شناسهٔ خبر: 67601469 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

پیراهن گل گلی سارق راز سرقت‌های میلیاردی را بر ملا کرد + مصاحبه با سارق

روزنامه جوان

مرد افغانی و اعضای باندش که دست به سرقت‌های میلیاردی می‌زدند، بازداشت شدند. 

صاحب‌خبر -

جوان آنلاین: مرد افغانی و اعضای باندش که دست به سرقت‌های میلیاردی می‌زدند، بازداشت شدند.

چندی قبل مرد جوانی در تهران وحشت‌زده با اداره پلیس تماس گرفت و گفت چهار سارق خشن نقابدار به خانه‌اش دستبرد زده‌اند و پس از بستن دست و پای او و میهمان‌هایش گاوصندوق خانه‌اش را که ۵ میلیارد تومان داخل آن پول خارجی و سکه داشته‌است، سرقت کردند. 

صراف افغان 

با اعلام این خبر تیمی از مأموران راهی خانه مالباخته در یکی از خیابان‌های شمالی تهران شدند. شاکی در توضیح ماجرا گفت: «من افغانی هستم و چند سالی است به ایران آمده‌ام و به عنوان صراف سیار فعالیت می‌کنم. خیلی از همولایتی‌هایم برای اینکه پول‌های ایرانی‌شان را به دلار یا افغان تبدیل کنند، با من ارتباط دارند. معمولاً پول‌های آن‌ها را هر ماه می‌گیرم و تبدیل به پول افغان یا دلار می‌کنم و برای خانواده‌هایشان می‌فرستم. مشتریان زیادی دارم و به همین دلیل هر شب افراد زیادی برای خرید دلار به خانه‌ام می‌آیند. چند ساعت قبل مردی با من تماس گرفت و گفت مقدار زیادی پول ایرانی دارد و می‌خواهد به دلار تبدیل کند و برای خانواده‌اش بفرستد.»

سارقان نقابدار 

شاکی گفت: «قرار گذاشتیم به خانه‌ام بیاید و من همراه دو نفر از دوستانم که میهمان من بودند، در خانه منتظرش بودم. ساعتی قبل زنگ خانه‌ام به صدا در آمد و فکر کردم همان خریدار دلار است و بدون اینکه نام او را بپرسم، در را باز کردم. ناگهان چهار مرد نقابدار وارد خانه‌ام شدند. آن‌ها چاقو و قمه و چوب داشتند و با تهدید دست و پای من و میهمان‌هایم را با طناب بستند. سپس گاوصندوق خانه‌ام را که بیش از ۵ میلیارد تومان پول خارجی و سکه داخل آن بود، سرقت کردند. پس از اینکه سارقان از خانه‌ام فرار کردند، من و میهمان‌هایم به سختی دست و پایمان را باز کردیم.» با طرح شکایت صراف سیار، پرونده به دستور قاضی دادسرا برای بررسی در اختیار تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت. بررسی‌های دوربین‌های مداربسته نشان داد سارقان پنج نفر هستند که از خودروی پرایدی با پلاک مخدوش پیاده و چهار نفر از آن‌ها وارد خانه می‌شوند و یکی از آن‌ها به عنوان زاغ‌زن کنار خودرو می‌ماند. 

سرقت دوم 

تحقیقات درباره این حادثه ادامه داشت تا اینکه مرد کارخانه داری با اداره پلیس تماس گرفت و اعلام کرد سارقانی به خانه‌اش دستبرد زده و گاوصندوقش را که ۵ هزار دلار و مقداری سکه داخل آن بوده سرقت کرده‌اند. وی گفت: «اعضای خانواده‌ام برای مسافرت به خارج رفته‌اند و شب قبل من به خاطر کار زیاد در کارخانه ماندم و وقتی امشب به خانه‌ام آمدم، دیدم سارقانی با تخریب قفل در وارد خانه‌ام شده‌اند و گاوصندوقم را سرقت کرده‌اند.» مأموران در بررسی‌های دوربین‌های مداربسته دریافتند سارقان خانه مرد کارخانه‌دار همان سارقان خانه صراف سیار هستند.

پیراهن گل گلی 

در حالی که تحقیقات برای شناسایی سارقان نقابدار ادامه داشت، مأموران پلیس با شکایت‌های سریالی دیگری روبه‌رو شدند که حکایت از آن داشت اعضای باند با روش توپی‌زنی وارد خانه‌ها می‌شوند و گاوصندوق‌های داخل خانه‌ها را سرقت می‌کنند. مأموران در بررسی‌ها، تصاویر به دست آمده از سارقان را برای شناسایی به مرد کارخانه‌دار و صراف سیار نشان دادند و متوجه شدند هر دو شاکی احتمال می‌دهند سارق زاغ‌زن را می‌شناسند. مرد افغان گفت: «مدتی قبل مردی به نام نظیف برای تبدیل پول‌هایش سراغ من آمد. او پیراهن گل‌گلی به تن داشت که شبیه پیراهن سارق زاغ‌زن است و از طرفی هم قیافه و هیکل آن هم شبیه او است.» مرد کارخانه‌دار هم گفت: «من کارگری به نام نظیف داشتم که مدتی قبل از کارخانه‌ام بیرون رفت. من هم او را چند باری با پیراهن سفید گل‌گلی دیده‌بودم و الان گمان می‌کنم او همان زاغ‌زن است که همان پیراهن گل‌گلی را به تن دارد.»

قرار صوری 

بدین ترتیب با به دست آمدن این سرنخ، نظیف تحت تعقیب قرار گرفت، اما مشخص شد وی محل زندگی‌اش را تغییر داده‌است. سپس مأموران به مرد کارخانه‌دار آموزش دادند و نظیف را در یک قرار صوری به بهانه کار به محل قرار کشاندند و وی را بازداشت کردند. متهم ابتدا منکر جرم خود شد، اما وقتی با مدارک روبه‌رو شد، به سرقت‌های سریالی با همدستی چهار نفر از دوستانش اعتراف کرد. مأموران در ادامه چهار همدست او را بازداشت کردند. 

حکم سنگین 

چهار متهم پس از اعتراف به سرقت‌های سریالی راهی زندان شدند تا اینکه مدتی قبل برای محاکمه به شعبه ۱۳ دادگاه کیفری یک استان منتقل شدند. قضات شعبه پس از شنیدن دفاعیات متهمان و بررسی پرونده آن‌ها دو نفر از متهمان را به ۱۰ سال حبس، رد مال و شلاق و سه متهم دیگر را به پنج سال حبس رد مال و شلاق محکوم کردند. 

ناکامی در ازدواج 

نظیف هر چند در تمامی سرقت‌ها وظیفه‌اش زاغ‌زنی بوده، اما طراح و مغز متفکر تمامی سرقت‌ها هم بوده‌است. به گفته خودش می‌خواست زود پولدار شود و به دختر مورد علاقه‌اش برسد، اما الان باید سال‌ها پشت میله‌های زندان بماند. 

مصاحبه با سارق

نظیف! به چند سال زندان محکوم شدی؟ 
دادگاه علاوه بر رد مال و شلاق، مرا به ۱۰ سال حبس محکوم کرد. 

فکر می‌کردی چنین مجازات سنگینی در انتظارت باشد؟ 
نه. من فکر می‌کردم با طراحی و اجرای چند نقشه سرقت، پول زیادی به جیب می‌زنم و به کشور خودم می‌روم و با دختر مورد علاقه‌ام ازدواج و مثل پادشاهان زندگی می‌کنم، اما الان باید ۱۰ سال پشت میله‌های زندان بمانم و نمی‌دانم در این مدت دختر مورد علاقه‌ام منتظر من می‌ماندیا نه. البته می‌دانم خانواده‌اش که از اول مخالف ازداواج ما بودند، او را مجبور به ازدواج می‌کنند. 

چرا مخالف بودند؟ 
من در ولایت خودمان عاشق دختری به نام گلنار شدم، چون وضع مالی‌ام خوب نبود، خانواده‌اش حاضر نشدند مرا به دامادی قبول کنند. آن‌ها شرط گذاشتند کار کنم و پولدار شوم و بعد به خواستگاری گلنار بروم. به همین خاطر برای کار به ایران آمدم. 

چرا سرقت می‌کردی؟ 
می‌خواستم زود پولدار شوم و زودتر به خواستگاری بروم. 

چه شد که نقشه سرقت از صراف سیار را طراحی کردی؟ 
پس از مدتی که پول‌هایم را پس‌انداز کردم، تصمیم گرفتم پول‌هایم را به دلار تبدیل کنم و برای خانواده‌ام بفرستم. یکی از دوستانم مرا به بهرام که صراف سیار بود، معرفی کرد. وقتی از او دلار خریدم، فهمیدم او وضع مالی خوبی دارد و همیشه در خانه‌اش مقدار زیادی دلار برای معامله نگهداری می‌کند و به همین خاطر تصمیم گرفتم دلار‌های او را سرقت کنم. شب حادثه یکی از دوستانم برای خرید دلار با او قرار صوری گذاشت و به این بهانه چهار همدستم به خانه‌اش رفتند و سرقت کردند. 

درباره سرقت از خانه مرد کارخانه‌دار توضیح بده؟ 
من پیش او کار می‌کردم و می‌دانستم او هم همیشه مقدار زیادی در خانه‌اش پول نگهداری می‌کند. از طرفی هم خیلی به او نزدیک شده‌بودم و خبر داشتم آن شب کسی در خانه‌اش نیست. 

شیوه سرقت‌های سریالی شما چطور بود؟ 
در کوچه و خیابان‌های بالا شهر پرسه می‌زدیم و اگر چراغ خانه‌ای خاموش بود به روش توپی‌زنی وارد خانه می‌شدیم و گاوصندوق خانه را سرقت می‌کردیم. بعضی وقت‌ها هم زنگ همسایه‌ها را می‌زدیم و می‌گفتیم همسایه طبقه بالایی هستیم و کلید را جا گذاشتیم. اگر با صاحبخانه هم داخل خانه روبه‌رو می‌شدیم، دست و پای آن‌ها را می‌بستیم. 

با همدستانت چطور آشنا شدی؟ 
آن‌ها هم کارگر بودند و مشکل مالی داشتند و مدتی با هم کار می‌کردیم. 

فکر می‌کردی دستگیر شوی؟ 
نه. نقشه‌های ما حساب شده‌بود و فکر نمی‌کردم شاکیان مرا از روی پیراهنم در تاریکی شب شناسایی کنند.

نظر شما