شناسهٔ خبر: 67566064 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: دفاع پرس | لینک خبر

قسمت اول/ فرمانده دفاع مقدس در گفت‌وگو با دفاع‌پرس مطرح کرد؛

از احداث خاکریز به دستور شهید «حسن باقری» تا ویژگی‌های شخصیتی شهید ایمانی

سردار باقرزاده گفت: من معاون شهید شوشتری شده بودم و ایمانی هم معاون قالیباف. ما به فرماندهان وقت پیام دادیم که اگر در رده‌های پائین از ما استفاده می‌کنید، حاضریم در جبهه حضور پیدا کنیم و الا چنین نخواهیم کرد.

صاحب‌خبر -

گروه استان‌های دفاع‌پرس:  اگر به صورت موشکافانه به وقایع دفاع مقدس نگاهی بیانداریم؛ خواهیم دید که این برهه از تاریخ، هم لایه‌های آشکار و هم لایه‌های پنهان دارد. قسمت آشکار این رخداد تاریخی شهدایی هستند که نامشان تا ابد در دل تاریخ ماندگار خواهند ماند ولی قسمت پنهان و کمتر پرداخته شده آنانی هستند که پس از دفاع مقدس و پذیرش قطعنامه ۵۹۸؛ در قید حیات مادی این دنیا مانده‌اند تا هم تاریخ از گزند تحریف‌ها مصون باشد و هم آیندگان با رشادت‌های نسلی که در برابر دشمن سینه سپر کرده، آشنا باشد.

حاج «محمدتقی ایمانی» پیشکسوت دفاع مقدس؛ یکی از آن ناگفته‌های تاریخی و لایه‌های پنهان دوران دفاع مقدس بود که پس از سال‌ها دوری از همرزمان شهید خود، سوم تیر با عروج شهادت‌گونه‌اش به آنها ملحق شد تا مصداق بارز و روشنی باشد بر آیه ۲۳ سوره احزاب «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا/ در میان مؤ منان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستاده اند، بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند) و بعضی دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادهاند».

برای آشنایی بیشتر با این پیشکسوت دفاع مقدس؛ گفت‌وگویی داشتیم با سردار سرتیپ دوم پاسدار «محمود باقرزاده» از فرماندهان خراسانی دفاع مقدس که در ادامه تقدیم نگاه شما خواهد شد.

ماجرای احداث خاکریز به دستور شهید «حسن باقری» توسط تیپ ۲۱ امام رضا (ع) در منطقه فکه/ «محمدتقی ایمانی» زندگی شهیدانه داشت

دفاع‌پرس: شما شخصیت «محمدتقی ایمانی» را چگونه توصیف می‌کنید.

وی یک زیست و زندگی شهیدانه داشته است. به بیان دیگر؛ ایمانی مصداق بارز همان سخن معروف سپهبد «قاسم سلیمانی» است که فرمود: «کسانی که مراجعه به من می‌کنند و فکر می‌کنند آنها را می‌توانم به میدان‌های شهادت متصل کنم بدانند شرط شهید شدن شهید بودن است. اگر کسی شهید بود شهید می‌شود. اگر از کسی بوی شهید را استشمام نکردید ولو کشته شود شهید نیست. شهید کسی است وقتی او را می‌بینید، سخنش را می‌شنوید، در محفل او حضور پیدا می‌کنید، با او رفاقت پیدا و مجالست می‌کنید بوی شهدا را استشمام کنید. اگر کسی شهید نبود شهید نمی‌شود، شهدا اول شهید بودند بعدا شهید شدند». من این نکته را از سال ۱۳۵۸، که با ایمانی آشنا شدم، همواره در وی می‌دیدم.

به یاد دارم که در سال‌های نخست بعد از جنگ تحمیلی، برخی از فرماندهان و رزمندگان بدون عارضه یا دلیل قبلی از دنیا می‌رفتند. در آن زمان، سردار شهید «نورعلی شوشتری» فرمانده دوران دفاع مقدس بسیار پیگیر بود که به آنها از سوی بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شهید اطلاق شود، منتهی آنها زیر بار حقوقی این مسئله نمی‌رفتند. آن سردار شهید معتقد بود هر رزمنده‌ای که فقط یک بار به جبهه رفته است و در یک عملیات شرکت کرده باشد، بعد‌ها به هر دلیلی که از دنیا برود این فرد شهید است. مثلاً اگر رزمنده‌ای ۱۴ یا ۱۵ ساله وقتی که بمبارانی را می‌بیند و از آن سالم بیرون می‌آید، شاید در آن لحظه برایش اتفاقی رخ ندهد و یا حتی مویرگ‌های سرش آسیبی نبیند، اما این حادثه بر روی روح و روانش تاثیر گذاشته است و برخی آسیب‌ها بعد‌ها خودش را نشان می‌دهد. متاسفانه این اتفاق نه تنها برای محمدتقی ایمانی بلکه بسیاری دیگر از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس افتاده است و بنیاد شهید هم این موضوع را قبول نکرده است.

بر اساس آنچه که گفته شد؛ من معتقدم که امثال ایمانی شهید هستند هرچند که این افراد به لحاظ ظاهری و قانونی در سیستم اداری کشور؛ در زمره شهیدان نامشان ثبت نشده باشد.

ماجرای احداث خاکریز به دستور شهید «حسن باقری» توسط تیپ ۲۱ امام رضا (ع) در منطقه فکه/ «محمدتقی ایمانی» زندگی شهیدانه داشت

دفاع‌پرس: از روز‌های نخست حضور «محمدتقی ایمانی» در جبهه‌های جنوب چه خاطره‌ای دارید؟

از پیش از وقوع جنگ تحمیلی در جنوب کشور؛ در جبهه‌های کردستان و تا پس از آن تا ابتدای دوران دفاع مقدس؛ به خاطر اینکه محمدتقی ایمانی، به لحاظ سنی از من بزرگتر بود؛ من همواره تحت امر ایشان بودم ولی در ایام دفاع مقدس، این حالت به صورت عکس اتفاق افتاد و ایمانی در آن ایام زیرمجموعه من قرار می‌گرفت، به بیان دیگر؛ هرچه که به او اصرار داشتم که مسئولیت گردان تحت امرم را به جای من عهده‌دار باشد، اما وی نمی‌پذیرفت تا اینکه پس از عملیات «رمضان» با اصرار بسیار ایمانی را متقاعد کردم که فرماندهی یک گردان را بپذیرد. علاوه بر این، در طول سال‌های دفاع مقدس؛ وی چندین سال مسئول محور لشکر ۵ نصر و مدتی را هم به عنوان جانشین سردار شهید «محمود کاوه» و فرمانده عملیات در لشکر ویژه شهدا بود.

در برهه‌ای از ایام دفاع مقدس؛ سرلشکر شهید «حسن باقری» معاون وقت فرمانده کل سپاه در قرارگاه مشترک ارتش و سپاه دستور داد تا خاکریزی از جاده فکه تا منطقه تپه سبز به طول شش الی هفت کلیومتر و با فاصله سه الی چهار متر از بین خطوط نیرو‌های خودی تا خطوط عراقی‌ها احداث شود. این دستور به تیپ ۲۱ امام رضا (ع) از مجموعه لشکر ۵ نصر ابلاغ شد و بر همین اساس برای آنکه لودر‌ها و بولدوزر‌ها بتوانند کار خود را به درستی انجام دهند؛ نیازمند نیرو‌هایی بودیم که تأمین این دستگاه‌ها باشند. در شب‌های نخست برخی از نیرو‌ها که به جهت تأمین آن دستگاه‌ها آمده بودند، حضورشان آن طور که باید مطلوب نبود، اما شب سوم و آخر که حساسیت بالایی داشت از گردان تحت امر تقی ایمانی استفاده کردیم. حضور ایشان در آنجا باعث شد که آن دسته از نیرو‌های دشمن که در شب در خاکریز‌های قبلی کمین کرده بودند، ایمانی با حضورش همه آنها را از پا دربیاورد و امنیت را برای آن لودر‌ها و بولدوزر‌ها تأمین کند. متأسفانه چند روز بعد از این اقدامات، سرلشکر باقری با قدری فاصله از نقطه‌ای که نیرو‌های ما مستقر بودند به شهادت می‌رسد.

ماجرای احداث خاکریز به دستور شهید «حسن باقری» توسط تیپ ۲۱ امام رضا (ع) در منطقه فکه/ «محمدتقی ایمانی» زندگی شهیدانه داشت

دفاع‌پرس: به رغم اینکه شخصیتی مثل ایمانی همواره از پذیرش مسئولیت‌های بزرگتر خودداری می‌کرد، چگونه در دوران دفاع مقدس آنها را می‌پذیرفت؟

به یاد دارم که پس از عملیات «والفجر ۱»؛ بیشتر فرماندهان در سطح استان خراسان و حتی کشور، از جمله «محسن رضایی» فرمانده وقت سپاه پاسداران، در مشهد حضور پیدا کرده و جلسه‌ای گذاشته بودند. آنها در پایان جلسه به تصمیماتی رسیدند که به دنبال آن گسترش تصمیمات استان و چینش فرماندهان به تصویب رسیده بود؛ مثلاً سردار «مرتضی قربانی» به عنوان فرمانده لشکر پنج نصر، سردار «اسماعیل قاآنی» قائم مقام لشکر پنج نصر، سردار شهید «نورعلی شوشتری» به فرماندهی تیپ امام موسی کاظم (ع)، سردار شهید «عبدالحسین برونسی» به فرماندهی تیپ امام جواد (ع)، سردار شهید «ابوالفضل رفیعی» به فرماندهی تیپ امام صادق (ع) و «محمدباقر قالیباف» هم به فرماندهی تیپ مستقل امام رضا (ع) منصوب شده بودند. در این جلسه؛ من و محمدتقی ایمانی شرکت نکردیم چراکه من مجروح بودم و علاوه بر آن ما دو نفر در توان خود نمی‌دیدم که فرماندهی قسمت را به عهده بگیریم ولی فرماندهان وقت به صورت غیابی؛ ما دو نفر را به عنوان معاونین دو نفر از فرماندهان مذکور منصوب کرده بودند به طوری که من معاون سردار شهید نورعلی شوشتری شده بودم و ایمانی هم؛ معاون محمدباقر قالیباف. ما دو نفر خطاب به مسئولان و فرماندهان وقت پیام دادیم که اگر در همان رده‌های پائین از ما استفاده می‌کنید، حاضریم در جبهه حضور پیدا کنیم و الا چنین نخواهیم کرد؛ به همین خاطر من و ایمانی تا مدتی به جبهه نرفتیم.

مدتی گذشت تا اینکه روزی محمدتقی مرا خواست و پیشنهاد داد که سر مزار شهدا در شهرستان تربت حیدریه برویم. نزدیک به یک ساعت در آنجا بودیم تا اینکه در کنار مزار یکی از شهیدان؛ ایمانی به من گفت: «محمود آماده هستی که به جبهه برویم؟!» یک لحظه جا خوردم و پرسیدم: «تو تا دیروز می‌گفتی که نرویم، اما حالا چطور به این نتیجه رسیدی؟» او در پاسخ سئوالم گفت: «وقتی که به مزار این شهدا نگاه می‌کنم، احساس می‌کنم که آنها از ما می‌پرسند که شما دِین خود را پس از ما چگونه ادا می‌کنید؟» او معتقد بود که وقتی خون رفقای شهیدمان به هنگام نبرد با دشمن به سر و صورت ما ریخته است، اگر در مسئولیت‌های مذکور شرکت نکنیم، ظلم است که در پشت جبهه‌ها باشیم. به همین خاطر بعد از این ماجرا مجدد به جبهه رفتیم.

ماجرای احداث خاکریز به دستور شهید «حسن باقری» توسط تیپ ۲۱ امام رضا (ع) در منطقه فکه/ «محمدتقی ایمانی» زندگی شهیدانه داشت

دفاع‌پرس: گفته می‌شود که محمدتقی ایمانی یک شخصیت پویا و فعالی داشته و همین عامل باعث می‌شد که اوقاتش را هدر ندهد؛ این موضوع را شما چطور تشریح می‌کنید؟

برای اینکه این مطلب به درستی جا بیفتد؛ لازم است که دو خاطره از ایشان نقل کنم. در یکی از عملیات‌ها تیری به ساق پای او اصابت می‌کند. او برای مداوای پایش به جهت اینکه وقتی از او تلف نشود، به بهداری نرفته بود. بعد از مدت دو هفته آمد و به من گفت: «محمود پایم درد می‌کند.» وقتی که به پایش نگاه کردم، دیدم که دور ساقش را که زخمی بوده فقط با پارچه‌ای بسته است و کار خاص دیگری نکرده. وقتی که پارچه را باز کردم؛ متوجه شدم زمانی که گلوله به پایش اصابت کرده؛ تکه‌ای از پارچه شلوارش هم وارد پایش شده است. به قدری دیدن این صحنه برایم دشوار بود، که من نتوانستم تکه پارچه شلوار را از درون پایش بیرون بکشم، اما او خودش آن قدر با ناخنش، پارچه را بالا و پائین کرد که بیرون آمد و چرک و خون زیادی از آن بیرون زد. هرچه که اصرار کردیم که به بهداری برای درمان برود، گوش نکرد و با پارچه تمیز دیگر و مقداری بتادین زخمش را بست.

ایمانی این حالت را به هنگام شیمیایی شدنش هم داشت. به یاد دارم که در عملیات خیبر به خاطر عدم سرایت باقی‌مانده‌های ترکیبات شیمیایی به سایرین، رزمندگان؛ لباس‌های خود را می‌سوزاندند، اما تقی ایمانی با این نگاه که آن لباس متعلق به بیت‌المال است، آنها را نسوزانده بود و به زعم خودش برای عدم سرایت، آنها را در حمام با پودر لباسشویی شسته و فکر کرده بود که اثرات آن مواد از بین رفته است. وقتی که مجدد لباس‌هایش را پوشید، تمام بدن وی شروع به تاول زدن می‌کند. با این همه او، مثل بسیاری دیگر از رزمندگان به پزشک مراجعه نکرد و از پماد‌های مخصوصی برای رفع تاول‌ها استفاده کرد.

ماجرای احداث خاکریز به دستور شهید «حسن باقری» توسط تیپ ۲۱ امام رضا (ع) در منطقه فکه/ «محمدتقی ایمانی» زندگی شهیدانه داشت

دفاع‌پرس: اگر بخواهید به خاطره یا رویداد خاص و منحصر به فرد مشترک میان شما و محمدتقی ایمانی؛ در دوران دفاع مقدس اشاره داشته باشید، آن کدام است؟

همواره مطلبی برایم سئوال بود که در ایام دفاع مقدس با اینکه سن من حدود ۱۷ سال بیشتر نبود و دوره‌های دافوس را هم نگذرانده بودم، چطور از پس برخی کار‌های خطیر، مثل خط‌شکنی، برآمده و آنها را انجام داده‌ام؟ پیش از عملیات والفجر یک؛ یک روز به ایمانی گفتم: بیا کمی تیراندازی کنیم و بسنجیم که آیا تیرانداختن را فراموش کردیم یا نه؟

یک قوطی خالی رب را پیدا کردیم و آن را در فاصله ۲۰۰ متری قرار دادیم. چند تیری به سمت آن زدیم، اما تیر‌ها به قوطی نخورد. فاصله را به ۱۰۰ و ۵۰ متر کاهش دادیم، اما باز تیر‌ها به هدف نخورد. همان جا با ایمانی به این نتیجه رسیدیم که ما اصلاً نباید فرمانده قسمت خودمان می‌شدیم، اما وقتی که در جایی مثل عملیات‌های «والفجر ۱»، «خیبر» و «بدر» وارد درگیری می‌شدیم به چشم خود می‌دیدیم که وقتی مثلاً گلوله آر. پی. جی را شلیک می‌کنیم بدون دقت‌های اولیه و به صورت دقیق به هدف می‌خورد، و تیر‌های ما اصلاً به خطا نمی‌رود!

ماجرای احداث خاکریز به دستور شهید «حسن باقری» توسط تیپ ۲۱ امام رضا (ع) در منطقه فکه/ «محمدتقی ایمانی» زندگی شهیدانه داشت

دفاع‌پرس: فکر می‌کنید که در کدام برهه زمانی رفاقت شما با محمدتفی ایمانی به اوج خودش رسیده است؟

من زمانی که از ناحیه چشم مجروح و در بیمارستان امام رضا (ع) مشهد بستری شدم؛ تقی ایمانی برای ملاقاتم به بیمارستان آمد. وقتی که وارد شد من نشناختمش و فقط صدای ناله و گریه‌ای به گوشم می‌رسید. بعد‌ها برادرم نقل کرد که او در حالی که دستانش به کمرش بود، گفت: «محمود کمرم را شکستی!» این رابطه قلبی و برادرانه نه تنها بین من و تقی ایمانی بلکه بین تمام رزمندگان جبهه برقرار بود و آنها با یکدیگر چنین بودند.

گفت‌وگو: سید شهاب ابراهیمی حسینی

انتهای پیام/

نظر شما