شناسهٔ خبر: 67564482 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه شهروند | لینک خبر

رئیسی عزیز

صاحب‌خبر -

 کتاب «رئیسی عزیز» را که خاطراتی از رئیس‌جمهوری شهید، آیت‌الله سیدابراهیم رئیسی است، فائزه سعادتمند نوشته است. این کتاب به همت انتشارات حماسه‌یاران منتشر شده است. در ادامه روایت‌هایی کوتاه و خواندنی از این کتاب آورده شده که می‌خوانید.
  عذرخواهی از ملت عزیز ایران
روایت علی بهادر جهرمی، سخنگوی دولت سیزدهم
توی یک برهه‌ای از سال ۱۴۰۲ کمبود ِسُرم به‌وجود آمد. مردم مجبور می‌شدند مدت طولانی توی صف برخی داروخانه‌ها بمانند. آخر کار هم بدون آنکه سرم نسخه‌شان را بگیرند باید راهی بیمارستان یا داروخانه بعدی می‌شدند. سر همین ماجرا بود که خشم حاج آقا را دیدم. خشمی‌ که سابقه نداشت. سخنگوی دولت بودم امر کرد که «باید بری از مردم عذرخواهی کنی چون کوتاهی شده و از قبل تدبیر نشده.» سمعاً و طاعتا گفتم و رفتم دانشگاه فردوسی از تریبون همانجا بود که به سفارش رئیس‌جمهوری از ملت عزیز عذرخواهی کردم.
 منم یتیم بودم
روایت علی محمد قادری، رئیس سازمان بهزیستی
گفتم: «ما نمی‌تونیم چهره یتیم رو تو تلویزیون نشون بدیم و بگیم که اینا یتیم هستن». لبخندی زد و همان جا به بچه یتیم‌های کنار سفره گفت: «منم یتیم بودم. خودتون رو دست‌کم نگیرید. این افتخاره که یتیم باشی و با تلاش خودت به جایی برسی». هرجا رفتم از این جمله ایشان وام گرفتم و گفتم: «بدونید که رئیس‌جمهوری هم یتیم بوده و دردکشیده است.»
 نه به پرواز اختصاصی!
روایت غلامحسین اسماعیلی، رئیس دفتر رئیس‌جمهوری
نزدیک انتخابات خبرگان سفری شخصی به بیرجند داشت؛ سفری با پرواز عمومی. ‌موقع برگشت هوا نامناسب بود و پروازها لغو شد. به حاج آقا گفتند یکی از پروازها به‌خاطر ایشان بیاید طبس. نپذیرفت و گفت: «اگه پرواز عمومی ‌شهر انجام می‌شه من هم باهاش میرم اما اگه قراره به‌خاطر من پرواز اختصاصی بیاد، نیازی نیست.» شبانه با اتومبیل راه افتاد سمت مشهد و از آنجا با پرواز، خودش را رساند تهران. (منبع / مشرق)

 

نظر شما