گروه جامعه: اواخر اسفند پارسال پسری ۲۴ ساله به نام فرهاد که به تنهایی در آپارتمانش در غرب تهران زندگی میکرد، ناپدید شد. یک روز پس از ناپدید شدن فرهاد، مبلغ ۴ میلیون تومان پول از حسابش برداشت شده بود که ماموران پس از بررسی تراکنش حساب وی به یکی از دوستان صمیمی اش به نام صادق رسیدند. صادق با کارت جوان ناپدید شده بشکه و دستکش خریده بود که ماموران فروردین امسال وی را بازداشت کردند.
به گزارش همشهری آنلاین، هرچند همه شواهد نشان میداد که صادق دوست صمیمی فرهاد جوان ناپدید شده، مرتکب قتل شده، اما او قتل را انکار میکرد. با این حال تحقیق از مرد مظنون ادامه داشت تا اینکه او بعد از گذشت ۳ ماه، سکوتش را شکست و به قتل اعتراف کرد. او گفت: قرار بود من و فرهاد با هم کافهای تاسیس کنیم. ما با یکدیگر دوست صمیمی بودیم و هیچ مشکلی نداشتیم.
روز حادثه به خانه فرهاد رفته بودم و با هم صحبت میکردیم. بعد شروع کردیم به شوخی با یکدیگر. شوخی نا به جای من موجب شد تا فرهاد از دستم ناراحت و عصبانی شود. ناگهان درگیری میان ما شکل گرفت و او میخواست با دستانش مرا خفه کند. من، اما با مشت و لگد به او ضربه میزد که ناگهان بی جان شد و روی زمین افتاد. من، اما ترسیدم و از خانه فرار کردم.
وی ادامه داد: روز بعد به خانه فرهاد رفتم، چون کلید خانه اش را از قبل داشتم. فرهاد را دیدم که مقابل حمام افتاده است. او جانی در بدنش نداشت و من تصمیم گرفتم جسد او را از بین ببرم تا راز قتل سر به مهر باقی بماند. به همین دلیل جسدش را درون بشکه اسید قرار داده و در حوالی لواسانات رها کردم. حتی به خانواده اش به دروغ گفتم که فرهاد به کشور ترکیه رفته است، اما در نهایت دستم رو شد.
با حل معمای این پرونده، متهم به قتل بازداشت شده و تحقیقات تکمیلی در این باره ادامه دارد.
∎
به گزارش همشهری آنلاین، هرچند همه شواهد نشان میداد که صادق دوست صمیمی فرهاد جوان ناپدید شده، مرتکب قتل شده، اما او قتل را انکار میکرد. با این حال تحقیق از مرد مظنون ادامه داشت تا اینکه او بعد از گذشت ۳ ماه، سکوتش را شکست و به قتل اعتراف کرد. او گفت: قرار بود من و فرهاد با هم کافهای تاسیس کنیم. ما با یکدیگر دوست صمیمی بودیم و هیچ مشکلی نداشتیم.
روز حادثه به خانه فرهاد رفته بودم و با هم صحبت میکردیم. بعد شروع کردیم به شوخی با یکدیگر. شوخی نا به جای من موجب شد تا فرهاد از دستم ناراحت و عصبانی شود. ناگهان درگیری میان ما شکل گرفت و او میخواست با دستانش مرا خفه کند. من، اما با مشت و لگد به او ضربه میزد که ناگهان بی جان شد و روی زمین افتاد. من، اما ترسیدم و از خانه فرار کردم.
وی ادامه داد: روز بعد به خانه فرهاد رفتم، چون کلید خانه اش را از قبل داشتم. فرهاد را دیدم که مقابل حمام افتاده است. او جانی در بدنش نداشت و من تصمیم گرفتم جسد او را از بین ببرم تا راز قتل سر به مهر باقی بماند. به همین دلیل جسدش را درون بشکه اسید قرار داده و در حوالی لواسانات رها کردم. حتی به خانواده اش به دروغ گفتم که فرهاد به کشور ترکیه رفته است، اما در نهایت دستم رو شد.
با حل معمای این پرونده، متهم به قتل بازداشت شده و تحقیقات تکمیلی در این باره ادامه دارد.