شناسهٔ خبر: 67575123 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: همشهری آنلاین | لینک خبر

خادم بهشت

به هر طرف حرم سر می‌چرخاند، خاطرات گذشته‌ها برایش زنده می‌شوند، خاطرات روزهایی که کاروان‌های کوچک و بزرگ وقت و بی‌وقت بار و بنه می‌بستند و برای زیارت راهی ری می‌شدند.

صاحب‌خبر -

همشهری آنلاین- رابعه تیموری:آن زمان وقتی باد و نسیمی می‌وزید، روی سنگفرش تیشه‌ای صحن‌ها از خاک و خُل کبره می‌بست و آقا مهدی با آن قد و قامت ریزه و ترکه‌ای اش جاروی فراشی دسته بلند پدرش را آنقدر لابه لای سنگ‌های صخره‌ای می‌کشید تا صحن‌ها و رواق‌ها برق می‌افتادند. وقتی هم فرش‌های حرم را برای شستشو به چشمه علی می‌بردند، او درحالی‌که با بچه‌ها لب چشمه آتش می‌سوزاند، از فرش‌های خیس و پاکیزه مراقبت می‌کرد تا زیر آفتاب خشک شوند. آقا مهدی نمک پرورده حضرت عبدالعظیم (ع) و از پرسابقه‌ترین فراشان حرم است و از مسجد بالای سر حضرت تا صحن و رواق‌های آستان آثار سال‌ها خدمت او پیدا است.

خادم بهشت عکاس: محسن صیادی


خادم مسافر ری

لحن آقا مهدی آرام ومتواضع است و کوتاه و شمرده صحبت می‌کند، اما وقتی به گنبد طلایی حضرت چشم می‌دوزد، با اشک‌های بی‌صدایش انگار همه ناگفته‌هایش بی‌پروا و یک جا بیرون می‌ریزند. به قول خودش حکایت عشق و عاشقی است که عمری او را پایبند کرده و پای مزار مسافر ری تنها جایی است که دلتنگی‌ها و غصه‌هایش را فراموش می‌کند. با آن که چند سالی از دوران بازنشستگی اش گذشته، هنوز هم وقت و بی‌وقت شال و کلاه می‌کند و برای کمک به همکارانش به حرم می‌آید. برایش تفاوتی هم نمی‌کند توی کفشداری از کفش‌های زائران مراقبت کند یا توی ذل آفتاب تابستان و سرمای استخوان سوز زمستان بارها توی صحن‌ها و حیاط حرم خم و راست شود و زباله‌های زیر پای زائران را جمع کند. جنب‌وجوش و شلوغی حرم دلش را آرام می‌کند، بسیاری از زائران پرسن و سال هم او را خوب می‌شناسند و تا یک صحن را جارو می‌زند باید چند بار دست از کار بکشد و خوش و بش و احوالپرسی زائران و خادمان را پاسخ دهد.

خادم بهشت


پا جای پای پدر

حاج اکبر، پدر آقا مهدی و مادرش طوبی خانم در صحن باغ طوطی دفن شده‌اند. مزار پدرش زیر آخرین پله مرمری صحن قرارگرفته و مادرش هم زیر یکی از سنگ‌های کف صحن و زیر پای زائران حضرت آرمیده است. آقا مهدی افتخار خادمی حرم را از پدر به میراث‌برده است. روزهایی که حاج اکبر آشپز و فراش و برقکار حرم حضرت عبدالعظیم (ع) بود، آقا مهدی به بهانه‌های مختلف از منزل‌شان که در جاده قدیمی قم قرار داشت خودش را به حرم می‌رساند تا به‌اندازه خرد کردن ریواس و کنگر دیگ خورش و آب و روغن آوردن پای دیگ پلو کمک حالش باشد. در ماه رمضان و مناسبت‌های دیگری هم که حاج اکبر تا دیروقت مشغول رفت و روب و پخت‌وپز در حرم بود، تا لباده فراشی و پیش بند آشپزی را به دیوار نمی‌آویخت دلش نمی‌آمد تنهایش بگذارد.

خادم بهشت


عناوین رسمی و وظایف غیررسمی

وقتی آقا مهدی به نوجوانی رسید، بی‌آن که نامش جزء فراشان و خدمتگزاران رسمی حرم ثبت شود، عصای دست پدر و سایر فراشان حرم بود و موقع جمع کردن و پهن کردن فرش‌های دستبافت و سنگین زیر پای زائران اولین کسی بود که شانه می‌خماند یا وقتی مسجد بالای سر حضرت را نوسازی می‌کردند، تند و فرز استانبولی ملات را کنار دست اوستای بنّا می‌آورد و گچ و خاک دیوارهای فروریخته را بیرون می‌ریخت. سال ١٣۵٧ که آقا مهدی در سن ١۵‌سالگی لباس کفشداران حرم را به تن کرد، می‌توانست فقط کفشدار باشد، ولی این عناوین رسمی هم باعث آسودگی خادم جوان حضرت عبدالعظیم (ع) نشد و هر جا باری روی زمین می‌ماند، او مشتاق و بی‌مزد و منت به زائران مسافر ری مدد می‌رساند.

خادم بهشت


خاطرات عزیز

آقا مهدی قصه خشت به خشت رواق‌ها و صحن‌های حرم را می‌داند و به خاطر دارد در دهه ۵٠ که تعداد فراشان حرم به ٣٠ نفر نمی‌رسید، چطور صبح تا شب می‌دویدند تا در خدمت به‌کاروانیانی که به زیارت شاه عبدالعظیم (ع) آمده‌اند کم‌نگذارند. او تعریف می‌کند: «آن زمان کار فراشان ساعت و زمانی نداشت. صبح سپیده نزده به حرم می‌آمدیم و اگر شمع‌ها و چراغ زنبوری‌هایی که شب توی حیاط روشن کرده‌ایم خاموش شده بودند روبراه‌شان می‌کردیم. توی صحن‌ها هم شعله‌های برقی را که از موتور برق داخل بازار حرم کشیده شده بود روشن می‌کردیم تا جلوی پای نمازگزاران تاریک نباشد. از همان دم صبح هم رفت و روب و پاکیزه کردن حرم شروع می‌شد. زمستان باید اول برف و باران پشت‌بام‌های گلی حرم را توی صحن‌ها و از صحن‌ها به داخل چاه می‌ریختیم تا دیوارها نم نزند و تابستان پیش از راه انداختن بساط چای قندپهلوی خادمان و زائران، روی سنگفرش‌های تیشه‌ای را آب پاشی می‌کردیم تا بوی خوش خاک نمناک در خنکای دم صبح بپیچد و حال زائران خوش شود.»


پاتوق پدربزرگ

در طول ٣٦ سال خدمت رسمی آقا مهدی اله کرم هیچ قانون و ضابطه‌ای باعث نشده که او پیش از ستاره ریز شدن آسمان ری، حرم را ترک کند و حالا هم که به شوق خدمت به حضرت و به‌صورت افتخاری به زائران خدمت می‌کند، تا وقتی سیاهی شب حیاط و رواق‌ها را پر نکند، پای رفتن ندارد. تنها فرزند آقا مهدی دختر است و خوب می‌داند وقتی آقا مهدی دست نوه‌ها را می‌گیرد و برای زیارت آنها را به حرم می‌برد، می‌خواهد از رسم ارادت و دلدادگی به خاندان حسنی (ع) که عزیزترین میراث پدربزرگ است بی‌نصیب نمانند....

بیشتر بخوانید:بقعه حضرت عبدالعظیم و ارادت ماندگار آقای وزیر