهور منتخب با اهانت‌هایی مانند بنده شکم و دنیا بودن و نادان بودن نواخته شدند. آیا حضور مردم جنبه ابزاری دارد و یا موضوعیت دارد؟ و آیا دوگانه باورهای دینی و گرایش مردم یک دوگانه برساخته است و یا واقعی است و باید همیشه یا گاه از یکی در برابر دیگری چشم پوشید؟ ارزش و جایگاه افکار عمومی نسبت به رفتار رهبران بزرگ و میانی دینی هم نکته دیگری است که همین جا باید به آن اشاره کرد. آیا متدینان باید تنها به وظیفه خود عمل کنند و کاری به برداشت مردم از رفتار آنها نداشته باشند و یا باید به افکار عمومی هم احترام گذاشت و آن را به عنوان یک مؤلفه موثر در تصمیم‌گیری‌ها مد نظر قرار داد؟ این موضوع نیز از جمله موضوعاتی است که با توجه به تجربه انتخابات اخیر از منظر الهیات تغییرات اجتماعی شایسته بررسی است.

شش. کاربست دانش دینی در مدیریت تغییرات اجتماعی: تغییرات اجتماعی متأثر از اندیشه‌های راهبران آن سمت و سو و رنگ و بو می‌یابد. ولی شاخص روشن و مورد وفاقی برای کاربست آموزه‌های دینی در راهبری و مدیریت تغییرات اجتماعی در دست نیست. در انتخابات اخیر همچون تجربه همه انتخابات‌ها در دهه‌های اخیر بر اساس برخی برداشت‌ها از آیات و روایات تعابیری مانند جبهه حق و جبهه کفر و باطل، نفاق، تحجر، تشرع و مانند آن به فراوانی به گوش می‌خورد و همچنین تعداد زیادی از شخصیتهای دینی و سیاسی صدر اسلام به فعالان سیاسی امروز تطبیق داده می‌شدند. افزون بر این، گاه نتیجه انتخابات با تعجیل یا تأخیر ظهور امام زمان سلام الله علیه و یا بقای اسلام و زوال اسلام به نتیجه انتخابات پیوند داده می‌شد. به راستی شاخص و مرجع سنجش میزان درستی این انتسابات به دین چیست؟ مرز ظنیات و ذوقیات و شبه‌علم‌ها با علم دینی در این گونه موارد را چه کسی باید انتخاب کند؟ آیا این مسؤولیت بر دوش نهادهای رسمی مرجعیت و مدیریت حوزه‌های علمیه هست یا نه؟ آیا هر آن چه نخبگان دینی در این باره بگویند شایسته پیروی است؟ آیا امکان عوام‌زدگی نخبگان دینی هم وجود دارد یا نه؟ اصولا در اینگونه موارد باید چه کرد؟ این موضوع نیز از جمله موضوعاتی است که بر اساس تجربه انتخابات اخیر جای مطالعه و پژوهش جدی در باره آن خالی است.

نظر شما