شناسهٔ خبر: 67660401 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: دفاع پرس | لینک خبر

جمله کلیدی شهید «اربابیان» در تربیت نفس

شهید «ناصر اربابیان» را رزمندگان لشکر ۱۰ سیدالشهداء (ع) خوب می‌شناسند؛ تخریب‌چی که می‌گویند دست‌پروده شهید «علی کفایی» و شاگرد خلف شهید «عبدالله نوریان» بود.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «هیچ بدنی در مقابل آن‌چه روح، اراده آن را می‌کند، ناتوان نیست. به امید این‌که در تمام احوال مراقبت از نماز خود بکنیم؛ الحقیر ناصر اربابیان»؛ این‌جمله روی یک سنگ‌مزار در میان آن‌همه قبور مطهر شهدایی که در گلزار شهدای تهران آرامیده‌اند، نوشته شده است؛ گویی کسی که در آن مزار آرامیده، یک عارف است؛ هرچند که می‌توان او را یک فرمانده و رزمنده عارف‌مسلک نامید.

شهید اربابیان؛ فرمانده‌ای عارف‌مسلک در دفاع مقدس

«ناصر اربابیان» را رزمندگان لشکر ۱۰ سیدالشهداء (ع) خوب می‌شناسند؛ تخریب‌چی که می‌گویند دست‌پروده شهید «علی کفایی» فرمانده تخریب لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) و شاگرد خلف شهید «عبدالله نوریان» فرمانده تخریب لشکر ۱۰ سیدالشهداء (ع) بود؛ رزمنده‌ای که به‌دور از هیاهو در گردان تخریب کار می‌کرد و با دلاورمردی‌های خود، ضمن تلاش در جهت آموزش و ارتقاء کارآمدی رزمندگان، در عملیات‌های زیادی نیز نقش به‌سزایی ایفا کرده و از دشمن تلفات فراوانی می‌گرفت.

نقش موثر شهید اربابیان در دفاع مقدس

گوشه‌ای از اقدامات تأثیرگذار شهید «ناصر اربابیان»، آماده‌سازی تله‌های انفجاری در عملیات «عاشورای سه» است که موجب گرفتن تلفات زیادی از دشمن در این عملیات شد. همچنین آموزش‌هایی که این شهید والامقام به غواصان تخریب‌چی داده بود، باعث شد تا آن‌ها در عملیات والفجر هشت بتوانند ضمن عبور از رودخانه اروند، معبر رزمندگان را از میان سیم‌خاردار و هشت‌پرهای متعدد و بشکه‌های فوگاز باز کنند و در جاده فاو – ام‌القصر و اطراف کارخانه نمک نیز برنامه‌ریزی‌های وی برای مین‌گذاری، در دفع پاتک‌های متعدد دشمن مؤثر بود.

همچنین عبور تخریب‌چی‌ها از موانع و سیم‌خاردارهای دشمن در عملیات‌های «کربلای یک» و «کربلای ۲»، ابتکار در استفاده از کمربندهای انفجاری برای انفجار نخل‌ها و رهاکردن آن‌ها روی آبراهه‌های جزیره‌ ام‌الرصاص، آموزش و سازماندهی نیروها برای کار در کوهستان و مناطق شیب‌دار که موجب به‌سرانجام رسیدن عملیات‌های «نصر ۴» و «بیت‌المقدس ۲» شد نیز مرهون مجاهدت‌های شهید «ناصر اربابیان» است؛ البته این اقدامات، تنها گوشه‌ای از مجاهدت‌های تأثیرگذار شهید اربابیان در جبهه‌هاست.

شهید اربابیان؛ فرمانده‌ای عارف‌مسلک در دفاع مقدس

حضور در جبهه علی‌رغم مجروحیت

شهید اربابیان بعد از عملیاتی که لشکر ۱۰ سیدالشهداء (ع) سال ۱۳۶۷ در منطقه شاخ‌شمیران انجام داد و غواصان تخریب‌چی که تحت امر وی بودند، موفق شدند تا با عبور از دریاچه دربندی‌خان عراق معبری در پشت مواضع دشمن باز کرده و رزمندگان را برای حمله به دشمن عبور دهند، بر اثر بمباران شیمیایی دشمن به‌همراه ۵۰ رزمنده دیگر مجروح شد که ۱۳ نفر دیگر نیز در این بمباران به شهادت رسیدند؛ اما وی علی‌رغم این‌که از ناحیه چشم، پوست و ریه به شدت آسیب دیده و در بیمارستان لقمان و بقیه‌الله تهران بستری شده بود و بایستی ماه‌ها در بیمارستان می‌ماند، با این‌وجود با همان حالت مصدومیت و درحالی‌که چشمانش به‌شدت به نور حساس شده بود و از سوزش تاول‌ها و سرفه‌های پی‌درپی رنج می‌برد، مجدداً به جبهه بازگشت و به مجاهدت پرداخت.

پیکری که ۱۲ سال برنگشت

سرانجام این مجاهد خستگی‌ناپذیر جبهه اسلام در برابر کفر، ۲۲ تیر سال ۱۳۶۷ با مسئولیت جانشین فرمانده تخریب لشکر ۱۰ سیدالشهداء (ع) در حالی که برای گشت‌زنی و جمع‌آوری اطلاعات به نزدیکی دشمن رفته بود، به شهادت رسید؛ اما سال‌ها گمان می‌شد که او به اسارت دشمن درآمده است، تا این‌که پیکر مطهر وی پس از ۱۲ سال بازگشت و در گلزار شهدای بهشت‌زهرا (س) تهران به خاک سپرده شد.

«سعید گلشن» از همرزمان شهید «ناصر اربابیان» نحوه شهادت او را این‌گونه روایت کرده است: حوالی ساعت ۱۰ صبح به پیشنهاد شهید ناصر اربابیان قرار شد خود ایشان و یکی از برادران به نزدیکی‌های محل استقرار دشمن بروند و اطلاعاتی کسب کنند، فکر کنم ابتدا برادر قاسم‌خانی و شهید اربابیان قرار شد بروند که ظاهراً برادر قاسم‌خانی کمی مشکل و مریضی داشت و برادر مجتبی کوهی مقدم، ترک موتوری که شهید ناصر اربابیان روشن کرده بود، نشست و این دو برادر برای گشت‌زنی و جمع‌آوری اطلاعات به نزدیکی دشمن رفتند.

خیلی زمان گذشت و این دو همرزمان برنگشتند و همه ما دل توی دل‌مان نبود. هر کدام از دوستان از این دیرکرد تحلیلی داشتند و کماکان منتظر بودیم. یک‌مقدار هم فکر و احساس این‌که دشمن بعد از توقف شب گذشته مجدد شروع به حرکت به جلو کرده و این دو همرزم به دست آن‌ها اسیر یا شهید شده‌اند، قوت گرفته بود و هر لحظه انتظار رویارویی با دشمن را داشتیم و به ضرس قاطع یقین داشتیم که همگی در این دفاع نابرابر شهید خواهیم شد.

حدود عصر بود که مجتبی کوهی مقدم، خسته و خاک‌آلود به تنهایی و بدون حاج ناصر و با پای پیاده به مقر الوارثین برگشت و همه ما او را حلقه کردیم و هر کسی سوالی می‌کرد؛ حاج مجید گفت: کمی صبر داشته باشید، یک مقدار آب بیاورید برادر مجتبی بخورد، کلمن را از آب گرم منبعی که برای سرویس‌های بهداشتی داشتیم، پر کردیم و آوردیم و داخل یک لیوان ساندیسی آب ریختیم تا برادر مجتبی گلویی تازه کند.

او بعد از نوشیدن آب، کل ماجرا را برایمان تعریف کرد و گفت: داشتیم با احتیاط و کنکاش تو جاده به سمت سایت می‌رفتیم، سایت را هم رد کردیم، کمی جلوتر سمت چپ جاده دو نفر را دیدیم که آچار به دست بودند، فکر کردیم برادران ارتشی هستند؛ ولی کمی که جلوتر رفتیم، با چند نفر دیگر مواجه شدیم که متوجه شدیم عراقی‌ها هستند و سریع دور زدیم که برگردیم با اون دو نفر روبه‌رو شدیم و تازه متوجه شدیم اسلحه هم دارند و شروع به تیراندازی کردند و حاج ناصر یک آخ گفت و با موتور زمین خوردیم و من هم لابه‌لای تپه ماهور‌ها شروع به فرار کردم و از آن موقع، الان رسیدم مقر. وقتی از او سوال کردیم پس حاج ناصر چی شد؟ گفت: مجروح شد و به دست عراقی‌ها افتاد و من، چون فرار کردم، چیز دیگری متوجه نشدم.

<div id="video-display-embed-code_2532313" ><script type="text/JavaScript" src="https://defapress.ir/fa/news/play/embed/678117/2532313?width=400&height=300"></script></div>

چگونگی شهادت «ناصر اربابیان» به روایت «مجتبی کوهی‌مقدم»

انتهای پیام/ 113

نظر شما