شناسهٔ خبر: 67658979 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

مهدی سعیدی

داستان کسانی که سرنوشت‌شان کربلایی نشد 

روزنامه جوان

 فرارسیدن ایام عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین و یاران شهیدش فرصتی است تا بار دیگر ابعاد این حماسه عظیم تاریخی مورد توجه اهل دقت و تأمل قرار گیرد و عبرت‌هایی برای هدایت امروز جامعه اسلامی حاصل آید.

صاحب‌خبر -

 فرارسیدن ایام عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین و یاران شهیدش فرصتی است تا بار دیگر ابعاد این حماسه عظیم تاریخی مورد توجه اهل دقت و تأمل قرار گیرد و عبرت‌هایی برای هدایت امروز جامعه اسلامی حاصل آید. در این میان سؤالاتی که همواره مطرح بوده، این است که چرا فقط ۷۲ نفر در بزرگ‌ترین صف‌آرایی تاریخی جبهه حق و باطل، در صف حامیان امام جبهه حق به میدان آمده بودند، چرا از میان امت پیامبر که آن روز‌ها مرز‌های سرزمینی خود را تا آفریقا و آسیای میانه و شبه جزیره هند گسترش داده بودند، فقط این تعداد معدود به صف نهضت حسینی پیوستند و هزاران هزار غایب بودند، چرا سرنوشت مسیر آنان را تا رسیدن به کربلا و خیمه‌های اباعبدالله هموار ننمود و از عظیم‌ترین توفیق بشریت محروم ماندند؟ برای پاسخ به این سؤال باید فهرست غایبان کربلا را مرور کرد.
۱. توده‌های عوام: بخش عمده‌ای از آنان که نیامدند، توده‌های عوامی بودند که مصاف حق و باطل، جزئی از زندگی‌شان نیست. آنان مشغول حیات روزمره شان هستند و دنیایشان کوچک‌تر از آن است که دغدغه‌های حسین بن علی (ع) در آن بگنجد. بنابراین، همواره در طول تاریخ و در بهترین حالت، نظاره‌گر صحنه‌ها بوده‌اند یا سیاه لشکریانی که عمله ظلم گردیده‌اند. بخش عمده‌ای از مردمان سال ۶۱ هجری از این قبیل بودند. آنان تحولات و فراز و نشیب‌های قدرت در حکومت اسلامی را می‌دیدند، اما هیچ گاه تلاش نمی‌کردند که خود در این امور نقش‌آفرین باشند. 
این دسته در خوش‌بینانه‌ترین حالت در مواجهه با حماسه کربلا اشکی بر چشمان‌شان جاری شد و نفرینی را گریبان‌گیر بنی امیه کردند.
۲. خواص عافیت‌طلب: این جمله مشهور حضرت اباعبدالله علیه‌السلام را حتماً شنیده‌اید که فرمودند: «الناسُ عبیدُ الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرَّت معایشُهم فاذا مُحَّصوا بالبلاء قَلَّ الدَیانون»؛ مردم بنده دنیایی‌اند و دین لقلقه زبانشان. اما وقتی ابتلا و آزمایش سخت پیش آید، دینداران چه کم خواهند بود. بسیار بودند کسانی که حسین بن علی (ع) را می‌شناختند و حتی روزگاری در رکاب امیرالمؤمنین (ع) شمشیر زده بودند، و تفاوت حق و باطل و مکتب اهل بیت (ع) و جریان بنی‌امیه را به خوبی می‌دانستند، اما دنیاگرایی آنان مانع آن شد که در آن معرکه بزرگ حاضر شوند و در رکاب امام و برای دفاع از حقیقت شمشیر بزنند و به شهادت برسند. نمونه‌های فراوانی از این طیف را می‌توان برشمرد که برخی نامشان در تاریخ مانده است و بسیاری که نامی از آنان نیست، اما رسم و مرامشان به مثابه لکه ننگ سیاهی در صفحات تاریخ مانده است. عبیدالله بن حر جعفی از جمله این افراد است که دست رد بر سینه فرزند رسول خدا می‌زند و اسبش را پیشکش می‌فرستد. دیگری همچون عمرو بن قیس، در جواب دعوت امام، خانواده خود را بهانه می‌کند و توفیق دفاع از حرم آل‌الله را از دست می‌دهد. هرثمه بن ابی مسلم نیز بهانه‌اش دخترانش هستند که در کوفه مانده‌اند و او از جانشان بیم دارد که اسیر دست ابن زیاد نگردند. اما خود می‌ماند و اسارت دختران صدیقه طاهره را نظاره می‌کند.
۳. خواص بی‌بصیرت: دسته سوم، اما خواص بی‌بصیرتی هستند که توان تشخیص صحنه صف‌آرایی حق و باطل را در معرکه سیاست ندارند. آنان، چون گروه دوم، بیماردلانی نیستند که حب دنیا و جاه و مقام مانع رسیدن آنان به کربلا باشد، بلکه عدم شناخت است که موجب محرومیت آنان از قرار گرفتن در جبهه حق می‌گردد. اغلب آنان خود عمارپندارانی هستند که توهم دانایی دارند و حتی فصل‌الخطاب امام جبهه حق را نیز پذیرا نیستند و ترجیح شان عمل به تشخیص خود است؛ تشخیصی که آنان را از حسین علیه السلام جدا می‌سازد.
اسامی غایبان بسیاری را می‌توان در ذیل این عنوان فهرست کرد. از سلیمان بن صرد خزاعی بزرگ شیعیان کوفه که وقتی حق را از باطل تشخیص داد که دیر شده بود، تا ابن عباس‌ها که امام را به رفتن به یمن توصیه کردند. یا، چون خواجه ربیع‌ها که حتی از فاتحه‌ای بر حسین بن علی (ع) دریغ می‌ورزد و کنج عزلت را بر شمشیر زدن بر رکاب رحمت واسعه الهی ترجیح می‌دهد.
این‌ها غایبان معرکه بزرگ تجلی شرافت و آزادگی و انسانیت هستند. غایبانی که داغ و حسرت غیبت را در یوم تبلی السرائر علی الدوام خواهند خورد.

نظر شما